پرسفونه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹:
 
هنگاهی که پرسفونه، دختر باکرهٔ دمتر، در میان مرغزارها در جلگهٔ [[انّا]]{{efn|Enna}} واقع در [[سیسیل]]<ref>{{پک|فاطمی؛ سعید|۱۳۴۷|ک=اساطیر یونان و روم یا افسانهٔ خدایان|ص=۱۱۹ - ۱۲۰}}</ref> همراه با دیگر دوستانش در حال بازی و تفریح بود، زمین گلی عجیب را سر راه او رویاند.<ref>{{پک|Robin; Hard|ک=The Routledge Handbook Of Greek Mythology|ص=۱۲۶}}</ref>
این گل عجیب که نرگس گفته شده‌است، هدیهٔ [[گایا (افسانه)|گایا]] (زمین مادر) به هادس، حاکم مطلق سرزمین ارواح، برای معشوقه‌اش پرسفونه بود. زیبایی این گل به اندازه‌ای بود که بیننده را بی‌اختیار به ترس آمیخته با احترام دچار می‌ساخت و قدرت خدایان و یا قدرتی مافوق طبیعت را به نمایش می‌گذاشت. عطر گل مزبور نیز مسحورکننده و اعجاب‌انگیز بود؛ چنان که تمام آسمان و زمین را معطر و در خود غرق کرد؛ حال آنکه حیله و وسوسه‌ای شیطانی از سوی هادس برای جلب نظر پرسفونه بود.<ref>{{پک|فاطمی؛ سعید|ص=۱۳۱}}</ref>
در سرودهٔ هومر آمده‌است:
 
از ریشهٔ این گیاه صدها شکوفه رشد کردند و بو پراکندند
بسیار مطبوع و دلپذیر که تمامی پهنای بهشت در بالا
و تمامی زمین شادی کردند.{{efn|"Homeric Hymn to Demeter", verses 13-15, quoted from Harris, Stephen L. & Platzner, Gloria, p. 123}}
دختر جوان، بی‌خبر از حیله‌های خدایان، با دیدن این گل مسحور و شگفت‌زده شد و چون پاک و معصوم بود، دو دستش را برای چیدن آن دراز کرد.<ref>{{پک|فاطمی؛ سعید|ص=۱۳۱}}</ref> در همین هنگام هادس با ارابه‌ای زرین که اسبانی تیره آن را می‌کشیدند، از زمین بیرون آمد و در حالی که افسار اسبان را در دست چپ داشت، با دست راستش پرسفونه را از زمین برداشت و او را در ارابه نزد خود گذاشت و با سرعتی چون برق از آنجا دور شد.<ref>{{پک|روزنبرگ؛ دونا|سال|ک=کتاب|ص=۵۶}}</ref>