امیرمختار کریمپور شیرازی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز حذف از رده:شاعران معاصر اهل ایران ردهانبوه |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
||
خط ۷۶:
| پانویس =
}}
'''امیرمختار کریمپور شیرازی''' (زاده: ۴ بهمن ۱۲۹۹، [[استهبان]] قتل: ۲۴ اسفند ۱۳۳۲، [[تهران]]) شاعر، [[روزنامهنگار]] و فعال سیاسی هوادار [[نهضت ملیشدن نفت|ملی شدن صنعت نفت]] ایران بود که پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] دستگیر و پس از
== روزنامه شورش ==
خط ۸۴:
چرا باید یک نفر مفتخور نالایق بنام همسری خواهر شاه دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد… شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم.<ref name="اخبار روز">{{cite web|url=http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=2966|title=صدای کلاغ |accessdate=۲۰۱۰-۰۳-۱۹}}</ref>}}
پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه
کریم پور بعد از اخراج مادر شاه از کشور نوشت: «... من انتظار دارم بعد از رفتن ملکه مادر و علیرضا، دربار از مرکز توطئههای ضد ملی و میهنی و جاسوس بازی به نفع بیگانه منزه و مبری گردد…» شورش در شمارهای دربارهٔ فاطمه، خواهر ناتنی شاه که با یک مسیحی ازدواج کرده بود نوشت: «... نمیدانم شاه متوجه نیست که مردم دربارهٔ ازدواج
کریمپور در جایی دیگر نوشت: «من نمیدانم، مادر و خواهران و برادران شاه، دیگر از جان این مردم مفلوک گرسنه بیچیز چه میخواهند. سی سال تمام، خون مردم را مانند زالو مکیدند… املاک و اموال مردم را عنفاً و جبراً تصاحب کردند. ناموس دختران و زنان را به زور لکه دار و آلوده ساختند… رضاخان جنایتکار گور به گور افتاده لعنتی، تمام استعداد و نبوغ ایران را مانند افعی آفریقایی بلعید و ایران مستعد و برومند و پرافتخار را به قبرستان سیاه و تاریک و مخوف تبدیل کرد…»<ref name="imendust" />
کریمپور شیرازی در سرمقاله شماره ۱۴ روزنامه شورش خود مینویسد: «... ما با خون خود، لانه جاسوسان اجانب را شستشو میکنیم، اراده آهنین مصدق اراده ۱۸ میلیون ملت غیور و محروم ماست…» وی در همین شماره نامه تهدیدآمیزی نسبت به خودش را چاپ میکند که در آن، او را به سرنوشت [[محمد مسعود]] تهدید کرده بودند. کریم پور رویه انتقاد و تهدید خاندان سلطنت را در روزهای پایانی عمر دولت مصدق، شدت بخشیده بود،
== توهین به کاشانی ==
|