تلاش: پاسخ دروغ پنهان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏داستان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۳۳:
 
== داستان ==
آرمان کاپور([[ویوان بهاتنا]]) یک هنرپیشه سرشناس است او در یک جاده متروکه به دلیل ترس از برخورد با چیزی تعادل ماشینش را از دست می دهد و ماشین به دریا می افتد و می میرد.بازرس سوریان سینگ([[عامر خان]]) مامورمأمور تحقیق درباره حادثه می شودمی‌شود.سوریان پسرش کارن را به تازگی از دست داده است برای همین اوضاع روحی مناسبی ندارد و تلاش هایتلاش‌های همسرش روشنی([[رانی موکرجی]]) برای بهبود حال او هم تاثیرتأثیر ندارد زیرا سوریان خود را مقصر این اتفاق می داندمی‌داند و فکر می کندمی‌کند در آن لحظه نباید می خوابیده و باید همراه کاران می رفته استرفته‌است.
 
بازرس می فهمد که آرمان کاپور در شب حادثه ۲ میلیون یورو دریافت کرده استکرده‌است تا آن را به فردی به نام ششی بدهد.او می فهمد ششی به همراه تیمور ([[نوازالدین صدیقی]]) از آرمان کاپور به خاطر رابطه پنهانی اش در سه سال قبل باج خواهی می کردندمی‌کردند.
 
از طرفی همسایه سوریان و روشنی زنی است که با ارواح ارتباط دارد و ادعا می کندمی‌کند با روح کاران در ارتباط است، روشنی حرفهای او را باور می کندمی‌کند اما سوریان از اومی خواهد تا مزاحم زندگی آن هاآن‌ها نشود.سوریان از طریق یک [[دختر تلفنی|فاحشه]] به نام رزی([[کارینا کاپور]]) اطلاعات خوبی درباره پرونده آرمان کاپور به دست می آوردمی‌آورد و رزی به او قول می دهد تا برایش خبرچینی کند.پلیس با کمک اطلاعات دریافتی جسد ششی را همراه با پول هاپول‌ها و یک dvd پیدا می کندمی‌کند این فیلم حاوی ارتباط پنهانی و شرم آور آرمان و دوستانش با یک دختر است.سوریان پس از مطمئن شدن از ارتباط روسپی هاروسپی‌ها با آرمان کاپور تحقیقاتش را در محله فقیر نشین شهر متمرکز می کندمی‌کند.رزی همراه با سوریان به یک محل آرام و دور افتاده در کنار رودخانه می رودمی‌رود و به او می گوید که سه سال پیش، او با آرمان و دوستانش، سانجی و نیکیل رابطه داشته استداشته‌است.با این حال، او چیزی بیشتر نمی گوید.سوریان تلاش می کندمی‌کند برای نزدیک شدن به نیکیل به اطلاعات بیشتری دست پیدا کند، اما متوجه می شودمی‌شود که نیکیل سه سال پیش پس از یک حادثه دچار مرگ مغزی شده استشده‌است.
 
در همین حین سوریان با همسرش روشنی به دلیل اعتمادش به زن همسایه که با ارواح ارتباط دارد و با فرزندشان ارتباط برقرار می کندمی‌کند دچار مشاجره می شودمی‌شود او به ارتباط با ارواح اعتقاد ندارد برای همین روشنی و زن همسایه را مورد سرزنش قرار می دهد، همچنین زن همسایه به او هشدار می دهد اگر این غم و ناراحتی در وجود تو بماند نابود خواهی شد.سپس سوریان طبق روال شب هایشب‌های اخیر به دیدار رزی می رودمی‌رود او به سوریان می گوید که با آرمان کاپور رابطهرابطه‌ای ای نداشته استنداشته‌است اما یکی از دوستانش به نام ملیکا با یکی از همراهان آرمان کاپور رابطه داشته استداشته‌است و از سوریان می خواهدمی‌خواهد تا ملیکا را نجات دهد.سوریان موفق می شودمی‌شود ملیکا را پیدا کند و نجات دهد و وقتی ملیکا از سوریان تشکر می کندمی‌کند به او می گوید که باید مدیون رزی باشد اما ملیکا می گوید که رزی را نمی شناسد و تنها دوستی که با آرمان کاپور ارتباط داشته استداشته‌است '''سیمران''' نام داشته که سه سال پیش مفقود شده استشده‌است.از طرفی تیمور از سانجی باج خواهی می کندمی‌کند اما پس از گرفتن پول فرار می کندمی‌کند و توسط دو مزدور اجیر شده توسط سانجی تعقیب می شودمی‌شود و در نهایت آن هاآن‌ها به او تیراندازی می کنندمی‌کنند ، تیمور در لحظه مرگ به طوربه‌طور ناگهانی رزی را می بیند که به او می گوید این سزای بلاهایی است که بر سر من آوردی و سپس از ترس از بلندی پرت می شودمی‌شود و کشته می شودمی‌شود.پلیس یکی از آن هاآن‌ها را دستگیر می کندمی‌کند و پی به حقیقت ماجرا می برد.سوریان سانجی را دستگیر می کندمی‌کند و او اعتراف می کندمی‌کند سه سال پیش در جشن تولد نیکیل با یک [[دختر تلفنی|دختر روسپی]] رابطه داشته اندداشته‌اند. درحیندر حین رانندگی نیکیل شروع به آزار دختر می کندمی‌کند و در ماشین به صورت اتفاقی باز می شود،می‌شود، هر دو نیکیل و دختر از ماشین در حال حرکت به جاده پرتاب می شوندمی‌شوند. هر دوی آنهاآن‌ها به شدت مجروح شده بودند.آرمان و سانجی، نیکیل را به بیمارستان بردند اما از ترس رسوایی آن دختر را در جاده رها کردند. سانجی ششی را فرستاد تا از آن دختر مراقبت کند. با این حال، ششی به آنهاآن‌ها گفت که دختر فوت کرده استکرده‌است . از آن زمان، ششی شروع به اخاذی پول از آنهاآن‌ها کرد.
 
سوریان با بازبینی فیلم هافیلم‌ها متوجه می شودمی‌شود دختر مورد نظر همان رزی است و به سانجی می گوید این دختر زنده است و او را می شناسد و به او می گوید اگر از ابتدا پلیس را در جریان گذاشته بود با این مشکلات رو به رو نمی شد.سوریان در حال انتقال سانجی به مقر پلیس به همان محل تصادف آرمان کاپور نزدیک می شودمی‌شود.سوریان برای یک لحظه رزی را در صندلی عقب ماشین می بیند و چند لحظه بعد سانجی و سوریان هر دو رزی را در جاده جلوی خود می بینند در تلاش برای برخورد نکردن به رزی ماشین به درون دریا می افتد.سانجی جان خود را از دست می دهد و سوریان در ماشین گیر افتاده است او رزی را در آب می بیند و به کمک او نجات می یابد.او تازه می فهمد رزی همان سیمران است و یک '''روح''' سرگردان است که می خواهدمی‌خواهد از عاملان حادثه انتقام می گیردمی‌گیرد.وقتی سوریان ماجرا را برای مافوقش تعریف می کندمی‌کند او از سوریان می خواهدمی‌خواهد تا این حرفها را نزند و می گوید این موضوع برای سابقه کاری تو بد تمام می شودمی‌شود و سوریان می فهمد که در آن شب هاییشب‌هایی که با رزی حرف می زده است فقط او قادر به دیدن رزی بوده و همکارانش فکر می کردندمی‌کردند او با خودش حرف می زند.پس سوریان موافقت می کندمی‌کند تا در گزارش خود دلیل مرگ آرمان کاپور را تصادف و دلیل مرگ سانجی را تلاش برای فرا از پلیس گزارش کند.
 
او به همان محل دور افتاده ایافتاده‌ای که رزی او را به آنجا برده بود، می رودمی‌رود چون رزی گفته بود همیشه می توانیمی‌توانی من را اینجا پیدا کنی.سوریان با کندن زمین جسد رزی را پیدا می کندمی‌کند و جمله ایجمله‌ای را به یاد می آوردمی‌آورد که گفته بود ''مرده هامرده‌ها به کسانی که روحشان دچار مشکل است و افسرده هستند نزدیک می شوندمی‌شوند''، او سپس در مراسمی بقایای جسد سیمران یا همان رزی را آتش می زند.
 
او که به وجود ارواح وارتباط آن هاآن‌ها با زنده هازنده‌ها اعتقاد پیدا کرده استکرده‌است به خانه می رودمی‌رود و نامه هایینامه‌هایی که پسرش از طریق زن همسایه برای او نوشته است می خواند که گفته است تو تقصیری در این حادثه نداشتی و همین باعث می شودمی‌شود تا آرامش پیدا کند.
 
در پایان سوریان و روشنی در کنار رودخانه یاد پسرشان را گرامی می دارند و غم گذشته را فراموش می کنندمی‌کنند.
 
==بازیگران==