ارداویرافنامه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز replaced: می کردند ← میکردند ، بویژه ← به ویژه ، سه گانه ← سهگانه ، کرده است ← کردهاست با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۷:
این کتاب نوشته موبد ساسانی به نام ارداویراف که در شرح معراج و سفر روحانی خویش به بهشت و دوزخ و برزخ نوشته است.
بیش از هزار سال پس او بود که دانته ایتالیایی با الهام از این اثر کهن،
اَرداویرافنامه، بر رساله الغفران ا[[ابوالعلاء معری]] و
گفته شده عناصر ساختاری و خیالی منظومه «سیر العباد الی المعاد» سنایی هم متأثر از اَرداویرافنامه است، اما کتاب سنایی بیشتر متأثر از کتیبه [[کرتیر]] و کشف و شهود [[گشتاسپ]] است پس از آنکه به آیین [[زرتشت]] درآمد.
خط ۲۱:
داریوش کارگر ''ارداویرافنامه'' را «براساس شش دستنوشته و مقایسه با روایت و نسخه زبان پهلوی و ترجمه انگلیسی» تصحیح کرد و «کاملترین نسخه» این متن کهن را به دست داد.
این کتاب را [[دانشگاه اوپسالا]] با عنوان ''اردایویرافنامه، روایت فارسی زرتشتی'' منتشر
== داستان ==
خط ۲۸:
بعد از آن ایشان پاسخ دادند که کسی این خبر باز نتواند دادن الا آن کسی که از اول عمر هشتسالگی تا بدان وقت که رسیده باشد هیچ گناه نکرده باشد و این مرد ویراف است که از او پاکیزهتر و مینوروشنتر و راستگوی تر کس نیست و این قصه اختیار بر وی باید کردن و ما ششگانه دیگر یزشن|یزشنها و [[نیرنگ]]ها که در دین ازبهر این کار گفتهاست به جای آوریم تا ایزد عز و جل احوالها به ویراف نماید و ویراف ما را از آن خبر دهد تا همه کس به دین اورمزد و زرتشت بیگمان شوند و ویراف این کار در خویشتن پذیرفت و شاه اردشیر را آن سخن خوش آمد و پس گفتند این کار راست نگردد مگر که به درگاه آذران شوند و پس برخاستند و عزم کردند و برفتند و پس از آن، آن شش مرد که دستوران بودند از یک سویِ آتشگاه یزشنها بساختند و آن چهل دیگر سویها با چهلهزار مرد دستوران که به درگاه آمده بودند همه یزشنها بساختند و ویراف سر و تن بشست و جامه سفید درپوشید و بوی خوش بر خویشتن کرد و پیش آتش بیستد و از همه گناهها پتفت بکرد… پس شاهنشاه اردشیر با سواران سلاح پوشیده، گِرد بر گِرد آتشگاه نگاه میداشت تا نه که آشموغی یا منافقی پنهان چیزی بر ویراف نکنند که او را خللی رسد و چیزی بدی در میان یزشن کند که آن نیرنگ باطل شود.
پس در میان [[آتشگاه]] تختی بنهادند و جامههای پاکیزه برافکندند و ویراف را بر آن تخت نشاندند و رویبند بر وی فروگذاشتند و آن چهلهزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی بیشتند و قدری په بر آن درون نهادند. چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند و… هفت شبانروز ایشان بهمجا یزشن میکردند و آن شش دستور به بالین ویراف نشسته بود سی و سه مرد دیگر که بهگزیده بودند از گرد بر گرد تخت یزشن میکردند و آن تیرست و شصت مرد که پیشتر بهگزیده بودند از آن گرد بر گرد ایشان یزشن میکردند و آن سی و شش هزار گرد برگرد آتشگاه گنبد یزشن میکردند و شاهنشاه سلاح پوشیده و بر اسب نشسته با سپاه از بیرون گنبد میگردید. باد را آنجا راه نمیدادند و به هر جایی که این یزشنکنان نشسته بودند بهر قومی جماعتی شمشیر کشیده و سلاح پوشیده ایستاده بودند تا گروهها بر جایگاه خویشتن باشند و هیچکس بدان دیگر نیامیزند و آن جایگاه که تخت ویراف بوداز گرد بر گرد تخت پیادگان با سلاح ایستاده بودند و هیچکس دیگر را بهجز آن شش دستور نزدیک تخت رها نمیکردند. چو شاهنشاه درآمدی از آنجا بیرون آمدی و گرد بر گرد آتشگاه نگاه میداشتی؛ و بر این سختی کالبد ویراف نگاه میداشتی. یشتند تا هفت شبانروز برآمد. بعد از هفت شبانروز ویراف بازجنبید و باززیید و بازنشست و مردمان و دستوران چون بدیدند که ویراف از خواب درآمد
== در ادبیات معاصر ==
|