مغولان مانند سایر اقوام ابتدایی، برای نامگذاری اهمیت مذهبی قائل بودند. آنها اسم نوزاد را ازبر رویاساس نخستین شیء که پس از تولد وی وارد خانه میشد،میشد یا نخستین واقعهواقعهٔ مهمی که رخ میداد،انتخابمیداد، انتخاب میکردند. نام غازانخان، سلطان ایلخانی، از همین طریق انتخابو شد؛بر این شیطبق یک «کتری» بود که به مغولی «قزغان» گفته میشدمیشد، انتخاب شد. اگرچه تغییر نام بسیار معمول بود و این کار در چند حالت صورت میگرفت: حالت اول آن بود که شخص یا به عارضهای سخت یا اتفاقی ناگوار دچار میشد، که در این حال نام او را عوض میکردند. دوم این کهکه، اگر یکی از بزرگان پیش از سن کهولت درمیگذشت، نه تنها نام او را بر فرزندان نمیگذاشتند، بلکه کسانی که همنام او بودندبودند، اسم خود را تغییر میدادند. حالت سوم، پس از آن که شاهزادگان به دین [[مسیحیت]]، اسلام و… درمیآمدند، رخ میداد و افراد نام خود را تغییر میدادند؛ مثلاً غازانخان پس از اسلامگروش به آوردن،اسلام، نام خود را محمود گذاشت.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۶۷|ک=دین و دولت در ایران عهد مغول|ص=۱۶–۱۷}}</ref>
[[پرونده:AbaqaOnHorseArghunStandingGhazanAsAChild.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|غازانخان در آغوش ارغون در کنار اباقا]]
== کودکی ==
غازانخان پسر بزرگ [[ارغونخان|ارغون]] در سحرگاه روز جمعه ۲۹ ربیعالثانی سال ۶۷۰ ه.ق در قصبهٔ [[آبسکون]] در «سلطان دوین» مازندران به دنیا آمد. به علت علاقهٔ بسیار [[اباقا]] به غازانخان، وی از سه سالگی نزد پدربزرگش زندگی میکرد. اباقای بودایی، نوهاش را در سن پنج سالگی به بخشیان سپرد تا او را تعلیم دهند و خط [[زبان اویغوری|ایغوری]]، علوم و آداب بخشیان و مناسک دین بودا را به وی بیاموزند؛ وی در مدت پنج سال آنها را به خوبی فراگرفت و در این امور به کمال رسید. به همین دلیلدلیل، به وضوح میتوان دید که چون سلطان از کودکی تحت تعالیم [[آیین بودایی|بوداییان]] قرار گرفته، این مذهب در تکوین شخصیت وی تأثیر بسیار نهادهاست. وی همواره در دوران حکومت خود مدارای بودایی و سازندگی اسلام را با هم به کار گرفت و باعث شکوفایی سرزمین خود شد.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۷۹|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۲}}</ref><ref>{{پک|گروسه|۱۳۵۳|ک=امپراطوری صحرانوردان|ص=۶۱۹}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۲}}</ref><ref>{{پک|Amitai-preiss|2000|ک=GAZAN KHAN,MAHMUD|ص=381-383|زبان=en}}</ref>
== دوران پیش از سلطنت ==
پس از آن که جلوس ارغون رسماً در قوریلتای بهار یا تابستان سال ۶۸۴ ه.ق / ۱۲۸۵ م از طرف خان بزرگ تصویب گردید؛ ولایات [[خراسان]]، [[استان مازندران|مازندران]]، [[قومس]] و [[شهر ری|ری]] را به پسرش غازانخان سپرد، در واقع غازانخان از طرف پدر مأمور ادارهٔ این مناطق گردید. ارغون شاهزاده کینشو را به معاونت غازان و نوروز را به امارت خراسان منصوب کرد، پس [[امیر نوروز]]<ref group="پ">حکمران خراسان</ref> نیابت غازان را برعهده داشت.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۹۰|ک=تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان|ص=۳۴۶}}</ref><ref>{{پک|Amitai-preiss|۲۰۰۰|ک=GAZAN KHAN,MAHMUD|ص=۳۸۱–۳۸۳|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۵۹۵}}</ref>
== طغیان امیر نوروز و سرانجام آن ==
== خصومت و طلب عفو امیر نوروز ==
{{سالشمار غازان خان}}
حکومت خراسان چنانکهچنان که ذکر شد، از طرف ایلخانارغون، به پسر اوپسرش، غازانخانغازانخان، سپرده شدهبود و نیابت غازان را در این مقاممقام، امیر نوروز برعهده داشت؛ او که به تازگی مسلمان شدهبود، به بهانهٔ مرگ اریق بوقا<ref group="پ">بوقا پسر تولی خان (برادر منگوقاآن) بود</ref> و تحریک سعدالدولهتوسط وافرادی دیگراناز وجمله همچنینسعدالدوله، بهکه خاطربا وی دوستی نزدیکی کهنیز با سعدالدوله داشتداشت، در ذیالحجهٔذیالحجه سال ۶۸۷ ه.قق، به بهانهٔ سرکشی به اردوی خود و تهیهٔ حملهٔمقدمات حمله به ماوراءالنهرماوراءالنهر، غازان را در [[مرو]] گذاشتهترک گفت و به قشلاق خود در [[خراسان]] رفت و بسیاری از امرای آن ناحیه را برضد غازان با خود همدست کرد. وامیر نوروز در ۲۷ ربیعالاول سال ۶۸۷ ه.ق که غازان در حدود کشف رود اقامت داشت، بر سر او تاخت و شاهزاده را به طرف [[مازندران]] منهزم کرد. غازان پس از گردآوری سپاهیان خود در ربیعالثانی همان سالسال، به جنگ با او پرداخت، ولی این بار هم در نواحی رادگان از امیر نوروز شکست خورد؛ اینبه همین چنینسبب، امیر نوروز موفق شد غنایم و اسرای بسیاری را از آن خود کند. پس از وصول خبر طغیان امیر نوروز و شکست غازان، ارغون چند نفر از سرداران و امرای خود را که یکیخود، از آنانجمله [[بایدو خان|شاهزاده بایدو]] بودرا، به مبارزه با وی فرستاد. امیر نوروز چون دید تاب مقاومت نداردندارد، به [[ترکستان]] گریخت و غازان به [[هرات]] آمد و در سال ۶۸۹ ه.ق بر خراسان استیلا یافت. امیر نوروز در ترکستان به خدمت قیدوخان<ref group="پ">یکی از دشمنان قوبلای و سر دودمان اوگتای، که بر ترکستان غلبه داشت و در سال ۷۰۱ ه.ق درگذشت</ref> رسید و او را به گرفتنتصرف خراسان تشویق نمود و لشکریانی فراوان در حدود ۳۰۰۰۰ نفر از او گرفت و در سال ۶۹۰ ه.ق به خراسان رفت؛ غازان که تاب مقاومت نداشت از پیشبرابر این سپاه عقب کشید،نشست، اما چون لشکریان قیدو به مردم خراسان صدمات بسیار زدندزدند، اهالی به وسیلهٔ دستبرد و تعرض شبانه بسیاری از آن جمع را کشتند و همین مسئله باعث بروز کدورت بین امیر نوروز و سران مغولی آن اردو گردید و چون ارغون نیز در این ایام وفات یافت و امیر نوروز از افزایش نفوذ و قدرت غازان در این زمان بیم داشت، صلاح خود را در طلب عفو از غازان دید.<ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۳۴۰–۳۴۱}}</ref>
بنابراین نوروز، سایتلمش را نزد غازان فرستاد و پیغام داد «اگر شاهزاده گذشته را فراموش کند، به خدمت شتابم». غازان که پیوستن نوروز را به خود باعث فتح و کامیابی میدید؛ بوقا ایلچی را با پیام دلجویی به نزد او فرستاد. نوروز نزدیک قصبهٔ یغشویغشو، که مغولان آن را مری شبورغان میخوانندمیخوانند، با غازانخان دیدار کرد؛ شاهزاده به خوبی با او رفتار کرد و بیواسطهٔ دیگری به گفتگو نشستند. نوروز عهدهدار شد که تا زنده است و قدرت و امکان دارددارد، خدمتگزاری کندکند، به شرط این که شاهزاده به دین اسلام درآید و نیت کند که در پیشبرد شعار دین و متابعت نصایح نوروز که موجب نظام کار ملک و ملت استاست، کوشا باشد. غازان در برابر او بسیار مهربان بود و لشکر وی را که در جنگ با یساؤر شکست خورده و پیاده مانده بود خلعت، اسب و آذوقه داد. میتوان بیان داشت که «وحشت و دوری گزیدن آنها از یکدیگر جای خود را به انس و دوستی داد.»<ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۳۳–۶۳۴}}</ref>