فوق‌العاده بلند و بیش از حد نزدیک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز ابزار پیوندساز: افزودن پیوند خودآزاری به متن
خط ۳۴:
فیلم روایت پسر نوجوان باهوشی به نام «اسکار شل» است که پس از مرگ پدرش (که به شدت او را دوست داشته و بهم نزدیک بوده‌اند) در واقعه ۱۱ سپتامبر (که اسکار در روایت خود از آن به عنوان «بدترین روز» "the worst day" یاد می‌کند) و پس از شرکت در مراسم تدفین پدر که تنها تابوتی خالی به یاد او دفن می‌شود، خاطراتی که از پدر دارد را با درد و اندوه مرور می‌کند. (از جمله خاطرات جستجوهای اکتشافی که با پدر داشته-بخصوص برای یافتن منطقه‌ای به اسم منطقه ششم که پدر اسکار معتقد بوده این [[منطقه زمانی]] در نیویورک وجود داشته ولی سیل آن را نابود کرده‌است).
 
اسکار از اینکه نتوانسه در لحظه آخر با پدرش صحبت کند احساس گناه کرده و حتی دست به [[خودآزاری]] می‌زند (چرا که در روز واقعه، زودتر از مدرسه مرخص شده بود و پدرش شش بار به خانه زنگ زده بود تا با او صحبت کند ولی اسکار با اینکه در زمان ششمین تماس در خانه بوده از ترس گوشی را برنمی‌دارد و پیغامگیر تلفن را هم با یک دستگاه مشابه عوض می‌کند تا مادرش که در آن موقع در محل کار بوده متوجه این جریان نگردد و البته اینها مسائلی که کم‌کم در حین روایت فیلم روشن می‌شوند).
 
از آنجایی که مادر اسکار نمی‌تواند برای این سؤال اسکار که چرا [[برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی]] در نیویورک مورد حمله واقع شده و چرا پدر اسکار در این حادثه کشته شده جوابی برای اسکار بیابد رابطه اسکار با وی تیره می‌شود و اسکار که با استدلال کودکانه خود مادر را برای اینکه کاری از دستش برنمی‌آمده مقصر می‌داند بیش از پیش از مادر فاصله می‌گیرد.