علی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Kamranazad (بحث | مشارکتها) ←همسران و فرزندان: تست |
Vahidtaeid (بحث | مشارکتها) ابرابزار، اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام، اصلاح نویسه، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسههای عربی برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
||
خط ۹۱:
=== خلافت ابوبکر ===
{{گاهشمار زندگی علی بن ابیطالب}}
علی در این دوران زندگی منزوی ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیتهای مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> اولین قرآن جمعآوریشده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده میشود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی میآمد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره میداد<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> و بهعنوان «مشاوری باارزش» شناخته میشد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورتهای او را میپذیرفت یا خیر مورد تردید است.<ref name="Donzel" />
علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت،<ref name="Donzel">{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|زبان=en|ص=28-30}}</ref> در [[جنگهای رده]] و [[فتوحات مسلمانان]] شرکت نکرد. کارهای انجامشده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاستهای خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاستهای خلفای پیشین را میتوان از جوابش به [[عبدالرحمن بن عوف]] در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاستهای ابوبکر و عمر حدس زد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
خط ۱۳۴:
علی پس از برگزیدهشدن به خلافت از قاتلان [[عثمان]] و همچنین از فرقهای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی" /> هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی [[ایران]] پیش رفته بود. اما اوضاع [[حجاز]] در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، [[ابنعباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] وی را به احتیاط و عملکرد مصلحتآمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. [[ویلفرد مادلونگ]] معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ بهطوریکه حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=148–49}}</ref> یکی از مهمترین مخالفان علی، [[معاویه]] بود. معاویه فرماندار [[شام]] و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود میدانست.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> او با علی [[بیعت]] نکرد.<ref name="Donzel" />
=== شیوه زمامداری ===
خط ۱۴۴:
{{نوشتار اصلی|نبرد جمل}}
[[پرونده:Ali and Aisha at the Battle of the Camel.jpg|انگشتی|250px|نقاشی نبرد جمل از ''[[روضة الصفا]]'' [[میرخواند]]، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ [[صفویان]]]]
[[عایشه]] که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت میکرد، پس از [[طواف]] خانه [[کعبه]]، در راه بازگشت به [[مدینه]] خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به [[مکه]] بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> علاوه بر [[عایشه]]، افرادی از [[بنیامیه]] که از [[مدینه]] فرار کردهبودند و بر طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی امیه میدیدند<ref name="EI3" /> و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، در [[مکه]] جمع شده و به والیان عزل شده [[بصره]] و [[یمن]] پیوستند که از [[بیت المال]] برای خود پول آوردهبودند.<ref name="Poonawala" />
درخصوص انگیزه شورش علیه علی توضیحات متعددی ارائه شدهاست. پوناوالا مینویسد [[طلحه]] و [[زبیر]] که پیشتر از آرزوهای سیاسی خود ناامید شدهبودند، وقتی با مخالفت علی در خصوص سپردن حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] مواجه شدند، ناامیدیشان افزونتر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در [[مکه]] جمع شدهاند، از علی درخواست کردند که اجازه دهد که برای [[عمره]] مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکستند و مسئولیت قتل [[عثمان]] را به گردن وی انداختند و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.<ref name="Poonawala" /> [[لئورا وچا ولیری|واله یری]] مینویسد طلحه و زبیر و عایشه درخواست داشتند که [[حدود شرعی]] باید برای همه بهطور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبه خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست خونخواهی عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر میرسد. به نظر میرسد که انگیزههای اجتماعی و اقتصادی که به خاطر ترس از تأثیرگذاری تندرویان بر علی برانگیخته شده بود، توضیح قانعکننده تری باشد تا احساسات شخصی. هرچند در میان مخالفان عثمان، افراد میانهرو بدون شک خواستار تغییر سیاستهای وی بودند؛ ولی هیچکس فکر نمیکرد که کار به تغییرات اساسی سیاستها بکشد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> برخی مورخین نظیر مادلونگ بر این باورند که این چند تن کشته شدن [[عثمان]] را بهانهای برای مخالفت با علی و جاه طلبی خود قرار دادند، زیرا آنها، خلافت علی را با منافع خود، سازگار نمیدیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون [[عثمان]] نیازی به قصاص ندارد، زیرا وی به خاطر عمل نکردن به [[قرآن]] و سنت [[محمد]] کشته شدهاست.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=147–48}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1991|ک=Political Language of Islam|زبان=en|ص=214}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=191}}</ref> واله یری معتقد است علت واقعی این شورشها علیه علی، رویکرد بخشایشگر علی نسبت به مقصران در این قضیه (که این تفکر را القا میکرد که آنان مجازات نخواهند شد)، عدم برخورد قاطعی از سوی علی با شورشیان و سیاست محبوب «ضد اشرافی گری قریش» توسط علی بودهاست.<ref name="al-D̲j̲amal">{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
پس از آنکه طلحه و زبیر در جمعآوری حامیان در [[حجاز]] ناکام ماندند، به امید پیداکردن نیرو و منابع لازم برای بسیجکردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> عزم [[بصره]] کردند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> وقتی علی از این موضوع مطلع شد، همراه با سپاهی،<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> تعقیبشان کرد اما به آنها نرسید.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> علی چارهای نداشت جز آنکه از تصرف عراق به دست این گروه ممانعت کند، چرا که [[شام]] فقط از معاویه اطاعت میکرد. در مصر نیز هرج و مرج حکمفرما بود؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استانهای شرقی وابسته به آن، شامل ایران، نیز از دست میرفت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
خط ۱۷۷:
پوناوالا در این باره مینویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل [[عراق]] که بیشتر سپاه علی را تشکیل میدادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او میخواستند جنگ را ادامه دهند. [[اشعث بن قیس]] که قدرتمندترین رهبر قبیلهای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بیدرنگ اجرا شود.<ref name="Poonawala">{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی [[معاویه]] بود.<ref name="EI3">{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref><ref>{{Harvnb|Madelung|۱۹۹۷|pp=۲۴۱–۲۵۹}}{{Harvnb|Lapidus|۲۰۰۲|p=۴۷}}{{Harvnb|Holt|Lambton|Lewis|۱۹۷۰|pp=۷۰–۷۲}}{{Harvnb|Tabatabaei|۱۹۷۹|p=53 and 54}}</ref>
پوناوالا مینویسد که در این زمان به نظر میرسد که معاویه هیچ گونه تلاشی برای مسائلی از قبیل خون خواهی عثمان و بازگشت به شورای انتخاب خلیفه که قبلاً بر روی آن پافشاری میکرد، انجام نمیداد. اکثر سربازان علی در این شرایط به حکمیت راضی بودند و حال به دنبال تعیین داور از سپاه علی بودند که باید با عمروعاص نماینده شامیان روبرو گردد. این مهم که داور، نماینده علی باشد یا نماینده عراقیها که عمدتاً کوفی بودند، شکاف بیشتری در سپاه علی به وجود آورد. انتخاب علی [[ابنعباس]] یا [[مالک اشتر]] بود اما [[اشعث بن قیس]] و [[قرا]] آن را رد کرده و بر روی [[ابوموسی اشعری]] پافشاری کردند. ابوموسی مخالف علی بود و پیشتر، مردم [[کوفه]] را از یاری علی بازمیداشت. علی سرانجام به انتخاب ابوموسی رضایت داد.<ref name="Poonawala" />
توافق حکمیت در ۱۵ صفر سال ۳۷ (حدوداً ۲ اوت ۶۵۷) منعقد شد. در هنگام طرح توافق برای حکمیت علی مجبور به زدودن عنوان امیرالمؤمنین از مقابل نامش شد، تا توافق پیش رفت. معاویه اعتراض کرد که اگر از دید وی علی به واقع خلیفه بود، معاویه هرگز با وی نمیجنگید. بندهای اصلی توافقنامه مطابق با خواست جناح صلح طلب تنظیم شد. طبق توافقنامه بنا شد، وظیفه داوران نامبرده آن باشد که بر اساس احکام قرآن به توافق برسند و در هر موردی که نتوانند حکم آن را در قرآن بیابند از راهنماییهای سنت عادل و مورد اتفاق که در موردش بین دو طرف اختلافی نیست، استفاده کنند. موضوع حکمیت بهطور مشخص تصریح نشد اما قرار شد که بر اساس مصلحت امت تصمیم بگیرند و امت را دچار شقاق و جنگ نکنند. زمان اولیه برای توافق هفت ماه بعد، ماه رمضان، مقرر شد و شرایطی برای مکان، شهود و دیگر شرایط تشکیل جلسه تعیین شد. به نوشته مادلونگ روشن بودهاست که هر رأیی بر خلاف قرآن نامعتبر خواهد بود.<ref name="Poonawala" /><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=242-243}}</ref>
به نوشته مادلونگ نه تنها شرایط حکمیت علیه علی بود، بلکه نفس پذیرش حکمیت یک شکست سیاسی برایش محسوب میشد. از یک سو حکمیت باور پیروان علی به حقانیت موضعشان را سست کرد و باعث شکاف در سپاه علی شد و از سوی دیگر به شامیان اطمینان داد که ادعاهای فریبکارانه معاویه اساسی استوار در قرآن دارد. این امر پیروزی اخلاقی برای معاویه محسوب میشد. بدین ترتیب در شرایطی که هم علی و هم معاویه میدانستند که حکمیت در پایان شکست خواهد خورد، معاویه که در حال شکست در جنگ بود فرصتی یافت تا موضعش در شام را مستحکم کند و علیه علی تبلیغات نماید.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=245}}</ref>
خط ۱۹۲:
[[پرونده:Hakob Hovnatanian - Ali ibn Abi Talib.jpg|بندانگشتی|200px|شمایل علی بن ابیطالب، اثر [[هاکوپ هوناتانیان]]]]
{{اصلی|حکمیت}}
اولین دیدار داوران در ماه رمضان<ref name="Poonawala" /> یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارس ۶۵۸ میلادی، در منطقه بیطرف [[دومةالجندل]] برگزار شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> نتیجه دیدار این شد که اعمالی که عثمان به آنها متهم شده بود، مستبدانه نبود و وی ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. مادلونگ میگوید، این تصمیم، یک مصالحه سیاسی بود که بر اساس تحقیق قضایی صورت نگرفته بود. با این حال، رأی به بیگناهی عثمان تبدیل به یکی از عقاید دینی اهل سنت گردید. این حکم مطلوب عمروعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بیطرف به علی میشد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=255-256}}</ref>
موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بیطرف و صلحجو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایدئال برای ابوموسی تشکیل [[شورای خلافت]] متشکل از افراد بیطرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح میکند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذیالحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه بهعنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254-257}}</ref>
کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود دو حکم قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند.<ref name="Poonawala" /><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257}}</ref>
حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> یا شعبان آن سال مصادف با ژانویه ۶۵۹ میلادی در [[اذرح]] رخ داد.<ref name="Poonawala" /> مادلونگ مینویسد با توجه به اینکه علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمیدانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، در این واقعه مشارکتی نداشت. از سوی دیگر بزرگان دینی مدینه که در حکمیت اول شرکتی نداشتند کوشیدند تا از این طریق بحران خلافت را حل کنند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref> پوناوالا میگوید پس از حکمیت اول علی و معاویه هیچکدام دیگر خلیفه به حساب نمیآمدند و حاکمانی شورشی تلقی میگردیدند. اما بهعنوان دو رقیب برای خلافت به حساب میآمدند. به نظر میآید که داوران و دیگر افراد نامدار، به استثنای نمایندگان علی، با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد انتخاب خلیفه جدید به بحث بپردازند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=}}</ref>
معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بیطرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد؛ لذا، بزرگانی از [[تابعین]] را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت میکرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت یا گزینش دامادش [[عبدالله بن عمر]] بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانهای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=283-284}}</ref> پوناوالا مینویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.<ref name="Poonawala" /> این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=285}}</ref>
=== نبرد نهروان ===
{{نوشتار اصلی|نبرد نهروان}}
پس از حکمیت اول، هنگامی که علی دریافت معاویه بیعت با خود بهعنوان خلیفه را پذیرفتهاست،<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257-258}}</ref> سعی کرد سپاه تازهای را سامان دهد و از مسلمانان خواست با کسانی بجنگند که بر شیوه [[کسری]] و [[قیصر]] حکومت میکنند و بندگان خدا را به خدمت میگیرند. وی از خوارج نیز برای پیوستن به جنگ علیه معاویه دعوت کرد، اما آنان پافشاری کردند که علی اول اقرار به توبه از [[کفر]]ی کند که از نظرشان با پذیرش حکمیت مرتکب شده بود.<ref name="Poonawala" /><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=258-259}}</ref> پوناوالا میگوید در این هنگام، فقط انصار، باقیماندگان [[قرا]] به رهبری مالک اشتر و تعداد کمی از مردان قبایلشان، به علی وفادار ماندند. علی با سپاه جدیدش کوفه را به منظور براندازی معاویه ترک کرد.<ref name="Poonawala" />
در حالی که علی در راه شام بود، خوارج دست به کشتن افرادی زدند، که با آنها اختلاف دیگاه داشتند؛ لذا سپاه علی و بخصوص [[اشعث بن قیس]] از وی خواستند که نخست با خوارج برخورد کند، چون از جانب آنها برای خویشان و اموال خود احساس ناامنی میکردند؛ لذا علی در ابتدا به نهروان رفت تا با مخالفان تعامل کند. هرچند نظر اکثریت سپاه بر این بود، اما برخی سپاه را ترک کردند. علی از خوارج خواست که قاتلان را تسلیم کنند، اما آنها در پاسخ گفتند جملگی این قتلها را مرتکب شده و ریختن خود شیعیان علی را حلال میدانند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=259}}</ref>
خط ۲۱۰:
نبرد نهروان به روایت [[بلاذری]] در ۹ صفر سال ۳۸ هجری (حدوداً ۱۷ ژوئیه سال ۶۵۸ میلادی) و به روایت ابومخنف در ذی الحجه سال ۳۷ هجری مقارن با نیمه ماه مه سال ۶۵۸ میلادی رخ داد. علی و برخی از اصحابش از خوارج خواستند که دست از دشمنی و جنگ بردارند، اما آنها نپذیرفتند. سپس علی پرچم عفو را دست [[ابوایوب انصاری]] داد و اعلام کرد هر کس نزد آن پرچم برود و همچنین اگر کسی از خوارج نهروان را ترک کند و مرتکب قتلی نشده باشد، در امان است. بدین ترتیب صدها تن از خوارج از سپاهشان جدا شدند و از حدود ۴۰۰۰ نفر تنها ۱۵۰۰ یا ۱۸۰۰ تن باقی ماندند. نهایتاً علی منتظر ماند تا خوارج نبرد را آغاز کنند و سپس با سپاهی حدوداً چهارده هزار نفری به باقیمانده لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند. علی دستور داد زخمیان خوارج به قبایلشان تحویل گردند تا مداوا شوند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=259-261}}</ref>
مادلونگ مینویسد نبرد با خوارج چالشبرانگیزترین رخداد دوران خلافت علی بود. هرچند از دید یک دولتمرد عادی جنگ با شورشیان بیعت شکن خونریزی که آشکارا تهدید به قتل دیگران میکردند معقول و بلکه ضروری بود، اما اینان پیش از این از همراهان علی و همچون خود وی از مخلصترین باورمندان به قرآن بودند. آنها میتوانستند از پرشورترین متحدان علی در مقابله با انحراف از قرآن باشند. اما علی نمیتوانست به درخواست آنان اقرار به کفر خود کند یا دیگر مسلمانان را کافر بداند. یا آنکه از قتلهایی که مرتکب شده بودند چشم پوشی کند. به هر حال بعد از این رخداد، اولویت نخست علی آن که مجدداً در میان [[قرا]] وفاق ایجاد کند. هرچند علی درصدد بود که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با شکوه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به حرکت به سمت کوفه کردند و در آنجا لشکرگاه را ترک کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=261-262}}</ref> پوناوالا مینویسد کشتار منتجه از سوی بسیاری از افراد، تقبیح شد و فرار کردن سربازان از سپاه علی، وی را مجبور کرد تا به کوفه بازگردد و نتواند به سمت معاویه لشکر کشی کند.<ref name="Poonawala" />
=== شورشها ===
خط ۲۲۱:
=== سال آخر خلافت ===
پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان مینامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته میشد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> در این زمان معاویه نیز طرفدارانی داشت که او را خلیفه میدانستند.<ref name="Donzel" /> دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد وی در اواخر سال ۳۹ هجری، سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی قرار داشت تا آنجایی که اقدامی در برابر لشکرکشیهای معاویه به قلب عراق، [[یمن]] و [[عربستان]] نکرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> افکار عمومی عرب به جانشینی معاویه تمایل داشت، چرا که وی توسط نیروهای منظمی پشتیبانی میشد و میتوانست قدرت را در میان نخبگان عرب حفظ و خلافت اسلامی را کنترل کند.<ref>{{پک|Lapidus|2002|ک=A History of Islamic Societies|زبان=en|ص=47}}</ref>
در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آنها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=309}}</ref>
خط ۲۵۰:
علی ۹ زن و چندین [[کنیز]] داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]]، [[عباس بن علی|عباس]]، و [[محمد حنفیه]] مشهورترند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام [[خوله دختر جعفر حنفیه]] بود.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
[[فاطمه زهرا|فاطمهٔ زهرا]]، دختر محمد و [[خدیجه]]، همسر علی بن ابیطالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو [[آل عبا]]ست.<ref>{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=Fatima|زبان=en|ص=98}}</ref> نسل علی از فاطمهٔ زهرا بهعنوان ''شریف'' یا ''[[سید]]'' شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام [[شیعه]] و [[سنی]]اند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. بهجز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.<ref name="دائرةالمعارف فارسی" />
{{نوادگان علی}}
خط ۲۵۹:
<!--نیاز به منبع معتبر دارد
=== فهرست ===
# [[فاطمه زهرا]]
## [[حسن مجتبی]] (۱۵ رمضان ۳ — ۷ یا ۲۸ صفر ۵۰)
## [[حسین بن علی|حسین سیدالشهداء]] (۳ شعبان ۴ — ۱۰ محرم ۶۱)
سطر ۳۵۵ ⟵ ۳۵۶:
== ویژگیهای ظاهری و اخلاقی ==
[[زرین کوب]] مینویسد علی میانهبالا و فراخشانه بود؛ و چهرهای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه میداشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمیپرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب میشد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه میزدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی میشناختند. پایبندی به سیره محمد سبب میشد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد<ref>{{پک|عبدالحسین زرینکوب|۱۳۴۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۳۴۷ و ۳۴۸}}</ref> [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام مینویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت. چشمهایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینهاش میرسید. وی میگوید که علی خشن و گوشهگیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب میآمد.<!--این جمله چه ربطی به این بخش داره!: لئورا وچا ولیری این مطلب را که علی کتاب قرآنی جدید با تفسیر متفاوت داشت را رد میکند. --><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> در مقابل گفته شدهاست که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشهگیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفتهاست.<ref>{{پک|تقیزاده داوری|۱۳۸۵|ک=تصویر امامان شیعه|ص=۸۰–۷۹}}</ref> علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بیباکی شناخته میشد. او هیچگاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به [[قرآن]] و [[سنت (دین)|سنت]]، در [[فن خطابه]] نیز مهارت داشت.<ref name="دائرةالمعارف فارسی" />
علی به [[اسلام]] سخت پایبند و در مورد آن سختگیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و [[تسامح]] با آن برخورد میکرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، [[عرب]] و ملتهای مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را [[تقوا]] قرار میداد. در امور مالی تا حد وسواس سختگیر بود و معتقد بود [[بیتالمال]] باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بیپیرایه بود. تنها در کوچه و بازار میرفت و اگر در هنگام خرید فروشندهای او را میشناخت، از او خرید نمیکرد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی" />
== نامها و عناوین ==
سطر ۳۷۰ ⟵ ۳۷۱:
=== اهل سنت ===
در میان [[اهل سنت]]، از لحاظ [[علم کلام|کلامی]] مرتبه فضیلت علی را نسبت به دیگر [[خلفای راشدین]]، به همان ترتیب خلافتش (پس از ابوبکر، عمر و عثمان) میدانند و او را از [[عشره مبشره]] میشمارند. برخی از علمای کلامی سنی مقام او را برتر از عثمان اما پس از ابوبکر و عمر میدانند. برخی از فرقههای [[معتزله]] که به ''مفضله'' مشهورند نیز علی را افضل صحابه و خلفا میدانند، اما از آنجا که امامت کسی که فضل کمتری دارد (مفضول به افضل) را جایز میدانند، خلافت خلفای پیش از علی را صحیح میشمارند.<ref name="دائرةالمعارف فارسی" />
=== شیعه ===
[[شیعه امامیه]] علی را پس از [[محمد]] افضلالناس (برترین مردم) میدانند و خلافت را نیز حق او میدانند، حتی در زمان خلفای پیشین؛ بنابراین شیعه سه خلیفه اول را برحق نمیدانند.<ref name="دائرةالمعارف فارسی" />
=== در احادیث ===
|