سلطان‌محمد گنابادی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
انجام ویراش‌هایی صوری(: در نزد؛ از راه؛ سفر کرد؛ داشتن پدر؛ پرورش ...) + حذف برخی دیگر از عبارات ستایش‌آمیز + فارسی‌نویسی برخی از کلمات دخیل
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
مکتب‌خانه؛ آموزش؛ زاده شده... (+ ادامه ویرایش سجاوندی + تبدیل متن به نوشتاری بی‌طرفانه)
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
خط ۷:
 
== کودکی ==
پدر او، [[حیدر محمد]]، در یکی از یورش‌هایی که ترکمن‌ها برای چپاول به [[گناباد]] آمده بودند، اسیر آن‌ها شده و پس از مدتی اسارت، با فدیه‌ای که اقوام وی، فرستاده بودند، آزاد گردیده و در مزرعه نوده سکونت اختیار نمود و در همان اوقات، از روی اتفاق، به حضور [[نورعلی شاه اول]] رسیده و به درویشی پرداخت. آن‌گاه، در سال ۱۲۵۴ قمری، به قصد زیارت عتبات، و حضور یافتن در نزد [[حسین علی شاه]]، و تجدید بیعت صوفیانه، به [[هندوستان]] سفر کرد؛ ولی دیگر از سفر باز نیامد و برای همیشههمیشه، [[مفقودالاثر]] شد.
 
فرزند وی، سلطان علی شاه، در ۲۸ جمادی الاولی سال ۱۲۵۱، متولدزاده شده و در سه سالگی، از داشتن پدر، محروم گردید. او تا شش سالگی، تحت پرستاری مادر، پرورش یافته، آن‌گاه، مادرش وی را برای آموزش، به مکتبمکتب‌خانه سپردبرد.
 
گفته می‌شود ویکه وی، در کمتر از شش ماه پس از آغاز تحصیل قادر به قرائت قرآن و خواندن کتاب نمود. پس از خواندن چند کتاب فارسیفارسی، بعلتبه علت عدمنداشتن بضاعت مالیمالی، تحصیل را ترک کرده و به کمک برادر بزرگ خودخود، یعنی ملا محمد علی -که سرپرستی وی و مادرش را بر عهده داشت،داشت-، مشغول گردید و در تلاشراه معاشامرار معاش، با برادربرادر، همکاری می‌فرمود کهمی‌کرد؛ از جملهجمله، مدتی به «گوسفند چرانی» اشتغال داشتگوسفندچرانی.
 
وی تا سن هفده سالگی هم چنان برای ادامه زندگی دستیار برادر بود، تا اینکه اتفاقاً روزی بقصد دیدن خواهر خود به قریه [[بیلند]] دوفرسخی [[بیدخت]] رفت و گذار وی به مدرسه قریه افتاد، در مراجعت به بیدخت به مادرش اظهار می‌کند که میل دارم بروم درس بخوانم. مادرش بالاخره برادر وی را راضی می‌نماید و ایشان به قریه بیلند رفته مشغول تحصیل می‌شود.