مسعود یکم غزنوی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۳۶:
[[اوغوز|طوایف سلجوقی]] در این ایام برای سلطان مسعود در تمامی خراسان گرفتاری‌هایی به وجود آورده بودند، همچنین [[علی تکین]]، در [[ماوراءالنهر]] و هارون پسر تونتاش در [[خوارزم]] علیه مسعود با ترکمانان همدست شده بودند، همچنین مسعود برای دفع خطر ابوکالیجار امیر زیاری به گرگان و طبرستان لشکر کشید.
 
به هنگام بازگشت به [[غزنه]]، به سبب وخامت اوضاع خراسان و ماوراءالنهر، به فکر چاره افتاد، اما علی‌رغم کوشش‌های که به عمل آورد، به سبب عمیق شدن بحران و نفوذ سلاجقه در منطقه، رفع آن مشکلات دیگر ممکن نبود. با آن که در طلخاب، سلجوقیان را شکست داد اما آنهاآن‌ها را در عقب‌نشینی دنبال نکرد به طوری که بار دیگر مهاجمان در حوالی [[سرخس]] سر برآوردند. با توجه به این دشواری‌ها و شکست‌ها از سلجوقیان، سلطان مسعود پیمان صلحی امضاء کرد که مطابق مفاد این پیمان [[نساء]]، باورد، فراوه و تمام بیابان‌های اطراف به ترکمانان واگذار شد.
 
اما صلح دیری نپایید و مجدداً نزاع میان دو طرف درگرفت. سرانجام سلطان مسعود در [[نبرد دندانقان|حصار دندانقان]] شکست خورد و خراسان را نیز از دست داد. وی برای جبران شکست دندانقان، راهی [[هند]] شد. اما در [[میان راه]] با شورش سپاهیان خود که به خزاین او طمع کرده بودند رو به رو شد. شورشیان امیر محمد، برادرش را که ده سال پیش مسعود او را از سلطنت برکنار و کور کرده بود، به سلطنت نشاندند. مسعود، سرانجام در محلی به نام رباط ماریگله، به وسیله شورشیان محاصره شد و عاقبت به دست سپاهیان دستگیر و کشته شد.
 
با مرگ مسعود، اگر چه حکومت [[غزنویان]] در خارج از ایران و نیز در ولایت غزنه دوام یافت، اما در مسیر حوادث بعدی ایران تأثیری نداشت به یک معنی حکومت آنهاآن‌ها در ایران منقرض شد.
 
== منبع‌شناسی ==
غزنویان نخستین خاندان حکومت‌گر ایرانی پس از اسلام اند که تاریخ‌های سلسله‌ای مفصل و گرانباری دربارهٔ آنهاآن‌ها نگاشته شده و به یادگار مانده‌است از این روی سرگذشت روزگار آنان را بیش از پیش باید در تاریخ‌های سلسله‌ای جستجو کرد و آن گاه در دیگر گونه‌های منابع از جمله تاریخ‌های عمومی، محلی، وزارت، تذکره‌ها، آثار ادبی، و دیگر نوشته‌های مرتبط.
 
=== تاریخ سلسله‌ای ===
تاریخ مسعودی معروف به [[تاریخ بیهقی]] درخشانترین تاریخ روزگار غزنوی، بلکه برجسته‌ترین تاریخ‌نگاری‌های ایران با نوشتن معروف به می‌باشد. این کتاب همانگونه که از نامش پیداست سرگذشت روزگار [[سلطان مسعود غزنوی]] است اما مناسبت به مسایل فراوان از دیگر ادوار پیش از سلطان یاد شده، بویژهبه ویژه رخدادهای مرتبط با [[سامانیان]] و [[آل بویه]] و قراخانیان و سیمجوریان و [[خوارزمشاهیان]] مقتدم و… پرداخته‌است.<ref>{{پک|بیات|۱۳۶۳|ک=شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران|ص=۱۳۷}}</ref> نویسنده کتاب خود از دبیران دستگاه دیوانسالاری دوران غزنوی است.<ref>{{پک|بیات|۱۳۶۳|ک=شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران|ص=۱۳۶}}</ref><ref>{{پک|میثمی|۱۳۹۱|ک=تاریخ‌نگاری فارسی|ص=۱۱۰}}</ref> او در گزارش رویداد دقت و حوصله فراوانی به خرج می‌دهد و بسیاری از جزئیات دقیق را برای خواننده بازگو می‌کند و تا آنجا که برای یک نویسنده دولتی ممکن بود است جانب انصاف و بی‌طرفی را رعایت کرده‌است.<ref>{{پک|بیات|۱۳۶۳|ک=شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران|ص=۱۳۸}}</ref> اصل کتاب ۳۰ جلد بوده و ۵ جلد می‌باشد که به گزارش روزگار سلطان مسعود غزنوی می‌پردازد. نیز برای بخشهاییبخش‌هایی از تاریخ غزنویان به ویژه شکست آنان از [[سلجوقیان]] و مناسبات بازماندگان خاندان غزنوی با دولت سلجوقی می‌تواند مفید باشد. [[زین الاخبار]] عبدالحی بن ضحاک گردیزی از جمله نخستین تاریخهای عمومی است که به شرح حال و روزگار [[غزنویان]] از آغاز تا جلوس مودودبن مسعود پرداخته‌است. این اثر نخستین تاریخ عمومی به [[زبان فارسی]] به‌شمار می‌رود.<ref>{{پک|میثمی|۱۳۹۱|ک=تاریخ‌نگاری فارسی|ص=۹۲}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=غزنویان از پیدایش تا فروپاشی|ص=۱۰}}</ref>
 
نویسنده گمنام نیز که از جمله تواریخ عمومی فارسی است و در حدود سال ۵۲۰ تألیف یافته‌است نیز اشاراتی مختصر به تاریخ [[غزنویان]] تا زمان خود و به ویژه درگیری‌های آنان با سلجوقیان می‌نماید. همچنین باید از [[طبقات ناصری]] اثر گرانقدر منهاج الدین بن [[سراج الدین]] جوزجانی یاد کرد که در اوایل قرن هفتم هجری در [[هندوستان]] نوشته شده‌است. این کتاب به ویژه از جهت استفاده از منابعی نظیر قسمت‌های گمشده [[تاریخ بیهقی]] و برخی وقایع نامه‌های مربوط به [[قراختائیان]] و [[غوریان]] که امروزه از میان رفته‌اند جایگاه برجسته‌ای دارد. طبقات ناصری هم برای بررسی دوران پیدایش دولت غزنوی و اجداد این خاندان و هم مسئله مناسبات غزنویان و [[غوریان]] از اهمیت به سزایی برخوردار است. نیز به جهت استفاده از منابع گمشده‌ای مانند تجارب [[ابن فندق]] و احتمالاً ملک نامه (کتابی دربارهٔ تاریخ اوایل کار سلجوقیان) همچون طبقات ناصری علی‌رغم اینکه سالهاسال‌ها پس از سقوط غزنویان نوشته شده‌است منبعی ارزشمند برای مطالعه [[تاریخ ایران]] در روزگار مورد بحث به‌شمار می‌رود. در کنار این منابع، برخی تاریخ‌های عمومی دیگر نیز اطلاعات مفیدی دربارهٔ غزنویان به دست می‌دهند که مهمترینمهم‌ترین آنهاآن‌ها عبارتند از: مجمع الانساب شبانکاره ای، [[جامع التواریخ]] رشید فضل‌الله همدانی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ابوالفرج بن الجوزی، مختصر الدول [[ابن عبری]].{{مدرک}}
 
=== تاریخ‌های محلی ===
در میان تاریخ‌های محلی آن بخش از تاریخ‌ها که در سرزمین‌های شرق و شمال شرق ایران از جمله [[خراسان]]، [[سیستان]]، [[ماورالنهر]] و [[خوارزم]] و [[مازندران]] نگارش یافته‌است برای بررسی تاریخ [[غزنویان]] اهمیت بیشتری دارد. در این میان نخست باید از [[تاریخ سیستان]] مجهول المولف نام برد از آنجا که زمان زندگی مؤلف اصلی کتاب مقارن با سالهایسال‌های پایانی اقتدار غزنویان و آغاز چیرگی سلجوقیان در ایران است پاره‌ای اطلاعات دربارهٔ هر دو خاندان به دست می‌دهد. اما آنچه اهمیت بیشتری در این زمینه دارد این است که به هر صورت [[سیستان]] در کنار [[خراسان]] اصلی‌ترین قلمرو [[غزنویان]] است و از این رو توصیفات مؤلف از [[سیستان]] قرن چهارم و پنجم می‌تواند در روشن شدن پاره‌ای مسایل سیاسی اجتماعی عصر غزنوی سودمند باشد.<ref>{{پک|میثمی|۱۳۹۱|ک=تاریخ‌نگاری فارسی|ص=۱۴۵}}</ref> در میان تاریخهای [[خراسان]] معروف به برای بررسی اوضاع غزنوی اهمیت بیشتری دارد. نویسنده که خود در تاریخ گمشده اش، مشارب التجارب، قطعاً بخش مهمی از وقایع غزنوی را آورده بود، چه کتاب اخیر ذیلی بر [[تاریخ یمینی]] بوده‌است. در تاریخ بیهق نیز به مناسبت گزارشهای ارزشمندی از اوضاع زمانه غزنویان به دست می‌دهد. او ضمن مناسبتهای مختلف اشاراتی به اقدامات سیاسی نظامی [[غزنویان]] به ویژه در خراسان می‌کند.{{مدرک}}
 
به اعتقاد پژوهندگان و اهل فن تاریخ‌نگاری، [[بیهقی]] شیوه دقیق علمی را در نگاشتن تاریخ بکار برده و از آغاز کار در دیوان رسالت غزنوی مقدمات این کار بزرگ را فراهم آورده و به مطالعه کتب معتبر تاریخی اهتمام ورزیده‌است و سال‌ها به ثبت و ضبط وقایع روزانه و تعلیق و یادداشت کردن آن‌ها بر تقویم‌ها پرداخته، بدان گونه که هر چه از خامه توانای او تراوش کرده یا از مشهودات خود اوست که در طی روزگار با دقت تمام تعلیق می‌کرده یا اطلاعاتی است که با کنجکاوی بسیار از اشخاص مطلع بدست می‌آورده یا منقولاتی از کتاب‌ها است که غالباً نام آن‌ها را ذکر می‌کند.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۷|ک=تجدد و تجدد ستیزی|ص=۳۲}}</ref> بیهقی معیار گردآوری اخبار را راستگویی و ثقه بودن گوینده و گواهی دادن خرد بر درستی آن می‌داند و در این باره می‌نویسد:{{نقل قول تزیینی|... و اخبار گذشته را دو قسم گویند که آن را سه دیگر نشناسند: یا از کسی بباید شنید یا از کتابی بباید خواند؛ و شرط آن است که گوینده باید که ثقه و راستگوی باشد و نیز خرد گواهی دهد که آن خبر درست است….<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۷|ک=تجدد و تجدد ستیزی|ص=۳۴}}</ref>}}
 
بیهقی برای پندآموزی و عبرت اندوزی هر جا مناسب دیده، داستانی تاریخی برای آراستن تاریخ و آگاه ساختن خوانندگان می‌آورد و از آن جمله است، داستان فضل ربیع و مأمون، قصه نصر احمد در علاج خشم خود، داستان مأمون و امام رضا…
تاریخ بیهقی آیینه روشن عصر غزنوی است که نویسنده آن با باریک بینی و ژرف‌نگری بیشتر جلوه‌های زندگی اجتماعی را با خامه توانای خود بر دفتر ایام نقش بسته‌است.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۷|ک=تجدد و تجدد ستیزی|ص=۳۴}}</ref> پنج مجلد بدست آمده از تاریخ بیهقی، در بر گیرنده حوادث روزگار پادشاهی امیر مسعود فرزند سلطان محمود غزنوی است و جنگ با ترکمانان و شکست دندانقان و بر تخت نشستن [[طغرل سلجوقی]] و تعریف ولایت [[خوارزم]] و تاریخ آن، از هنگام انقراض آل مأمون و افتادن آن سرزمین بدست [[سلطان محمود]] و حکمرانی آلتون تاش حاجب، در آن سامان تا چیرگی [[سلجوقیان]]. علاوه بر این گونه مطالب که اساس کار مورخ است، آگاهی‌های سودمندی هم از [[سامانیان]] و [[صفاریان]] و [[طاهریان]] و [[سلجوقیان]] در این اثر نامدار می‌توان یافت، همچنین نام گروهی از شاعران پارسی گو و تازی گو و نزدیک به چهارصد و پنجاه بیت از اشعارشان نیز در این کتاب آمده‌است. تاریخ بیهقی، اندوخته بزرگی از [[امثال و حکم]] دارد و محقق کتاب چهارصد سخن از این دست را از سراسر کتاب استخراج کرده و در فهرستی به ترتیب الفبایی در آخر کتاب آورده‌است، برخی از این مثل‌ها بندرت در کتاب‌های دیگر دیده می‌شود. دکتر [[علی اکبر فیاض]] که عمر خود را در تصحیح تاریخ بیهقی به پایان برده‌است، دربارهٔ ارزش کار بیهقی از نظر تاریخ‌نگاری و نویسندگی در مقدمه عالمانه خود بر تاریخ بیهقی چنین نگاشته‌اند: «این کتاب از جهت موضوع نمون ه‌ای از تاریخ‌نویسی خوب و از حیث انشا، مثالی از بلاغت زبان ماست. بیهقی موجد فن تاریخ نیست، پیش از او به زبان فارسی تاریخ‌ها نوشته‌اند؛ ولی در همه مورخین قدیم ما شاید، هیچ‌کس به قدر بیهقی؛ معنی تاریخ را درست نفهمیده و به شرایط و آداب تاریخ‌نویسی استشعار نداشته‌است. ابداعی که بیهقی در این فن آورده، حتی در نظر خود او بی‌سابقه بوده‌است». همچنین از آنجا که بخشی از دیوانسالاران برجسته دولت غزنوی اصلاً از اهالی بیهق بوده‌اند، نویسنده اشارات مفید و مفصلی به زندگی آنان و خاندانشان نموده که برای روشن شدن بخشهاییبخش‌هایی از تاریخ غزنوی می‌تواند مفید باشد. بخشهایبخش‌های برجای مانده تاریخ [[نیشابور]] ابوعبدالله محمد نیشابوری معروف به [[الحاکم نیشابوری]] که عمدتاً شرح حال علمای دینی نیشابور است و به ویژه ذیلهای آن نظیر ذیل ابوالحسن عبدالغفار فارسی بنام السیاق فی التاریخ نیشابور نیز برخی گزراشهای پراکنده از روزگار غزنوی به دست می‌دهد. همچنین [[روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات]] نوشته معین الدین زمچی اسفزاری هر چند منبعی متاخر و مربوط به اواخر قرن نهم هجری (تألیف۸۹۷) است اما به دلیل توصیف تاریخ خراسان پاره‌ای گزارشها دربارهٔ غزنویان در آن به چشم می‌خورد. علاوه بر این تاریخ‌های محلی ماوراءالنهر و خوارزم به ویژه تاریخ بخارای نرشخی و اضافات آن و تاریخ‌های محلی [[مازندران]] مانند تاریخ [[طبرستان]] [[ابن اسفندیار]] گاه دارای گزارش‌های ارزنده‌ای دربارهٔ عصر غزنوی به ویژه مناسبات دولتهای محلی ولایات یاد شده با دودمان غزنوی می‌باشند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=غزنویان از پیدایش تا فروپاشی|ص=۱۶}}</ref>
 
{| align="center" border="1" cellpadding="4" cellspacing="0" class="wikitable" style="text-align: center; font-weight: normal; font-size: 85%; margin: auto;"
خط ۱۸۶:
 
== ماجرای ماریگله ==
سلطان مسعود در مسیر خویش به جانب هند، نزدیکی رباط ماریگله رسید. اما در حالی که اموال گرانبها پیشاپیش سلطان حمل می‌گردید، تنی چند از غلامان و سپاهیان به اموال یادشده، دستبرد زدند. غارتگران اموال که از سرنوشت خویش در هراس بودند، برای رهایی از آنچه در انتظارشان بود، درپیدر پی برکنار کردن مسعود از مقام سلطنت برآمدند.<ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۷|ک=سامانیان و غزنویان|ص=۷۷}}</ref> لشکریان شورشگر مسعود را دستگیر و امیر محمد که چشمانش به درستی نمی‌دید، زمام امور حکومت را به فرزند خود، احمد، واگذار کرد و بدین ترتیب سلطان مسعود با وضعی اسفناک به قتل رسید و سر او نزد امیر محمد فرستادند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=غزنویان از پیدایش تا فروپاشی|ص=۲۵۶}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۷۸|ک=تاریخ غزنویان|ص=۳۰۶و۳۰۸}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=ایران کمبریج|ص=۱۷۰}}</ref><ref>{{پک|اقبال|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۳۲}}</ref><ref>{{پک|زرین کوب|۱۳۷۷|ک=تاریخ مردم ایران(۲)|ص=۲۶۱}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۸۸|ک=عصرزرین فرهنگ ایرانی|ص=۲۴۲}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۷|ک=سامانیان و غزنویان|ص=۷۸}}</ref>
 
== سیاست مذهبی در دورهٔ حکومت مسعود غزنوی ==
خط ۱۹۲:
 
سلطان مسعود هم چنین اقدامات پدرش را در مبارزه و قلع و قمع [[قرمطیان]] و زنادقه ادامه داد و آن را وظیفهٔ خود می‌دانست. از جمله «وقتی رسول خلیفه نو[القائم با مرالله و پسر و جانشین القادر بالله] در سال ۴۲۴ق/۱۰۳۳م با منشور حکومتی به خدمت سلطان آمد مسعود در یک اعلان عمومی سیاسی نقش خود را به عنوان مدافع ایمان و کوبندهٔ زنادقه تأکید کرد».
مسعود غزنوی همچون پدرش از تهمت قرمطی و بدمذهب و ملحد و زندیق بودن در راه اهداف سیاسی و حکومتی خود بهره کامل برد و مخالفان خود را با این حربه خلع سلاح کرده و آنان را از بین برد. از جمله در جریان جانشینی محمود و درگیری پدریان (طرفداران [[سلطان محمد]]) و پسریان (طرفداران سلطان مسعود)، مسعود غزنوی برای تحکیم قدرت و موقعیت خود و مبارزه با محمودیان که طرفدار سلطنت برادر وی محمد بودند از تهمت قرمطی بودن مخالفان خود سود جست و آنهاآن‌ها را نابود کرد. چنان‌که این عمل را دربارهٔ حسنک وزیر که طرفدار سلطنت برادر مسعود یعنی محمد بود، برای نابودی وی و مصادره اموال و دارایی اش، او را به اتهام قرمطی بودن و ارتباط با خلیفه فاطمی [[مصر]] بردار کشید.<ref>{{پک|یوسفی|۱۳۸۷|ف=سیاست مذهبی در دورهٔ نخست حکومت غزنوی|ک=فصلنامه تخصصی فقه و تاریخ تمدن|ص=۱۵۶}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۷۸|ک=تاریخ غزنویان|ص=۵۳}}</ref>
 
=== اهتمام سلطان مسعود غزنوی به مناسک دینی ===