ذوالکفل: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←ذوالکفل در قرآن: ابرابزار ویکیسازی تمیزکاری |
ابرابزار تمیزکاری ویرایش و تصحیح |
||
خط ۵:
== معرفی اجمالی ذوالکفل ==
اکثر مورخین لقب او را ذوالکفل و نام او را حزقیل نوشتهاند. نام پدر او ادریم بود.{{مدرک}} زمان ظهور او ۴۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم بودهاست.{{مدرک}} مدت عمرش را ۷۵ سال نوشتهاند.{{مدرک}} نسب ذوالکفل را برخی الیاس بعضی یسع و دستهای زکریا دانستهاند در هر حال پیغمبری بود، پس از سلیمان که کفالت امور هفتاد پیغمبر را به عهده داشت.{{مدرک}} [[محمد بن جریر طبری]] ذوالکفل را مرد نیکی دانستهاست که پیامبری نداشتهاست. [[بیدوی]]، ذوالکفل را با [[حزقیال]] پیامبر برابر دانستهاست.
از [[قصص انبیا]] نقل شدهاست که ذوالکفل پسر [[داوود]] و برادر [[سلیمان]] بودهاست. در قرآن او مردی شکیبا<ref>قرآن ۲۱:۸۵</ref> و نیکسیرت<ref>قرآن ۳۸:۴۸</ref> دانسته شدهاست.
خط ۱۳:
== ذوالکفل در قرآن ==
نام ذوالکفل نیز در دو [[سوره]] از سورههای [[قرآن]] ذکر شدهاست. یکی در [[سوره انبیا]] و دیگری [[سوره ص]]
::{{کوچک}} «و إسمعیل و إدریس و ذاالکفل کل من الصابرین»: و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از صابران بودند.
«ذاالکفل» مشهور این است که از پیامبران بودهاست. هر چند بعضی معتقدند که او یکی از صالحان بود، ظاهر آیات قرآن که او را در ردیف پیامبران بزرگ میشمرد نیز این است که او از انبیا است و بیشتر به نظر میرسد که او از پیامبران [[بنی اسرائیل]] بودهاست.
در علت نامگذاری او به این نام با توجه به اینکه «کفل» (بر وزن فکر) هم به معنی نصیب و هم به معنی کفالت و عهدهداری آمدهاست، احتمالات متعددی دادهاند، بعضی گفتهاند چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانی که انجام
▲«ذاالکفل» مشهور این است که از پیامبران بودهاست. هر چند بعضی معتقدند که او یکی از صالحان بود، ظاهر آیات قرآن که او را در ردیف پیامبران بزرگ میشمرد نیز این است که او از انبیا است و بیشتر به نظر میرسد که او از پیامبران [[بنی اسرائیل]] بودهاست.
همچنین در [[سوره ص]] دربارهٔ او میگوید:<ref name="سوره ص۳۹، آیه۴۸">سوره ص(۳۹)، آیه۴۸</ref>
▲در علت نامگذاری او به این نام با توجه به اینکه «کفل» (بر وزن فکر) هم به معنی نصیب و هم به معنی کفالت و عهدهداری آمدهاست، احتمالات متعددی دادهاند، بعضی گفتهاند چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانی که انجام میداد به او داد ذاالکفل نامیده شد (یعنی صاحب بهره وافی) و بعضی گفتهاند چون تعهد کرده بود شبها را به عبادت برخیزد و روزها روزه بدارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و تا آخر به وعده خود وفا کرد، «ذاالکفل» نامیده شد. بعضی نیز معتقدند که ذاالکفل لقب «الیاس» است، همانگونه که «اسرائیل» لقب «یعقوب» و «مسیح» لقب «عیسی» و «ذاالنون» لقب «یونس» میباشد.<ref>تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱۳، ص ۴۸۳</ref><ref>تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱۹، ص۳۱۲</ref><ref>دائرةالمعارف تشیع، ج ۸، ص ۶۵</ref><ref>انبیا آیه ۸۵، ص آیه ۴۸، غافر آیه ۲۸، کهف آیه ۳۲</ref>
::{{کوچک}} «و اذکر إسماعیل و الیسع و ذاالکفل و کل من الأخیار»: و یاد کن [[اسماعیل]] و [[یسع]] و ذوالکفل را (که) همه از نیکان بودند.{{پایان کوچک}}
== اختلاف در مورد نامگذاری ذوالکفل ==
سطر ۲۹ ⟵ ۳۰:
== ذوالکفل در روایات ==
در حدیثی از [[قصص الانبیاء]] نقل شده که [[شیخ صدوق]] از دقاق از اسدی از سهل از [[عبدالعظیم حسنی]] روایت کردهاند که گفت:<ref name="سوره ص۳۹، آیه۴۸" /><ref name="ترجمه تفسیر المیزان ج۱۷، ص ۳۲۹" />
[[علامه طباطبایی]] میفرماید: خدای سبحان نام این بزرگوار را در کلام مجیدش برده، و او را از انبیا شمرده، و بر او ثنا خوانده، و وی را از اخیار معرفی فرمودهاست؛ و ذو الکفل را از صابران شمردهاست. در روایات هم نامی از این دو پیغمبر دیده میشود.<ref name="ترجمه تفسیر المیزان ج۱۷، ص ۳۲۹">ترجمه تفسیر المیزان ج۱۷، ص ۳۲۹</ref>▼
در کتاب [[بحار الانوار]] روایتی از [[محمد بن عبدالله]] نقل شده که خلاصه اش آن است چون عمر [[یسع]] به پایان رسید، در صدد برآمد کسی را به جانشینی خود منصوب دارد، از این رو مردم را جمع کرد و گفت: هر یک از شما که تعهد کند سه کار را انجام دهد من او را جانشین خود گردانم. روزها را روزه بدارد، شبها را بیدار باشد و خشم نکند. جوانی که نامش عوید یا بن ادریم بود و در نظر مردم خوار میآمد، برخاست و گفت: من این تعهد را میپذیرم. یسع آن جوان را بازگرداند و روز دیگر همان سخن را تکرار کرد و همان جوان برخاست و تعهد را پذیرفت و یسع او را به جانشینی خود منصوب داشت تا این که از دنیا رفت و خدای تعالی آن جوان را که همان ذوالکفل بود به نبوت برگزید. [[شیطان]] که از ماجرا مطلع شد، در صدد برآمد تا ذوالکفل را خشمگین سازد و او را بر خلاف تعهدی که کرده بود به خشم وادارد، از این رو به پیروانش گفت: کیست که این مأموریت را انجام دهد؟ یکی از آنها که نامش ابیض بود گفت: من این کار را انجام میدهم. [[شیطان]] بدو گفت: نزدش برو، شاید خشمگینش کنی. ذوالکفل شبها نمیخوابید و شب زنده داری میکرد و نیمه روز مقداری میخوابید. ابیض صبر کرد تا چون ذوالکفل به خواب رفت بیامد و فریاد زد: به من ستم شده و من مظلوم هستم (حق مرا از کسی که به من ستم کرده بگیر). ذوالکفل به او گفت: برو و او را نزد من آر. ابیض گفت: من از اینجا نمیروم. ذوالکفل انگشتر مخصوص خود را به او داد و گفت: این انگشتر را بگیر و به نزد آن شخصی که به تو ستم کرده ببر و او را نزد من آر. ابیض آن انگشتر را گرفت و چون فردا همان وقت شد بیامد و فریاد زد: من مظلوم هستم و طرف من که به من ظلم کرده، به انگشتر توجهی نکرد و به همراه من نیامد. دربان ذوالکفل بدو گفت: بگذار بخوابد که او نه دیروز خوابیده و نه دیشب. ابیض گفت: هرگز نمیگذارم بخوابد، زیرا به من ستم شده و باید حق مرا از ظالم بگیرد. حاجب وارد خانه شد و ماجرا را به ذوالکفل گفت. ذوالکفل نامهای برای او نوشت و تا مهر خود آن را مهر کرد و به ابیض داد. وی برفت تا چون روز سوم شد، همان وقت یعنی هنگامی که ذوالکفل تازه به خواب رفته بود، بیامد و فریاد زد که شخص ستم کار به هیچیک از اینها وقعی نگذارد پیوسته فریاد زد تا ذوالکفل از بستر خود برخاست و دست ابیض را گرفت و برای دادخواهی از ستم کار به راه افتاد. گرمای آن ساعت به حدی بود که اگر گوشت را در برابر آفتاب میگذاشتند، پخته میشد. مقداری راه رفتند ولی ابیض دید به هیچ ترتیب نمیتواند ذوالکفل را به خشم درآورد و در مأموریت خود شکست خورد، پس دست خود را از دست ذوالکفل بیرون کشید و فرار کرد. خدای تعالی نام او را در قرآن کریم ذکر کرده و داستان او را به پیغمبرش یادآوری میکند تا در برابر آزار مردم صبر کند، چنانکه پیمبران بر بلا صبر کردند.<ref>بحارالانوار، ج ۱۳، ص(۴۰۴–۴۰۵)</ref> ▼
== پانویس ==▼
[[علامه طباطبایی]] دربارهٔ وی گفتهاست:<ref name="ترجمه تفسیر المیزان ج۱۷، ص ۳۲۹">ترجمه تفسیر المیزان ج۱۷، ص ۳۲۹</ref>
{{پانویس|۲}}▼
▲
در کتاب [[بحار الانوار]] روایتی از [[محمد بن عبدالله]] نقل شده که خلاصه اش این است:<ref>بحارالانوار، ج ۱۳، ص(۴۰۴–۴۰۵)</ref>
▲
== منابع ==
* عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، {{شابک|
▲== پانویس ==
▲{{پانویس|۲}}
{{پیامبران در قرآن}}
{{شخصیتها و اعلام قرآنی}}
|