جنگ ایران و روسیه (۱۸۲۸–۱۸۲۶): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏۱۸۲۷: پاتک و اشغال روس‌ها و پیروزی آن‌ها: انتقال مطالب طالع از عباس میرزا تا بعداً تعیین تکلیف شوند.
خط ۳۴:
 
به هنگام ترک نخجوان، پاسکویچ منطقه را به شاهزاده اریستوف، یک گرجستانی، به همراهی استوار مورویوف سپرد. او دستورهای شدیدی دربارهٔ اینکه از هر گونه حرکت تهاجمی خودداری نمایند داد. واکنش عباس میرزا قابل پیش بینی بود او از ارس عبور کرد و در مقابل اریستوف به همراهی ۴۰۰۰ سرباز و ۲۶ توپ قرار گرفت نفرات روس بسیار بیش از حد انتظار وی بودند. اریستوف اندکی دنبال او کرد ولی دوباره به نخجوان بازگشت. هنگامی که آن‌ها از وضع روحی قوای ایران آگاهی یافتند شور آن‌ها برای حمله بیشتر شد. در ۳۰ سپتامبر آن‌ها به قصد حمله محل خود را ترک کردند و به محلی بنام ماراود رسیدند، عباس میرزا توانست از پشت به آن‌ها برسد با این‌حال قوای ایرانیان خالی از روحیه بودند و هنگامی که خبر سقوط ایروان به آن‌ها رسید آن‌ها کاملاً پراکنده شدند. مورویوف با پنهان کردن نقشه خود از همه، حتی اریستوف، از مارواد خارج شد. در ۱۳ سپتامبر به چند مایلی دروازه‌های تبریز رسید. در ۱۹ اکتبر پاسکویچ با ۱۵۰۰۰ سرباز وارد تبریز شد. شهری قدیمی و متمول با جمعیتی ۶۰۰۰۰ نفری بدون مقاومت به دست او افتاد. با سقوط تبریز مذاکرات صلح بدون معطلی آغاز شد ولی دوباره متوقف شد. در ژانویه نبردها از سر گرفته شدند ولی ایرانیان بیش از حد روحیهٔ خود را باخته بودند. [[ارومیه]] اشغال شد و [[اردبیل]] دروازه‌های خود را بر روی روس‌ها گشود. سرانجام در ۱۰ فوریه [[عهدنامه ترکمنچای]] امضا شد که به موجب آن دو خانات ایروان و نخجوان به روسیه واگذار شد.
 
آزادسازی [[قلعه شیشه|دژ شوشا]] — که محکم‌ترین قلعهٔ دفاعی قفقاز بود — به نایب‌السلطنه سپرده شد.{{مدرک}}<ref group="یادداشت">درصورت فتح دژ شوشا، روس‌ها مجبور می‌شدند تا مجدداً چندین ماه به انباشت نیرو مشغول شوند و نبردی را دوباره آغاز کنند که ممکن بود چندین سال ادامه یابد و نتیجه‌ای نیز نداشته باشد. ببینید: {{مدرک}}</ref> طبق برنامهٔ پیش‌بینی‌شده، همهٔ اقدام‌های لازم انجام شد و حتی پس از حرکت عباس میرزا، فتحعلی‌شاه به‌جهت اهمیت آزادسازی دژ شوشا، اسماعیل میرزا را نیز با دو فوج نظام سمنانی و دامغانی و دو عراده توپ و ۱۰۰۰ سوار خراسانی به یاری نایب‌السلطنه فرستاد. از دیگرسو، عباس میرزا در راه دژ شوشا و در رویارویی با تقریباً ۲۰۰۰ سرباز روس — که با دو آتش‌بار توپ راهی قلعهٔ شوشا بودند — در نبردی غافلگیرانه بسیاری از آنان را از پای درآورده و بیش از ۱۰۰۰ نفر را اسیر کردند. در این هنگام عباس میرزا می‌بایست سریعاً به دژ شوشا حمله، و پیش از رسیدن روس‌ها، آن را آزاد می‌کرد؛ اما به‌جای این کار اردو را کوچ داده و برای مهمانی حاجی آقا لر بیگ به قریهٔ گرسی رفت. بر اثر این اقدام، روس‌ها فرصت چهار روزه‌ای یافتند تا تجدید نیرو کنند.{{مدرک}}
{{جعبه نقل قول
|عنوان= فرازی از نامه‌های عباس میرزا خطاب به فرزندش محمدمیرزا
|نقل‌قول= <div align="justify" dir="rtl">وصیت مرا خواهید دید. آن‌ها خجالت بکشند که گفته‌اند پول‌ها حیف و میل شده است. بار خاطرم است این حرف و اشتباه کارهای ما را خراب کرد. برای دویست‌هزار تومان ده کرور دادیم و هزار کرور ملک رفت و سالی ده کرور ضرر و زحمت‌های دیگر دادیم و جان من هم از غصه رفت...{{سخ}}— ''تاریخ جنگ‌های روسیه و ایران''</div>
|منبع=<ref>{{پک|براتی فریزهندی|۱۳۸۷|ک=تاریخ جنگ‌های روسیه و ایران|ص=۱۵۷}}</ref>
|عرض= 320px
|اندازه خط= 12px
|شکل‌بندی عنوان= font-size:90%
|تراز= چپ
|تراز نقل‌قول= وسط
|تراز منبع= چپ
|گیومه نقل‌قول= بله
}}
 
فتحعلی‌شاه به‌دلیل تأخیرافتادن در آزادسازی دژ، اللهیارخان و غلامحسین خان سپهدار عراق را به‌همراه ۱۵۰۰۰ سرباز و دوازده عراده توپ و یکصدهزار تومان [[اشرفی]] یک مثقالی به یاری عباس میرزا فرستاد.{{مدرک}}<ref group="یادداشت">نیروهای اصلیِ جنگنده در قفقاز، از سوی شاه اعزام می‌شدند و هزینهٔ آنان بر عهدهٔ دربار بود. افزون بر اینکه فتحعلی‌شاه بخشی از خزانهٔ راهبردی و ذخیرهٔ کشور را — که همیشه برای امنیت در اندرونی خویش نگاه‌داری می‌کرد — به میدان جنگ آورده بود تا پیشروی گستردهٔ ایران در جنگ لحظه‌ای متوقف نشود و حتی برای نایب‌السلطنه یکصدهزار تومان سکهٔ زر فرستاد.{{مدرک}}</ref> تمام جبهه‌های پیشروی ایران یک‌به‌یک به پیروزی و هدف‌های تعیین‌شده رسیدند؛ اما دژ شوشا هنوز آزاد نشده بود. دلیل یا بهانهٔ عباس میرزا این بود که مراحل «قلع‌گیری» هنوز مهیا نیست. اما پس از آنکه تمام شرایط نیز مهیا، و نردبان‌ها مرتب شده بود، دستور توقف حمله صادر شد.{{مدرک}} عباس میرزا برای درامان‌ماندن فرزندان از جنگ، دستور دورشدن آنان از صحنهٔ نبرد را داد؛ و کناره‌گرفتن ایشان در پیش چشم سربازان لشکر، اینچنین نمود که آنان راه فرار در پیش گرفته‌اند و در نتیجهٔ بسیاری از ارتش ایران از میدان گریختند.
 
فتحعلی‌شاه از شکست عباس میرزا به‌شدت خشمگین بود و تصمیم گرفت خود در صحنهٔ نبرد حضور داشته باشد. با فرارسیدن بهار و به سنت هر ساله، شاه در [[چمن سلطانیه]] اردو زد. او با توجه به شکست عباس میرزا، آمادهٔ حرکت به سمت [[چمن اوجان]] در هشت فرسنگی تبریز شد تا در میدان نبرد حاضر شود. اما عباس میرزا از شاه درخواست توقف در آنجا را داشت و دلیل آن را، مشغول شدن امکانات آذربایجان برای خدمت‌رسانی به شاه عنوان کرد. بدین‌ترتیب فتحعلی‌شاه تقریباً یقین کرده بود که عباس میرزا با دولت روس تبانی کرده‌است. فتحعلی‌شاه به چمن اوجان رسید، اما عباس میرزا به‌جای خوشحالی از نزدیک شدن نیروهای مرکزی، از شاه دوباره تقاضای توقف کرد. فتحعلی‌شاه از کنار تبریز گذشت و خود را هرچه سریع‌تر به خوی رساند. عجلهٔ وی به‌خاطر آن بود که گفته‌های مخالفان عباس میرزا دربارهٔ تبانی وی با روس‌ها و نیز اصرار نایب‌السلطنه بر نیامدن شاه به آذربایجان، او را بیش از پیش نسبت به عباس میرزا بدگمان کرده بود.{{مدرک}}
 
فتحعلی‌شاه به [[علی‌نقی میرزا|رکن‌الدوله]] فرمان سامان‌دادن دفاع دژ تبریز را داد. رکن‌الدوله به تبریز رفت و مأموریت را به انجام رساند. از سوی دیگر عباس میرزا به ایروان رفت و پس از شکست روس‌ها در نزدیکی ایروان — به‌خاطر اینکه از کمک [[ایوان پاسکویچ|پاسکویچ]] به محاصره‌شدگان روس در اچمیازدین آگاه بود — از محاصره دست کشیده و راهی خوی شد؛ اردو را در خوی گذاشته و خود با اندکی نیرو به قریهٔ [[شندآبادگنی]] در نزدیکی تبریز رفت. از سوی دیگر با خیانت [[میرفتاح تبریزی]] — فرزند میرزا یوسف مجتهد که به جای پدر نشست — راه برای ورود ارتش روس به تبریز و سقوط آن هموار می‌شود.{{مدرک}}
 
== منابع ==