عبدالمطلب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏درگذشت: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''عبدالمطلب‌بن‌هاشم''' (درگذشته به سال ۵۷۸ میلادی) پدربزرگ [[محمد]] و سرپرست او پس از مرگ پدر و مادرش بود. او هنگامی که [[محمد]]، ۸ سال داشت، درگذشت. روایات، گرفتن فرمان از سوی خداوند برای حفر [[چاه زمزم]] را به او نسبت می‌دهند. او از چاه مراقبت و نگهداری می‌کرد و آب آن را در اختیار زائرین [[کعبه]] در [[مکه]] می‌گذاشت. عَبْدُالمُطَّلِب بن هاشم بن عبدمناف (۱۲۷–۴۵ قبل از هجرت، ۵۰۰–۵۷۹م) فرزند هاشم و جدّ حضرت محمد (ص)، بزرگ قبیله قریش و از بزرگان شهر مکه. او در یثرب متولد شد و در هفت سالگی به مکه آمد و در آنجا سروری یافت. گفته‌اند که واقعه اصحاب فیل (حملهٔ ابرهه) در دوره سیادت وی بر مکه روی داده است. عبدالمطلب از قبیله قریش و فرزند هاشم است که بنی هاشم به او منسوب‌اند. نسب او به حضرت ابراهیم (ع) می‌رسد. مادرش سلمی دختر عمرو از طایفه بنی نجار خزرج است. بعد از هجرت حضرت رسول (ص) به مدینه، این خانواده از یاران او شدند. نام عبدالمطّلب، «شیبه» و کنیه‌اش «أبوالحارث» بوده و گفته‌اند که او را به القاب و نامهای دیگری نیز می‌خوانده‌اند: عامر، سید البطحاء، ساقی الحجیج، ساقی الغیث، غیث الوری فی العام الجدب، أبو السادة العشره، عبد المطّلب،عبدالمطّلب، حافر زمزم، ابراهیم ثانی و فیّاض از این جمله‌اند.↵دربارهٔ سبب شهرت او به «عبدالمطلب» گفته‌اند: چند سال پس از وفات هاشم، مطلب (عموی عبدالمطّلب)، او را از یثرب به مکه آورد. وقتی مردم مکه و قریش عبدالمطلب را دیدند که همراه مطلب وارد شهر می‌شود، به گمان این که او بنده خریداری شده مطلب از یثرب است، وی را «عبدالمطلب» خواندند و این نام بعدها همچنان باقی ماند. هاشم پدر عبدالمطّلب در سفری به یثرب، با «سَلمی» دختر عمرو بن زید از طایفهٔ بنی نجار، ازدواج کرد. او قبل از به دنیا آمدن فرزندش، عبدالمطلب (شیبه)، به شهر غزه در فلسطین کنونی سفر کرد و در همان‌جا درگذشت و به خاک سپرده شد. عبدالمطلب به اختلاف مورخان، هفت سال یا بیشتر در مدینه نزد مادرش به سر برد. سرانجام، عمویش مطّلب، به یثرب رفت و او را با خود به مکه آورد. عبدالمطلب پس از مرگ عمویش تمام مناصبی که به صورت موروثی در خاندان آنان وجود داشت، به ارث برد. عبدالمطلب به دلیل حسن مدیریت و کرامت‌هایی که از خود نشان داد، در مکّه به مقبولیت عمومی دست یافت و قریش وی را به سروری پذیرفتند. بنابر گزارش‌هایی، عبدالمطلب بر دین حنیف بوده و بت نمی‌پرستید. مسعودی تاریخ‌نگار قرن سوم قمری از وجود اختلاف دربارهٔ دین عبدالمطلب سخن گفته و اینکه عبدالمطلب و دیگر اجداد و پدران پیامبر اکرم (ص) هیچ‌یک بت نپرستیده‌اند را به عنوان یکی از نظرات در این باره ذکر می‌کند. شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل کرده که پیامبر (ص) به علی (ع) گفت: «عبدالمطلب هیچ‌گاه قمار بازی نکرد و بت نپرستید و … و می‌گفت: من بر دین پدرم، ابراهیم، هستم.»
دربارهٔ سبب شهرت او به «عبدالمطلب» گفته‌اند: چند سال پس از وفات هاشم، مطلب (عموی عبدالمطّلب)، او را از یثرب به مکه آورد. وقتی مردم مکه و قریش عبد المطلب را دیدند که همراه مطلب وارد شهر می‌شود، به گمان این که او بنده خریداری شده مطلب از یثرب است، وی را «عبدالمطلب» خواندند و این نام بعدها همچنان باقی ماند. هاشم پدر عبدالمطّلب در سفری به یثرب، با «سَلمی» دختر عمرو بن زید از طایفهٔ بنی نجار، ازدواج کرد. او قبل از به دنیا آمدن فرزندش، عبدالمطلب (شیبه)، به شهر غزه در فلسطین کنونی سفر کرد و در همان‌جا درگذشت و به خاک سپرده شد. عبدالمطلب به اختلاف مورخان، هفت سال یا بیشتر در مدینه نزد مادرش به سر برد. سرانجام، عمویش مطّلب، به یثرب رفت و او را با خود به مکه آورد. عبدالمطلب پس از مرگ عمویش تمام مناصبی که به صورت موروثی در خاندان آنان وجود داشت، به ارث برد. عبدالمطلب به دلیل حسن مدیریت و کرامت‌هایی که از خود نشان داد، در مکّه به مقبولیت عمومی دست یافت و قریش وی را به سروری پذیرفتند. بنابر گزارش‌هایی، عبدالمطلب بر دین حنیف بوده و بت نمی‌پرستید. مسعودی تاریخ‌نگار قرن سوم قمری از وجود اختلاف دربارهٔ دین عبدالمطلب سخن گفته و اینکه عبدالمطلب و دیگر اجداد و پدران پیامبر اکرم (ص) هیچ‌یک بت نپرستیده‌اند را به عنوان یکی از نظرات در این باره ذکر می‌کند. شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل کرده که پیامبر (ص) به علی (ع) گفت: «عبدالمطلب هیچ‌گاه قمار بازی نکرد و بت نپرستید و … و می‌گفت: من بر دین پدرم، ابراهیم، هستم.»
 
== شخصیت عبدالمطلب ==
سطر ۱۴ ⟵ ۱۳:
 
== ماجرای اصحاب فیل ==
بنابر روایات تاریخی، ماجرای حمله ابرهه به مکه معروف به حمله اصحاب فیل در زمان عبدالمطلب روی داد. ابرهه با لشکری از یمن به قصد تخریب کعبه به مکه حمله کرد. لشکریان ابرهه شتران قریش را به غارت بردند. میان عبدالمطّلب و ابرهه ملاقاتی صورت گرفت. عبدالمطلب تنها آزادی شتران خود را درخواست کرد. ابرهه گفت، گمان می‌کردم برای گفت‌وگو دربارهٔ کعبه آمده‌ای. عبدالطلبعبدالمطلب پاسخ داد:
 
من خداوندگار شترانم و این خانه نیز خداوندگاری دارد که از آن محافظت خواهد کرد.