منطق: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: ماننداقسام⟸مانند اقسام، مانندجسم⟸مانند جسم، مانندحیوان⟸مانند حیوان، یااخرین⟸یا آخرین
خط ۵۲:
با تفحص در دو اثر اصلی منطق اسلامی، یعنی منطقیات [[فارابی]] و بخش منطق [[کتاب شفا|شفای ابن سینا]]، روشن می‌شود که منطق مسلمانان تحت تأثیر هیچ منطقی جز مباحث منطق مطرح شده در یونان پیش از [[ارسطو]]، منطق ارسطو و منطق مگاری - رواقی نبوده است؛ زیرا بی شک ابن سینا تحت تأثیر ابن سینا بوده اند و از سویی، در این دو کتاب جز به آن سه منبع یونانی به هیچ منبع دیگری ارجاع داده نشده است؛ اما در این میان سهم عمده از آن رنگ ارسطویی دارد؛ هر چند در بعضی از مباحث نیز تحت تأثیر منطق مگاری - رواقی است. ویژگی منطق مسلمانان که در آثار فارابی و به ویژه ابن سینا تبلور یافته این است که در استدلال از هر دو سنت منطقی ارسطو و مگاری - رواقی استفاده کرده‌است.
 
منطق‌دانان مسلمان این علم را «علم میزان» نیز نامیده‌اند. ابن سینا این علم را خادم علوم معرفی کرده‌است، چراکه منطق مقصود بالذات نیست؛‌بلنیست؛‌بلکه ابزاری است برای رسیدن به علوم دیگر، بنابراین در خدمت علوم دیگر است؛ اما پیش از [[ابن سینا|شیخ الرئیس]]، فارابی این علم را رئیس علوم معرف کرده‌است؛ زیرا حکم این علم در همه علوم دیگر نفوذ دارد و بدین ترتیب برتر از علوم دیگر و رئیس آنهاست.
 
تاریخ منطق را از بدو ورود به جهان اسلام تاکنون می‌توان به چهار دوره تقسیم کرد: عصر آشنایی با منطق، عصر شکل‌گیری و تثبیت، عصر شکوفایی یا عصر شرح، بسط و نظریه‌پردازی و عصر توقف یا رکود. روشن است که نمی توان برای هر دوره مرز مشخصی در نظر گرفت، ولی تا حدودی و با اندک مسامحه‌ای می‌توان گفت از زمان نهضت ترجمه تا زمان فارابی عصر آشنایی با منطق ارسطویی است. در این دوره،‌حداکثر، مطالب ارسطو شرح می‌شود. هم چنین می‌توان عصر فارابی را با توجه به نگارشهای بسیار او در منطق، عصر شکل‌گیری منطق و تثبیت قواعد آن به منزله یک علم بومی دانست. دوره سوم نیز با ابن سینا آغاز می‌شود. او با نوشتن منطق شفا و دیگر کتب منطقی، به ویژه [[الاشارات و التنبیهات]]، دوره نوینی را در منطق پایه ریزی کرد که در قرن هفتم به اوج شکوفایی رسید. در این دوره نه تنها مباحث منطقی تثبیت شد، بلکه شرح و بسط کمی یافت و نیز در این دوران منطق دانان مسلمان به مباحث جدیدی روی آوردند که پیش تر سابقه نداشت. متأسفانه عصر شکوفایی را به یک معنا باید عصر انحطاط نیز دانست؛ چراکه در این دوره مهم‌ترین بخش منطق، یعنی صنعت برهان چندان جدی گرفته نشد.