قلعه زیبد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۶۰:
متن اصلی کتاب [[بلاذری]] سرنوشت یزدگردسوم:
* .... یزدجرد… ثم سار إلی خراسان فلما صار إلی جنابد (گنابد) حد مرو تلقاه ماهویه مرزبانها معظما مبجلا وقدم علیه نیزک عنده شهرًا ثم شخص وکتب إلیه یخطب ابنته فأغاظ ذلک یزدجرد وقال: اکتبوا إلیه إنما <span style="font-size: large;">أنت عبد من عبیدی</span> فما جرأک علی أن تخطب إلی و<span style="font-size: large;">أمر بمحاسبة</span> ماهویه مرزبان مرو وسأله عن الأموال. فکتب ماهویه إلی نیزک یحرضه علیه ویقول: هذا الذی قدم مفلولا طریدًا فمننت علیه لیرد علیه ملکه فکتب إلیک بما کتب. ثم تضافرا علی قتله. وأقبل "نیزک" فی الأتراک حتی نزل فی الجنابذ (گنابد) فحاربوه فتکافأ الترک ثم عادت الدائرة علیه فقتل أصحابه ونهب عسکره وکان ذلک سنة ۳۱ هـ /(۶۵۱ م)، وکان عمره إذ ذاک ۲۸ سنة.
* بلاذری در [[فتوحالبلدان]]
یزدگرد از ری به اصفهان و از آنجا به [[کرمان]] و سپس به سوی طوس و مرو رفت در مسیر او در جناباد([[گناباد]]) اقامت نمود.
با نزدیک تر شدن فاتحان عرب به استخر، یزدگرد با وجود دعوت مرزبان (فرماندار) [[تبرستان]] ترجیح داد تا از راه [[دارابگرد]] به اصفهان و [[کرمان]] و سپس [[سیستان]] و بعد به خراسان برود.<ref>عصر زرین فرهنگ ایرن، ۸۲</ref> او قبل از عزیمت به مرزبانان خود نامههایی نوشته و برای شکست دادن مهاجمان عرب در خواست کمک نمود مرزبان مرو از جمله کسانی است که اعلام آمادگی نموده است اما برای کمک به یزدگرد در خواست ازدواج با خانواده سلطنتی را داشتهاست. بهطوریکه در مسیر شاه برای سفر به مرو از سوی نماینده مرزبان مرو [[ماهوی سوری]]- که به احتمال از [[خاندان سورن]] بود- نخست مورد استقبال قرار گرفت ولی میان آنان کدورتی رخ داد که بلاذری این کدورت را ناشی از درخواست خواستگاری از ادرگ دختر خردسال یزدگرد توسط ماهوی سوری دانسته است.<ref>تاریخ ایران بعد از اسلام، ۱۹۷</ref> موارد دیگری مانند بیم ماهوی از حملهٔ اعراب به مرو، هم ذکر شدهاست. در سال [[۶۵۲ (میلادی)|۶۵۲ میلادی]]، ده سال بعد از [[جنگ نهاوند]] ماهوی سوری [[نیزک طرخان]] سرکردهٔ طوایف [[هپتالیان|هپتالی]] [[طخارستان]] را نزد یزدگرد، فرستاد. نیزک ترخان در ابتدا که برای استقبال به گناباد رفته بود رابطهٔ خوبی با یزدگرد داشتهاست،<ref>فتوحالبلدان، ۴۴۴-برخی منابع مانند بلاذری دلیل این کدورت را خواستگاری از دختر یزدگرد و پاسخ تند و توهینآمیز شاهنشاه به مرزبان مرو آوردهاند.</ref> میان سپاه نیزک و یزدگرد نبردی درمیگیرد، در نتیجه یزدگرد شکست خورد و کشته شد.
خط ۷۱:
[[File:Darb Soufeh. a sassanid castel.JPG|thumb|Dar Sufa]]
[[درصوفه]] یک ایوان مرتفع و یک پناهگاه طبیعی در درون یک دیواره کوهستانی است که در فاصله کمی از قله شاه نشین قرار دارد و در بالای این ایوان یک قلعه سنگی وجود داشته و گفته شده که آنجا قبر پیران ویسه بودهاست. از بالای قله شاه نشین درصوفه و تنها گذرگاه کوهستانی منطقه قابل دیدن است.ایوان درصوفه یک پناهگاه طبیعی است اما
[[File:A holy tree in ancient time.entrance of Darb e Soufeh Zibad..JPG|thumb|[[درخت تاقوک]] در ورودی ایوان در صوفه]]
این ایوان در ابتدای یک گذرگاه کوهستانی قرار دارد و طول این گذرگاه درهای شکل بطول دو کیلومتر و عرض ۷ متر و ارتفاع و بلندی حدود ۱۰۰ متر است. این گذرگاه در قدیم یکی از راههای سفر از ناحیه [[فردوس]] و[[طبس]] به دشت [[گناباد]] بودهاست.
خط ۷۷:
== ماجرای ادرگ دختر یزدگرد سوم ==
فرستادن مأمور تشریفات از سوی ماهویه سوری برای استقبال از یزدگرد در گناباد و سپس عزیمت خود وی مرزبان در زبان امروزی معادل فرماندار است) و سپس طی نامهای توطیه آمیز ترغیب نیزک ترخان به حمله به یزدگرد سوم به بهانه گرفتن موافقت شاهنشاه برای پیوندبا دختر خردسال یزدگرد باعث که باعث خشمگین شدن یزدگرد از این درخواست و پاسخ توهینآمیز یزدگرد به به نیزک طرخان شد و او با اعزام نیرو به گناباد قصد جنگ و خاتمه دادن به سلطنت یزدگرد نموده و بدینگونه آخرین امپراتوری ایران که روزگاری حاکمان از غرب تا شرق جهان آن روز را تحت خراجگزاری ایران داشت در تنگه دور افتاده گناباد در شرق ایران توسط فرمانروای
گویند که یزدگرد به صورت زیبا و گندمگون پیوسته ابرو جعد موی شیرین لب لطیف سخن و با مهابت و از نسیبترین ملوک [[عجم]] بود".
* تصاویری از غارت و سرقت گنجینههای قله شاه نشین یزدگرد سوم در قلعه شاه نشین زیبد- طاق کوهستانی درب صوفه زیبد و فلعه زیبد.
|