تا سال ۱۲۸۴، پس از چهار روز از تولد فرزندش ملا علی [[نور علی شاه ثانی]]، به عراق رفت و بر طبق دستورهای صوفیانۀ مرشدش، به تزکیه میپردازد و پس از آن، از سوی سعادت علی شاه، اجازۀ جانشینی گرفته و به لقب طریقتی سلطان علی شاه، ملقب میشود و سپس، به دستگیری از صوفیان میپردازد. همطریق وی، یعنی [[میرزا عبدالحسین]] نیز، در همان فرمان، به سمت معاونت با سلطان علی شاه، تعیین میشود که فرمان خلافت سلطان علی شاه و دلالت میرزا عبدالحسین، در یک ورقه، نوشته شدهاست.
سعادتعلیسعادت علی شاه، سلطانعلیسلطان علی شاه را امر به مراجعت وطن داد. پس از مراجعتمراجعت، از چند جهتجهت، دچار مشغله و گرفتاری گردید.گردید؛ از یکطرفیکطرف، بواسطهبه علت فوت ملا علیعلی، پدر عیالش-که امام جماعت محل بود-به و بعلتعلت نبودن فرزند وی در محل، ناچاربه ناچار، مدتیمدتی، [[امامت جماعت]] را بعهدهبه داشت.عهده گرفت؛ از طرف دیگردیگر، به بواسطهدلیل فوت عیالش، رسیدگی به امور و پرستاری دو فرزند وی که از همسرش داشتداشت، بر عهده شخص ویخودش قرار گرفت.گرفت؛ از سمتیسویی دیگر، مراجعه اهل محل برای [[سؤالات شرعی]] و امور شرعیهشرعی گرفتارشگرفتاریاش داشت.را بیشتر کرد و از جهتی دیگر، روی آوردن فقراصوفیان از بلادشهرهای و امصاردیگر به حضورشحضورش، و رسیدگی به امور ظاهری آنها در قریهایروستایی که فاقد همه چیز بود و نیز، توجه به امور باطنیمعنوی آنها-که علت سوق آنان به محضرشنزدش بود-وی را سختسخت، مشغول داشتکرد.
به تدریجتدریج، قصد مسافرتش بدلمسافرتش، به عزم اقامتاقامت، بدل شده و برای همیشههمیشه، ماندنیدر گناباد گردیدماند. پس از گذشت هفت سال از فوت عیالهمسر اولیهاولش، یعنی صبیه [[میرزا عبدالحسین ریابی]]، پیر دلیل و معاضدمعاضدِ تعیین شده از طرف سعادت علی شاه را به حباله نکاح درآورد. سعادتعلیشاهسعادت علی شاه، پس از تعیین آقایسلطان سلطانعلیشاهعلی شاه به خلافت خود، کمتر طالبان را کمتر دستگیری میکرد و آنان را اغلباغلب، به گناباد به خدمت ایشانوی، حواله میداد،میداد؛ ولی ویاو همهم، رعایت ادب را نموده و از دستگیری آنها خودداری کرده و به سوی قطبشان رجعت میدادبرمیگرداند.