مشیرالسلطنه در مجموع یازده ماه بر سر کار بود و سه کابینه تشکیل داد که در هر سه کابینه وزارت کشور با او بود. در کابینه مشیرالسلطنه افراد موجهی مانند مستوفی و مؤتمن الملک و مشیرالدوله و محتشم السلطنه هم عضویت داشتند. دوران یازده ماههٔ صدارت مشیرالسلطنه در تاریخ مشروطیت ایران به [[استبداد صغیر]] تعبیر شدهاست.
پس از قتل اتابک مجلس سخت مرعوب شد و [[صنیعالدوله]] از ریاست مجلس کناره گیری کرد و حالت انزوا و گوشه گیری گرفت. عدهای از نمایندگان، طرفدار ریاست [[وثوقالدوله]] نایب رئیس اول بودند، و عدهای از [[میرزا محمودخان احتشامالسلطنه]] حمایت میکردند. سرانجام پس از رأی گیری، احتشامالسلطنه حائز اکثریت شد و به ریاست انتخاب شد. او مردی تندخو، عصبانی و در گفتار بیپروا بود. همان روزی که اتابک به خاک سپرده شد، نمایندگان مجلس تلگرامی به محمدعلی شاه مخابره و ضمن عرض تسلیت درخواست نمودند رییس الوزرایی انتخاب نماید که شایستگی انجام کار داشته باشد. محمدعلی شاه درخواست نمود بیست تن از نمایندگان در دربار حضور یابند تا شاه را برای انتخاب نخستوزیر از نظرات مشورتی انها استفاده کند. این عده در درباره حضور یافتند و شاه با انها به مشورت نشست و سرانجام فرمان رئیس الوزرایی به نام میرزااحمد خان مشیرالسلطنه صادر شد. <ref> باقر عاقلی، نخستوزیران ایران، ص ۵۶ </ref>
دومین دورهٔ جنبش آزادیخواهان، در آذربایجان، فارس و اصفهان بنیاد گرفت که منجر به فتح تهران و خلع محمدعلی شاه شد. سه ماه پیش از اینکه قوای مجاهدین، تهران را فتح کند مشیرالسلطنه کنار رفت و ناصرالملک برای زمامداری از لندن احضار شد، ولی ناصرالملک در تردید بود و در غیاب او سعدالدوله کابینه را سرپرستی میکرد. این کابینه چون پیشرفت مجاهدین را دید به هیئت اجتماع استعفا داد و کشور بدون نخستوزیر و هیئت دولت بوسیله محمدعلی میرزا و چند تن از همکاران نزدیک او اداره میشد.
پس از فتح تهران محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد. عده زیادی از رجال به سفارت انگلیس رفتند ولی مشیرالسلطنه سفارت [[عثمانی]] را برای پناهندگی انتخاب کرد و در آنجا متحصن شد. در عفو عمومی که برای پناهندگان از طرف فاتحین تهران صادر شد مشیرالسلطنه یکی از سه استثناء بود و دولت مشروطه عقیده به تعقیب و مجازات او داشت.
[[ادوارد براون]]، در کتاب انقلاب ایران با تردید نوشتهاست که مشیرالسلطنه ۶۰ هزار تومان به اردوی ملی کمک مالی کرد تا مورد عفو قرار گرفت ولی ابراهیم صفائی در کتاب ''رهبران مشروطه'' قاطعاً متذکر شدهاست که وی یک صد هزار تومان به مجاهدین داد تا آزادی خود را بازخرید کند. دقیقاً نمیتوان گفت کدام یک از این دو درست است.