غازان خان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲:
غازان‌خان در دوران فرمانروایی خود نبردهایی با ممالک مصر و شامات داشت و روابط دوستانه‌ای نیز با پادشاهان [[ارمنستان]]، گرجستان، [[هتوم دوم]] و [[امپراطوری روم شرقی]] برقرار کرد. در این نبردها، ابتدا پیروزی نصیب مغولان شد، اما با اتحاد نیروهای [[مصر]] و [[شام]]ات غازان‌خان شکست خورد و عده‌ای علت مرگ او را نیز همین شکست می‌دانند.
 
غازان‌خان هنگامی که به سلطنت رسید، اصلاحات بسیاری را در حکومت به وجود آورد و باعث شد اوضاع مملکت بهبود یابد. وی در ۱۱ شوال سال ۷۰۳ ه‍.ق در نزدیکی [[قزوین]] درگذشت و در [[شنب‌غازان]] دفن شد.
 
== ریشهٔ نام ==
خط ۶۶:
* غازان به وارثانِ شخصیت‌هایی که توسط بایدو به قتل رسیدند یا مجبور شدند به مناطق دیگر عزیمت کنند، صدقات لازم را بپردازد.
غازان‌خان تمام این شرط‌ها را پذیرفت و نام خود را محمود گذاشت و به پیروی او ده هزار تن از مغولان دیگر نیز اسلام آوردند و. این واقعه نیز،واقعه، دشمنی میان او و بایدو را شدت داد.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۰۹–۲۱۰}}</ref>[[پرونده:Négociations entre représentants de Ghazan et de Baydû.jpeg|چپ|بندانگشتی|250px|نبرد میان بایدو و غازان‌خان]]
 
=== درگیری نظامی غازان خان باو بایدو و سرانجام آن ===
غازان خانخان، امیرنوروز را به فرماندهی سپاه خود منصوب ساخت و به جنگ با بایدو فرستاد و. [[طغاجار]] و امرای دیگر هم که قبلاً به غازان مایل شده بودندبودند، جانب بایدو را رها کردند و خود را به سپاه امیرنوروز رساندند. هنگامی که خبر مسلمان شدن غازان‌خان به مردم رسیدرسید، آن‌ها نیز به تکاپو افتادند تا سلطهسلطهٔ مغولان یاسایی را به اتمام برسانند. پس بایدو در چنین شرایطی که از حمایت مردم برخوردار نبود و سپاهی کمتر از غازان داشت و نیز موفق نشده‌بود به‌طور کامل افراد صدرجهان را از حکومت بزداید، مجبور شد درخواست صلح کند. بایدو پیشنهاد داد که در صورت عقب‌نشینی غازان، علاوه بر [[خراسان]] و [[مازندران]]، [[کرمان]]، [[فارس (سرزمین)|فارس]] و [[عراق عجم]] را نیز به غازانوی خواهد داد،داد. ویغازان این پیشنهاد را پذیرفتپذیرفت، اما پس از مدتی متوجه شد که بایدو خیال دیگری در سر دارد و نمی‌توان به وعده‌های او توجه کرد؛ پس طی مجلسی که تشکیل دادنددادند، تمام هواخواهان غازان از جمله امیرنوروز به قرآن قسم خوردند که تحت لوای او به سر برند. غازان که به صفای نیت بایدو اطمینان نداشتنداشت، به خراسان بازگشت و چندی بعد امیر نوروز نیز به غازان پیوست. غازان‌خان هیئتی نزد بایدو فرستاد تا از او بخواهد به وعدهٔ خود عمل کند،کند. هنگامی که آن‌ها بازگشتندبازگشتند، غازان را از اقداماتی که بر ضد او در حال شکلشکل‌گیری گرفتن بودبود، آگاه ساختند و در نتیجه، غازان تصمیم گرفت به بایدو حمله کند. وی در چهارم شعبان سال ۶۹۴ ه‍.ق در [[لار]] [[دماوند]] اردو زد و پس از غسل، پوشیدن لباس‌های پاکیزه و به زبان آوردن کلمهٔ توحید، به سمت آذربایجان حرکت کرد و تا [[اوجان (آذربایجان شرقی)|اوجان]] به مانعی برنخورد. غازان امیرنوروز را در پی بایدو که به شمال گریخته بود، فرستاد. امیرنوروز در [[نخجوان]] به بایدو دست یافت و در ۲۳ ذی‌القعده سال ۶۹۴ ه‍.ق به دستور غازان خان، بایدو را به قتل رساند. آنان سپس به پایتخت حمله کرده و تبریز را در همان سال فتح کردند.<ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۰۹–۳۱۰}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۶۴|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۵۲–۲۵۸}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۰|ک=تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخان |ص=۳۵۳–۳۵۶}}</ref>
پس غازان تصمیم گرفت به بایدو حمله کند، وی در چهارم شعبان سال ۶۹۴ ه‍.ق در [[لار]] [[دماوند]] اردو زد و پس از غسل، پوشیدن لباس‌های پاکیزه و به زبان آوردن کلمهٔ توحید به سمت آذربایجان حرکت کرد و تا [[اوجان (آذربایجان شرقی)|اوجان]] به مانعی برنخورد. غازان امیرنوروز را در پی بایدو که به شمال گریخته بود فرستاد. امیرنوروز در [[نخجوان]] به بایدو دست یافت و در ۲۳ ذی‌القعدهٔ سال ۶۹۴ ه‍.ق به دستور غازان خان، بایدو را به قتل رساند و سپس به پایتخت حمله کردند و تبریز را در همان سال فتح کردند.<ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۰۹–۳۱۰}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۶۴|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۵۲–۲۵۸}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۰|ک=تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخان |ص=۳۵۳–۳۵۶}}</ref>
 
== گرویدن غازان به دین اسلام ==
== مسلمان شدن غازان‌خان ==
غازان‌خان دریافت که تنها با تغییر دین آبا و اجدادی‌اش و با پذیرش اسلام می‌تواند در قدرت خود پایدار بماند و دشمنان داخلی و خارجی خود را نابود کند. در شورایی که غازان با حضور امیرنوروز بر پا کرده بودبود، امیرنوروز گفت که منجمین، علما، اهل زهد و ورع چنین پیشگویی کرده‌اند: {{نقل قول تزیینی| در حدود سال ۶۹۰ ه‍.ق سلطانی قیام خواهد کرد که اسلام در کنف حمایت او رونق پیشین خود را از سر خواهد گرفت و رعایای او قرین امن و رفاه خواهند شد و خداوند به پاداش این امر خیر لشکریان او را نصرت و ظفر خواهد بخشید.<ref>{{پک|آل داوودر|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۳۶}}</ref><ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۴۱|ک=تحقیق دربارهٔ دورهٔ ایلخانان ایران|ص=۲۳–۲۴}}</ref>}}
این بیاناتسخنان به مزاج غازان خوش آمد و چون پیش از آن هم به امیر نوروز وعده داده‌بود که مسلمان می‌شود؛ در اوایل شعبان سال ۶۹۴ ه‍.ق به حضور [[صدرالدین ابراهیم حمویی]] رفت و با حضور تمام امرا کلمهکلمهٔ توحید گفت و به پیروی از او عدهٔ بسیاری مسلمان شدند. در آن ماهماه، جشن‌هایی برپا کردند،کردند. غازان‌خانغازان‌خان، جماعت سادات، ائمه و مشایخ را مورد لطف قرار داد و صدقات بسیاری داد. غازان‌خاناو از میان فرقهفرق چهارگانهٔ اسلاماسلام، دین [[حنفی]] را برگزید و مسلمانان با شنیدن این خبر تا مدتی به جشن، سرور و شادمانی پرداختند. بزرگان بر پای تخت او درم و دینار افشاندند و به وی لقب ''«محمود، ملک العراقین و خراسان و فارس و الجزیره و روم»'' دادند. سلطانسلطان، خود در همان روز روحانیان را انعام بخشید و رسولانی به اطراف و اکناف فرستاد تا همهٔ ایالات و ممالک اسلامی، از مسلمانی وی آگاه شوند. در مورد اسلام آوردن مغولان و اطرافیان غازان عدد کلانی ذکر شده‌است. در منابع تا ده هزار مغول را برشمرده‌اند که به تبع سلطان و به مصداق «الناس علی دین ملوکهم» به اسلام روی آوردند.<ref>{{پک|آل داوودر|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۳۶}}</ref><ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۴۱|ک=تحقیق دربارهٔ دورهٔ ایلخانان ایران|ص=۲۳–۲۴}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۰–۲۱۱}}</ref><ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۴۱|ک=دوره ایلخانان ایران|ص= ۲۳–۲۹}}</ref>
[[پرونده:DiezAlbumsStudyingTheKoran.jpg|راست|بندانگشتی|250px|غازان‌خان در حال قرائت قرآن]]
غازان‌خان در روز به تخت نشستن خود فرمانی صادر کرد مبنی بر این که همهٔ مغولان مسلمان شده به انجام مراسم دینی بپردازند و کفر را از کشور بزدایند و کافران و مشرکان همه باید به دین اسلام بگروند. [[اهل ذمه]] اگر [[جزیه]] می‌دادند و لباس مخصوص خود را می‌پوشیدند در امان می‌بودند. در واقع در این ایام [[مسیحیان|عیسویان]] جز با علامت زنار یا وصله‌ای بر لباس خود نمی‌توانستند در معابد ظاهر شوند و [[یهودیت|یهودیان]] نیز برای تشخیص از مسلمین، کلاهی مخصوص بر سر می‌گذاشتند. سپس دستور داد تا مجسمه‌های [[بودا]]، بت‌ها، آتشکده‌ها، معابد، کلیساها و کنیسه‌ها را ویران کنند. به دستور [[ارغون‌خان]] صورت غازان‌خان را بر روی دیوار یکی از معابد بودائی طراحی کرده‌بودند؛ به امر وی آن تصاویر و نقوش و حتی تصویر پدر او را نیز خراب و محو کردند. غازان همچنین فرمانی دیگر به دست مأمورینی مخصوص به بلاد اطراف فرستاد که کلیساها و صومعه‌ها را ویران کنند و این اجازه فرصتی به دست جماعتی نفع پرست داد که به این بهانه از مردم غیر مسلمان پول فراوان بگیرند، معابد ایشان را خراب کرده و نفایس آن‌ها را به غارت ببرند؛ این کار در اربل، [[موصل]]، [[بغداد]]، [[مراغه]] و [[ارمنستان|بلاد ارمنستان]] به شدت تعقیب شد و با این کار به عیسویان صدمات بسیار وارد گردید.<ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۵۹–۲۶۳}}</ref><ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۴۱|ک=دوره ایلخانان ایران|ص= ۲۳–۲۹}}</ref><ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۴۵–۶۴۷}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۰–۲۱۱}}</ref> غازان‌خان می‌دانست رهبانان بودایی میل به اسلام ندارند، پس دستور داد هر کس از آنان خواست، اسلام بیاورد و بقیه به ممالک خود بازگردند. گروهی مسلمان شدند و بقیه که اکثریت با آنان بود، راه دیار خویش در پیش گرفتند و ایران از گروه رهبانان پاک شد. غازان به بخشیان مسلمان شده اخطار داد که اگر از آنان کوچکترین عملی حاکی از بوداییگری سر زند، به قتل خواهند رسید. گذشته از این بوداییان ،[[زرتشتیان]] و گروه بازماندهٔ [[اسماعیلیه|اسماعیلی]] نیز که به دنبال ضعف مسلمانی قدرتی یافته بودند از میان برداشته شدند؛ البته گروهی از آن‌ها گریختند و بار دیگر اعمال خود را پنهانی از سر گرفتند.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۴۱|ک=دوره ایلخانان ایران|ص= ۲۳–۲۹}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۷۹|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۳–۲۱۶}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۵۹–۲۶۰}}</ref><ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۱۰}}</ref><ref>{{پک|باسورث |۱۳۶۰|ک=تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخان|ص=۳۵۵–۳۵۶}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۰–۲۱۵}}</ref>