غازان خان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۷:
 
== مصر و شام ==
[[پرونده:Mongol raids into Syria and Palestine ca 1300.svg|جپ|بندانگشتی|200px|حملات مغولان در سال‌های (۶۹۸–۶۹۹ ه‍. ق)]]
غازان خان پس از به حکومت رسیدن، درصدد برآمد تا همچون پدران خود جنگ با ممالیک مصر و شام را ادامه دهد و دلایلی به شرح زیر برای اقدامش بیان داشت:
* سلاطین و حاکمان مناطق مصر و شامات، مسلمانانی واقعی نیستند، پس باید شخصی حاکم شود که مسلمانی راستین باشد.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۳۲۳–۳۲۴}}</ref>
سطر ۱۱۶ ⟵ ۱۱۵:
=== رسیدگی به اوضاع روم ===
غازان خان ابتدا از [[روم]] شروع کرد؛ چون آن‌ها وضع آشفته‌تری داشتند و این اوضاع به خاطر فرماندهان مغولی بود که با رفتار ناپسند خود مردم را عاصی کرده‌بودند. سلطان غیاث‌الدین مسعود، حاکم روم، در این زمان نزد غازان بود و به خاطر احتمال شورش و اعلام استقلال، اجازهٔ سفر به روم را نداشت. سلطان در سال ۶۹۸ ه‍.ق، شاهزاده‌ای مغولی به نام [[سولامیش]] را به امیرالامرایی روم برگزید و وضع رو به بهبودی رفت. در این زمان غازان خان درحال آماده‌سازی امکانات برای حمله به شامات بود و سولامیش وظیفه داشت پس از آرام ساختن حکومت رومیان، سپاهی مشتمل بر بیست و پنج هزار نفر آماده سازد و به محض شروع نبرد توسط غازان خان، لشکریان خود را از طریق [[ارمنستان|ارمنستان صغیر]] و شهر [[سیس]] به حرکت درآورد، اما او این فرمان را اجرا نکرد و علیه حکومت مرکزی شورش کرد. این چنین بود که کار نیمه تمام ماند. غازان خان پس از مدتی شورش را سرکوب و همچنین امیرالامرای جدیدی را برای این منطقه منصوب کرد.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۳۲۳–۳۲۴}}</ref><ref>{{پک|موسوی بجنوردی|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۵۵–۶۶۰}}</ref>
[[پرونده:GhazanAndKingOfArmenia1303.JPG|چپ|بندانگشتی|250px|فرمان غازان به هتوم دوم برای همراهی لشکریان قتلغ‌شاه (حمله به دمشق)]]
 
=== برقراری روابط با مسیحیان ===
پس از اسلام آوردن غازان خان، این ترس در دل مسیحیان ایجاد شد که آیا از این پس ایلخانان منجی مسیحیان نیستند؟ جواب منفی است؛ چون سلطان برای سرکوبی شامات و مصر به آن‌ها نیاز داشت. پس غازان تماس‌هایی با ارمنستان صغیر و مسیحیان برقرار کرد و سیاست تسامح را در داخل و خارج کشور پیش گرفت تا از کمک آن‌ها بهره ببرد. او به [[هتوم دوم]] نامه‌ای فرستاد؛ با این مضمون که برای رهایی [[فلسطین]] از دست مصر و شامات آماده است و اگر او سپاهیانش را در اختیار سلطان بگذارد، وی فلسطین را به آن‌ها خواهد داد. پس هتوم با رضایت تمام سپاهیانش را در اختیار غازان خان قرار داد. [[گرجیان]] نیز سپاهیانی برای مقدمهٔ لشکر او آماده ساختند. امید بسیاری در دل مسیحیان روشن شده‌بود که باعث شده‌بود در سال ۷۰۰ ه‍.ق / ۱۳۰۰ م، هتوم دوم کتابی بنویسد؛ با این مضمون که غازان خان ارضی موعود را از مسلمانان خواهد گرفت و آن را به مسیحیان می‌سپارد. این اخبار آنچنان گسترش یافت که مردم در [[بیزانس]] گمان می‌کردند غازان [[اورشلیم]] را فتح کرده‌است و به این مناسبت لوح یادبودی ساختند که همچنان موجود است.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۳۲۵–۳۲۶}}</ref>
 
[[پرونده:GhazanAndKingOfArmenia1303.JPG|چپ|بندانگشتی|250px|فرمان غازان به هتوم دوم برای همراهی لشکریان قتلغ‌شاه (حمله به دمشق)]]
 
=== برقراری روابط با الملک العادل زین‌الدین کیتو بوغا ===
سطر ۱۲۸ ⟵ ۱۲۷:
 
=== تسلط بر شامات ===
[[پرونده:Mongol raids into Syria and Palestine ca 1300.svg|جپ|بندانگشتی|200px|حملات مغولان در سال‌های (۶۹۸–۶۹۹ ه‍. ق)]]
هنگامی که سلطان نزدیک [[حمص]] رسید، اهالی تسلیم شدند و خزانهٔ سلطان مصر را نیز تقدیم کردند و این چنین راه [[دمشق]] باز شد. مردم شهر که دچار هراس فراوان شده‌بودند، تصمیم گرفتند امان‌نامه‌ای برای غازان بفرستند؛ پس غازان خان امان‌نامه را پذیرفت و در نماز جماعت روز جمعه شرکت کرد و سرانجام بر شامات مشروعیت یافت. غازان خان به علت وجود رقبا، دشمنان داخلی، اولوس [[جوجی‌خان|جوجی]] و [[جغتای]] در شرق و شمال‌شرقی کشور، نمی‌توانست مدت مدیدی از پایتخت دور بماند؛ وی می‌دانست که رها کردن این مناطق نتیجهٔ خوبی در بر ندارد اما مجبور شد که بازگردد. پس قتلغ‌شاه را که از بزرگترین و بهترین یارانش بود، مأمور نظارت بر امور آن نواحی کرد و خود راهی تبریز شد. با فتح مجمع‌المروج، نور امیدی در دل مسیحیان تابیدن گرفت و روابط بین شرق و غرب دوباره آغاز شد. جمهوری [[ونیز]] نامه‌ای به دربار غازان فرستاد و خواستار فرستادن سفیر نزد او شد و به دنبال آن در سال ۷۰۰ ه‍.ق جیمز دوم، پادشاه آراگن، نامه‌ای برای سلطان فرستاد؛ در آن نامه غازان مقتدرترین و بزرگترین ایلخان خوانده‌ شده‌بود و آن‌ها بیان کرده‌بودند که خواهان زیارت فلسطین‌اند و حاضرند در کنار غازان خان بجنگند. به گفتهٔ بعضی از مورخان مسیحی، سلطان بعضی از نواحی فلسطین را در ازای روابط و اتحاد بین سلاطین اروپا و حکومت ایلخان، در اختیار آن‌ها گذاشت.<ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۱۲}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۳۲۵–۳۳۰}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۶۶–۲۶۸}}</ref><ref>{{پک|موسوی بجنوردی|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۵۵–۶۶۰}}</ref><ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۷۲–۲۷۸}}</ref>