افیون تودهها: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ویرایش Marxfarzad (بحث) به آخرین تغییری که Taddah انجام داده بود واگردانده شد برچسب: واگردانی |
Marxfarzad (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱:
«'''دین افیون تودههاست'''» جملهای از [[کارل مارکس]]،
مارکس در «نقد فلسفه حق هگل» انتقاد خود را به «مذهب» اینگونه بیان میکند:
"اين انسان است که مذهب را می آفريند و مذهب نيست که انسان را می آفريند و در واقع مذهب خودآگاهی و عاطفه ی انسانی است که يا هنوز خود را نيافته و يا آن که تاکنون خود را دوباره گم کرده است. البته انسان موجودی انتزاعی نيست که خارج از جهان لميده باشد، بلکه انسان در رابطه با جهان بشر، حکومت و جامعه است. اين حکومت و اين جامعه است که مذهب يعنی جهان آگاهی وارونه را می سازد. زيرا که جهان وارونه است و مذهب، تئوری عمومی اين جهانست، خلاصه ای از دائره المعارف آنست، شکل عامه پسند منطق آنست، جوهر شرف معنوی آنست، شور و حرارت آنست، تأیيد اخلاقی آنست، مکمل تشريفاتی آنست، بنيان کلی تسلی و توجيه آنست. مذهب تحقق افسانه ای ذات انسانی است، زيرا سرشت بشری دارای واقعيت حقيقی نيست. بنابراين مبارزه عليه مذهب، مبارزه ی مستقيم عليه آن جهانی است که عطر معنوی آن، مذهب می باشد. فقر مذهب ضمن آن که بيان فقر واقعی است، در عين حال اعتراض عليه فقر واقعی نيز می باشد.
امذهب، آه ِ شکسته در گلوی محرومان رنجدیده و ریشخند دنیای سنگدلی است که زائیدهٔ روح بیجان شرایط اجتماعی میباشد. [[دین افیون توده هاست]]
مذهب به مثابه خوشبختی تخيلی مردم است و از بين بردنش به مثابه مطالبه ی خوشبختی واقعی آن هاست. مطالبه ی کنار گذاشتن خيال پردازي ها در مورد کيفيت آنست، مطالبه ی کنار گذاشتن کيفيتی است که به خيالبافی ها احتياج دارد. بنابراين نقد بر مذهب، نطفه ی نقد برزخي است که جلوه ی قدس آن، مذهب است.
نقد، گل های سيالی زنجيرها را پر پر کرده است، نه به خاطر آن که انسان زنجير خشک و کسل کننده ای را حمل کند، بلکه به خاطر آن که زنجير را به دور افکند و گل های زنده را بچيند. نقد بر مذهب، انسان را از اشتباه بيرون می آورد تا به اين ترتيب فکر کند، عمل نمايد، واقعيت خود را، همچون انسانِ از اشتباه بيرون آمده و بر سر عقل آمده ای، ترسيم نمايد و به اين ترتيب به گِرد خود و به گِرد خورشيد واقعی ی خويش بچرخد. تا زماني که انسان به گِرد خود بچرخد، مذهب فقط خورشيد تخيلی ايست که به گِرد انسان می چرخد. بنابراين وظيفه ی تاريخ است که بعد از آن که حقيقتِ آخرت از ميان رفت، حقيقتِ دنيا را مطرح سازد. وظيفه ی فلسفه – که در خدمت تاريخ قرار دارد – اين است که بعد از برملا شدن اَشکال مقدس از خودبيگانگی ی انسان، در وهله ی اول از خود بيگانگی را در اَشکال نامقدس آن افشاء نمايد. به اين ترتيب نقد به آسمان مبدل به نقد زمين، نقد مذهب تبديل به نقد بر حقوق و نقد الهيات مبدل به نقد بر سياست می گردد."
<ref>[http://books.google.com/books?id=CsoSQ6vD8fUC&pg=PA224&lpg=PA224&dq=%22an+opium+dose+for+keeping+beasts%22&source=bl&ots=22iLvZxqi5&sig=fxREGReXNbAdJEOIP0DsYMA9OgE&hl=en&ei=3bOaSvHLF5TJ-Qbi4-WOBA&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=6#v=onepage&q=%22an%20opium%20dose%20for%20keeping%20beasts%22&f=false Reader in Marxist Philosophy by Howard Selsam, Harry Martel(1987)]</ref><ref>Novaya Zhizn No. 28, December 3, 1905, as quoted in [http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1905/dec/03.htm Marxists Internet Archive]</ref>
[[مادلین مورای اوهی]]، متفکر بیخدای آمریکایی در واکنشی طنزآمیز به این جمله گفت: «مارکس اشتباه میکرد - دین افیون تودهها نیست، اون بیسباله.»<ref>{{cite book
| last = Ehrlich
|