لوئیس بونوئل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ابزار پیوندساز: افزودن پیوند جنگ جهانی اول به متن
جز ابزار پیوندساز: افزودن پیوند فیلم صامت به متن
خط ۶۳:
فیلم‌نامه سگ اندلسی ظرف شش روز در منزل شخصی دالی در Cadaqués نوشته شد. بونوئل در نامه‌ای به یک دوست که در فوریه ۱۹۲۹ نوشته شده، فرایند نوشتن فیلم‌نامه را توصیف کرده‌است، «ما باید دنبال یک طرح داستانی می‌گشتیم. دالی به من گفت، «من دیشب خواب دیدم که مورچه‌ها در دستم وول می‌خورند» و من هم گفتم «خدایا ممنون، و من خواب دیدم که یک نفر را یا چشم شخص دیگری را بریده‌ام. همین فیلم است، بیا بریم بسازیمش». بونوئل و دالی بر خلاف رویکردی که Jean Epstein و همتایانش داشتند که هرگز هیچ چیز را به شانس وابسته نمی‌کردند و هر تصمیمی دلایل منطقی خودش را داشت و با کل کار هماهنگ بود، بونوئل و دالی تمامی ارتباطات منطقی بین بخش‌های فیلم را حذف کرده بودند. به گفته بونوئل، «قوانین ما بسیار ساده بود: ایده یا تصوری که ممکن بود هر نوعی توضیح منطقی داشته باشد، مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت. ما باید همه درها را به سوی ناخردورزی باز می‌کردیم و تنها آن تصوراتی را نگه می‌داشتیم که باعث تعجب ما می‌شد، بدون اینکه بخواهیم توضیح دهیم چرا».
 
هرچند که سگ اندلسی یک [[فیلم صامت]] است، در حین اولین بار اکران فیلم (که نخبگان محفل هنری پاریس هم آنجا حضور داشتند)، بونوئل یک سری آهنگ‌های گرامافونی پخش می‌کرد که در حین پخش، خودش به صورت دستی صفحات گرامافون را تعویض می‌کرد، در حالی که در جیب‌هایش پر از سنگ‌هایی بود که قرار بود این سنگ‌ها را به سوی کسانی که با سر و صدا مزاحم پخش فیلم می‌شدند، پرتاب کند. بونوئل و دالی از طریق این فیلم، تبدیل به اولین فیلم‌سازانی شدند که رسماً از طرف رهبر جنبش فراواقع‌گرایی، [[آندره برتون]]، در رسته سورئالیست‌ها قرار گرفتند، تاریخ‌نگار سینما،Georges Sadoul، در این مورد می‌گوید: «یک شب تابستانی، برتون آن دو را به جای همیشگی ما دعوت کرد. دالی چشمان بزرگ، وقار و کمرویی یک آهو را داشت. از نظر ما، بونوئل، هیکلی پهلوانی داشت و چشمان سیاهش کمی ورقلمبیده بودند، او درست همان‌طوری به نظر می‌رسید که در فیلم سگ اندلسی مشغول تیز کردن تیغ ریش‌تراشی بود که قرار بود با آن، آن چشم باز را به دو نیم تقسیم کند».
 
=== دوران طلایی (۱۹۳۰) ===