علیت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 2.178.47.217 (بحث) به آخرین تغییری که HujiBot انجام داده بود واگردانده شد
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۲۶:
 
== ارکان قاعدهٔ علیت ==
قاعدهٔ علیت چند فرع دارد که پاره‌ای از آنهاآن‌ها عبارتند از:
# '''ضرورت علّی و معلولی''': منظور از این قاعده آن است که هرگاه علت تامّهٔ چیزی محقَّق شود، وجود معلول نیز ضروری و حتمی خواهد شد و نبودنش محال می‌گردد. از طرف دیگر، با فقدان علت تامّه نیز وجود معلول ممتنع است و تا علت تامّه تحقق نیابد معلول هرگز موجود نخواهد شد.
# '''سنخیت علّی و معلولی''': این قاعده مدعی آن است که بین علت و معلول نوعی سنخیت وجود دارد. یعنی علل مشابه همواره معلولات مشابه دارند و معلولات مشابه همواره از علل مشابه صورت می‌پذیرند.
خط ۳۸:
# دادن: کار یا حرکتی که از تیرداد <nowiki>سر</nowiki> زده است.
# گرفتن: کار و حرکتی که افراسیاب انجام داده است.
موارد ۳–۱ ذَوات و اشیایی مستقل از یکدیگرند و هریک بدون دیگری وجود دارند. اما موارد ۴ و ۵ هیچ هویت مستقلی ندارند، زیرا حقیقت آنهاآن‌ها چیزی جز فعل و کار نیست و هر کاری قائم به فاعل و کنندهٔوکنندهٔ کار است و بدون آن امکان وجود نخواهد داشت. اکنون باید دید که آیا علت و معلول نیز چنین رابطه‌ای دارند، یعنی در آن مؤلفه‌های فوق به شرح زیر وجود دارند؟
# وجوددهنده: علت
# وجودگیرنده: معلول
خط ۴۶:
بدون شک چنین تصوری از رابطهٔ علیت نادرست است. برای روشن‌تر شدن مطلب، هریک از مؤلفه‌های بالا را بررسی می‌کنیم:
۱- وجوددهنده یا علت هستی‌بخش وجودی مستقل و ناوابسته به دیگر مؤلفه‌های فوق دارد؛ بنابراین، وجود آن نه‌تنها دارای هیچ مشکلی نیست، بلکه امری ضروری و لازم است و بدون آن هیچ حادثه‌ای رخ نخواهد داد.{{سخ}}
۲- دومین مؤلفه (معلول) هرگز نمی‌تواند وجودی جدا از شیء داده‌شده (وجود، واقعیت) داشته باشد؛ زیرا اگر معلول گسسته از وجودی که از علت دریافت می‌دارد، دارای وجود و واقعیت باشد، خُلف فرض و تناقض لازم می‌آید. زیرا فرض این است که معلول وجود خود را از علت دریافت می‌کند، درحالی‌که اگر معلول واقعیتی غیر از آنچه از علت دریافت می‌کند دارا باشد، پس بدون دریافت وجود از علت، موجود است، و این دقیقاً به معنای آن است که معلول آن نیست و چنین چیزی تناقض است و محال؛ بنابراین، وجودگیرنده (معلول) عیناً همان شیء داده‌شده (وجود، واقعیت) است و دوگانگی آنهاآن‌ها ناشی از اعتبار و تحلیل ذهنی است، نه تفاوت واقعی و عینی.{{سخ}}
۳- مؤلفهٔ سوم (شیء داده‌شده؛ وجود، واقعیت معلول) هرگز نمی‌تواند مستقل از عنصر چهارم (وجود دادن؛ ایجاد) باشد؛ زیرا اگر واقعیت داده‌شده هویتی جدا از عمل دادن (ایجاد) داشته باشد، لازمه‌اش آن است که علت با آن واقعیت مستقل، اضافه و ارتباط برقرار کند و آن را بردارد و به معلول بدهد. چنین فرضی مستلزم این است که برای گیرنده (معلول) نیز واقعیتی مستقل فرض کنیم، درحالی‌که قبلاً محال بودن این فرض روشن شد؛ بنابراین، با کنار هم نهادن این مقدمات به‌خوبی روشن می‌شود که واقعیت معلول چیزی جز ''ایجاد'' نیست و در رابطهٔ علت و معلول، گیرنده و شیء داده‌شده و عملِ دادن، یکی بیش نیست که براساس اختلاف زاویهٔ نگرش و اعتبارات ذهنی، با تعابیر گوناگون از آن یاد می‌شود.{{سخ}}
۴- مؤلفهٔ چهارم (ایجاد) نیز هیچ استقلالی ندارد، زیرا ایجاد فعل و کار فاعل است و هر فعلی قائم به فاعل، بلکه عین ربط و تعلق به آن است و بدون آن هیچ حقیقتی ندارد؛ بنابراین، تا اینجا آنچه هست علت است و فعل او و دیگر هیچ.{{سخ}}