پرهیز از خشونت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۴:
 
== انقلاب ==
افراد خاصی مانند (باربارا دمینگ، دانیلو دولسی، دیورآلن و غیره) و گروه‌های حزبی (مانند: کمیتهٔ مکاتبات برای دموکراسی و سوسیالیسم، حزب سوسیالیست صلح طلب و اتحادیهٔ مقاومت کنندگان در برابر جنگ) از انقلاب بدون خشونت به عنوان جایگزینی برای خشونت و همچنین [[اصلاح طلبی]] نخبه گرایانه دفاع کرده‌اند. این [[چشم‌انداز]] معمولاً به مبارزه [[ضدسرمایه‌داری]] مرتبط است. [citation needed]
بسیاری از جنبش‌های چپ و سوسیالیستی امیدوار بوده‌اند که به وسیلهٔ سازماندهی اعتصاب کنندگان، انقلابی صلح‌آمیز را آغاز کنند. انقلابی که دولت و دم و دستگاه متحد با آن را کاملاً فلج کند و به کارگران اجازه دهد که جامعه را در امتداد خطوط رادیکال و متفاوتی بازسازی کنند. [citation needed] برخی استدلال کرده‌اند که یک انقلاب نسبتاً بدون خشونت نیاز دارد که با نیروهای نظامی از در دوستی وارد شود. [۲۹]
 
'''==انتقاد''' [ویرایش]==
 
[[لئون تروتسکی]]، [[فرانتس فانون]]، [[سابهاس شاندرا باس،باس]]، و وارد[[وینستون چرچیل [۳۰]] و [[مالکوم ایکس]] از منتقدان پرشور خشونت‌پرهیزی بودند. آن‌ها به شیوه‌های متفاوتی استدلال می‌کنند که عدم خشونت و صلح طلبی تلاشی برای تحمیل اخلاقیات بورژوایی بر طبقهٔ کارگر است و خشونت همبستهٔ ضروری تغییر اجتماعی یا حق بنیادی افراد برای دفاع از خود است.
[[جورج اورول]] استدلال می‌کرد که استراتژی مقاومت بدون خشونت گاندی در کشورهایی که دارای مطبوعات آزاد و حق اجتماع هستند می‌توانست مؤثر باشد. این استراتژی در چنین کشورهایی این امکان را فراهم می‌کند که نه تنها اندیشه‌ها بتوانند به بیرون راه پیدا کنند، بلکه بتوانند جنبش‌های توده‌ای را به وجود بیاورند یا حتی نیاتشان را به دشمن‌شان بشناسانند. با این حال او به مؤثر بودن رویکرد گاندی در شرایط به کلی متفاوت بدبین بود. [۳۱] [رینولد نیبر]] به طرز مشابهی رویکرد گاندی را تصدیق می‌کرد در حالی که به جنبه‌هایی از آن انتقاد داشت. او استدلال می‌کند که مزیت عدم خشونت به عنوان یک روش برای بیان حسن نیت اخلاقی در این واقعیت نهفته‌است که از کنشگر در مقابل خشم و تنفری که غالباً در هر دو طرف منازعه ایجاد می‌شود، محافظت می‌کند؛ و می‌تواند آزادی از خشم و سوء نیت را، به وسیلهٔ تحمل کردن رنج بیشتر، به طرف مقابل منازعه ثابت نماید. با این حال نیبر همچنین می‌افزاید که تفاوت‌های بین خشونت و روش‌های بدون خشونت مقاومت آنقدر مطلق نیستند که بتوان خشونت را به عنوان یک ابزار از نظر اخلاقی غیرممکن در تغییر اجتماعی در نظر گرفت. [۳۲]
در بحبوحهٔ سرکوب گروه‌های رادیکال آفریقایی- آمریکایی تبارها در ایالات متحده در دههٔ ۱۹۶۰، یکی از اعضای گروه یوزپلنگ سیاه به نام جورج جکسون دربارهٔ تاکتیک‌های بدون خشونت مارتین لوتر کینگ اینچنین گفت:
 
در بحبوحهٔ سرکوب گروه‌های رادیکال آفریقایی- آمریکایی تبارها در ایالات متحده در دههٔ ۱۹۶۰، یکی از اعضای گروه یوزپلنگ سیاه به نام [[جورج جکسون]] دربارهٔ تاکتیک‌های بدون خشونت مارتین لوتر کینگ اینچنین گفت:
«مفهوم خشونت‌پرهیزی یک ایدال اشتباه است. این مفهوم وجود دلسوزی و حس عدالت را در میان بخشی از دشمن پیش‌فرض می‌گیرد. اما هنگامی که دشمن در اعمال عدالت و دلسوزی همه چیز را از دست می‌دهد و چیزی به دست نمی‌آورد، واکنش او تنها می‌تواند منفی باشد» [۳۳][۳۴]
 
{{نقل قول|«مفهوم خشونت‌پرهیزی یک ایدال اشتباه است. این مفهوم وجود دلسوزی و حس عدالت را در میان بخشی از دشمن پیش‌فرض می‌گیرد. اما هنگامی که دشمن در اعمال عدالت و دلسوزی همه چیز را از دست می‌دهد و چیزی به دست نمی‌آورد، واکنش او تنها می‌تواند منفی باشد» [۳۳][۳۴]}}
 
[[مالکوم ایکس]] نیز بر سر مسئلهٔ عدم خشونت با رهبران جنبش مدنی اختلاف داشت. او استدلال می‌کرد که هنگامی که گزینهٔ دیگری وجود ندارد، خشونت نباید رد شود:
 
{{نقل قول|«به اعتقاد من کسی که مورد رفتار وحشیانه قرار گرفته مجرم است، اگر به پذیرش وحشیگری ادامه دهد بدون اینکه از خود دفاع کند.» [۳۵]}}
 
[[لانس هیل]] خشونت‌پرهیزی را به عنوان یک استراتژی شکست خورده مورد انتقاد قرار داد. او استدلال می‌کرد که دفاع مسلحانهٔ سیاهان از خود و خشونت شهری بیش از درخواست‌های صلح طلبانه برای اخلاق و تعقل سبب اصلاحات در حقوق مدنی می‌شود. (نگاه کنید به: لانس هیل «سرودهایی برای دفاع»). [۳۶]
 
[[پیتر گیلدرولز]] [[آنارشیست]] در کتابی با عنوان «چگونه عدم خشونت از دولت محافظت می‌کند» [[پرهیز از خشونت]] را به دلیل بی‌اثر بودن، بی تحرکی، داشتن ویژگی‌های نژاد پرستانه و پدرشاهی، در درجهٔ دوم قرار گرفتن برای کنشگری ستیزه جویانه هم از نظر تاکتیکی و هم استراتژیکی و فریب خورده بودن مورد انتقاد قرار می‌دهد. [۳۷]
 
گیلدرولز ادعا می‌کند که روایت‌های تاریخی سنتی که در پی اغراق کردن در تأثیر عدم خشونت هستند، نقش نیروهای مبارز و ستیزه گر در جنبش‌هایی مانند [[جنبش استقلال هند]] و [[جنبش حقوق مدنی]] را نادیده می‌گیرند و به دروغ گاندی و کینگ را به عنوان موفق‌ترین افراد جنبش‌هایشان نشان می‌دهند. [۳۸] او در ادامه استدلال می‌کند که خشونت‌پرهیزی عموماً به وسیلهٔ افراد [[سفیدپوست]] ممتاز مورد حمایت قرار می‌گیرد، کسانی که انتظار دارند مردمان تحت ستم- (که بیشترشان رنگین پوستان هستند-) در زیر یک خشونت بزرگ و غیرقابل تصور صبورانه تحمل کنند، تا زمانی که پدر خواندهٔ سفید به وسیلهٔ مطالبات جنبش تحت تأثیر قرار بگیرد، یا صلح طلبان به آن تودهٔ انتقادی خیالی شان دست پیدا کنند. [۳۹] از سوی دیگر آنارشیسم شعبه‌ای را به خشونت‌پرهیزی اضافه می‌کند که آنارکو- پاسفیسم نامیده می‌شود. [۴۰][۴۱] در ابتدا افکار هنری دیوید ترو و [[لئون تولستوی]] بیشترین نفوذ را بر آنارکو- پاسفیسم داشتند حال آنکه بعدها ماهتما گاندی اهمیت بیشتری پیدا کرد. [۴۰][۴۱] این اندیشه بیشتر در هلند، [[ایالات متحده آمریکا]] و بریتانیا، قبل و در طول جنگ جهانی دوم توسعه پیدا کرد. [۴۲]
 
از سوی دیگر آنارشیسم شعبه‌ای را به خشونت‌پرهیزی اضافه می‌کند که آنارکو-پاسفیسم نامیده می‌شود. در ابتدا افکار هنری دیوید ترو و [[لئو تولستوی]] بیشترین نفوذ را بر آنارکو-پاسفیسم داشتند حال آنکه بعدها ماهاتما گاندی اهمیت بیشتری پیدا کرد. این اندیشه بیشتر در هلند، [[ایالات متحده آمریکا]] و بریتانیا، قبل و در طول جنگ جهانی دوم توسعه پیدا کرد.
کارایی خشونت‌پرهیزی همچنین به وسیلهٔ برخی از تظاهر کنندگان ضد [[سرمایه‌داری]] که از تنوع تاکتیک‌ها دفاع می‌کردند، در جریان تظاهرات‌های خیابانی که در سراسر اروپا و آمریکا و به دنبال اعتراض‌ها بر ضد [[سازمان تجارت جهانی]] در سیاتل و در واشینگتنواشنگتن در سال ۱۹۹۹ اتفاق افتاد، به چالش کشیده شد. نویسندهٔ فمینیست[[فمنیسم]] آمریکایی ای.دی. کلارک در مقاله اش با عنوان «زنی با شمشیر» پیشنهاد می‌کند که برای این که خشونت‌پرهیزی مؤثر باشد باید به وسیلهٔ کسانی به کار برده شود که اگر بخواهند بتوانند به زور نیز متوسل شوند. دلایل این بحث این است که تاکتیک‌های خشونت‌پرهیزی برای گروه‌هایی که به شکل سنتی فاقد ظرفیت اعمال خشونت تلقی می‌شوند، به اندازهٔ بسیار ناچیزی می‌توانند مفید باشند، چرا که خشونت‌پرهیزی با انتظارات مردم از آن‌ها مطابقت خواهد داشت، بنابراین آن‌ها نادیده گرفته می‌شوند. این موضوع با اصل یونانی دونامیس {{به انگلیسی|dunamis}} متناظر است. (در یونانی δύναμις که به معنای قدرت است)
 
لانس هیل خشونت‌پرهیزی را به عنوان یک استراتژی شکست خورده مورد انتقاد قرار داد. او استدلال می‌کرد که دفاع مسلحانهٔ سیاهان از خود و خشونت شهری بیش از درخواست‌های صلح طلبانه برای اخلاق و تعقل سبب اصلاحات در حقوق مدنی می‌شود. (نگاه کنید به: لانس هیل «سرودهایی برای دفاع»). [۳۶]
پیتر گیلدرولز آنارشیست در کتابی با عنوان «چگونه عدم خشونت از دولت محافظت می‌کند» [[پرهیز از خشونت]] را به دلیل بی‌اثر بودن، بی تحرکی، داشتن ویژگی‌های نژاد پرستانه و پدرشاهی، در درجهٔ دوم قرار گرفتن برای کنشگری ستیزه جویانه هم از نظر تاکتیکی و هم استراتژیکی و فریب خورده بودن مورد انتقاد قرار می‌دهد. [۳۷]
گیلدرولز ادعا می‌کند که روایت‌های تاریخی سنتی که در پی اغراق کردن در تأثیر عدم خشونت هستند، نقش نیروهای مبارز و ستیزه گر در جنبش‌هایی مانند [[جنبش استقلال هند]] و [[جنبش حقوق مدنی]] را نادیده می‌گیرند و به دروغ گاندی و کینگ را به عنوان موفق‌ترین افراد جنبش‌هایشان نشان می‌دهند. [۳۸] او در ادامه استدلال می‌کند که خشونت‌پرهیزی عموماً به وسیلهٔ افراد [[سفیدپوست]] ممتاز مورد حمایت قرار می‌گیرد، کسانی که انتظار دارند مردمان تحت ستم- که بیشترشان رنگین پوستان هستند- در زیر یک خشونت بزرگ و غیرقابل تصور صبورانه تحمل کنند، تا زمانی که پدر خواندهٔ سفید به وسیلهٔ مطالبات جنبش تحت تأثیر قرار بگیرد، یا صلح طلبان به آن تودهٔ انتقادی خیالی شان دست پیدا کنند. [۳۹] از سوی دیگر آنارشیسم شعبه‌ای را به خشونت‌پرهیزی اضافه می‌کند که آنارکو- پاسفیسم نامیده می‌شود. [۴۰][۴۱] در ابتدا افکار هنری دیوید ترو و [[لئون تولستوی]] بیشترین نفوذ را بر آنارکو- پاسفیسم داشتند حال آنکه بعدها ماهتما گاندی اهمیت بیشتری پیدا کرد. [۴۰][۴۱] این اندیشه بیشتر در هلند، [[ایالات متحده آمریکا]] و بریتانیا، قبل و در طول جنگ جهانی دوم توسعه پیدا کرد. [۴۲]
کارایی خشونت‌پرهیزی همچنین به وسیلهٔ برخی از تظاهر کنندگان ضد [[سرمایه‌داری]] که از تنوع تاکتیک‌ها دفاع می‌کردند، در جریان تظاهرات‌های خیابانی که در سراسر اروپا و آمریکا و به دنبال اعتراض‌ها بر ضد [[سازمان تجارت جهانی]] در سیاتل و در واشینگتن در سال ۱۹۹۹ اتفاق افتاد، به چالش کشیده شد. نویسندهٔ فمینیست آمریکایی ای.دی. کلارک در مقاله اش با عنوان «زنی با شمشیر» پیشنهاد می‌کند که برای این که خشونت‌پرهیزی مؤثر باشد باید به وسیلهٔ کسانی به کار برده شود که اگر بخواهند بتوانند به زور نیز متوسل شوند. دلایل این بحث این است که تاکتیک‌های خشونت‌پرهیزی برای گروه‌هایی که به شکل سنتی فاقد ظرفیت اعمال خشونت تلقی می‌شوند، به اندازهٔ بسیار ناچیزی می‌توانند مفید باشند، چرا که خشونت‌پرهیزی با انتظارات مردم از آن‌ها مطابقت خواهد داشت، بنابراین آن‌ها نادیده گرفته می‌شوند. این موضوع با اصل یونانی دونامیس dunamis متناظر است. (در یونانی δύναμις که به معنای قدرت است)
اوشو نویسنده هندی تاکتیک‌های خشونت‌پرهیزی را از منظرهای روحی و روانی به سختی مورد انتقاد قرار می‌دهد:
 
{{نقل قول|«چرا در هند خشونت عمومی زیادی وجود دارد؟ این به دلیل تعالیم خشونت‌پرهیزی است. برای پنج هزار سال به مردم آموخته شده‌است که خشن نباشند؛ آن‌ها حیله‌های وانمود کردن را آموخته‌اند؛ و همهٔ آنچه اتفاق می‌افتد این است که آن‌ها خشونت درونی شان را سرکوب می‌کنند. آن‌ها بر روی آتشفشان‌ها نشسته‌اند و با هر بهانه ای، با کوچکترین بهانه خشونت آزاد می‌شود و سپس مانند یک آتش مهارناشدنیمهار ناشدنی گسترش می‌یابد»}}
 
{{نقل قول|«هر جایی که منازعهٔ مسلمان و هندو وجود دارد، شما می‌توانید چهره‌های واقعی مردم این کشور را ببینید: خون‌آشام! در حالی که تنها یک روز قبل از این منازعه، هندو در معبد عبادت می‌کرد و مسلمان در مسجد نماز می‌خواند. یکی وداها را می‌خواند و آن دیگری قرآن می‌خواند و آن‌ها بسیار پرهیزگار به نظر می‌رسیدند. اما به محض این که یک شورش به وجود بیاید، تمامی آن پرهیزکاری‌ها دود می‌شوند و از بین می‌روند، آنگونه که اصلاً وجود نداشته وهمهٔ این پرهیزگاران سابق برای کشتن، تجاوز کردن و… آماده می‌شوند. آن‌ها برای انجام هر چیزی آماده‌اند»}}
 
{{نقل قول|«خشونت دوباره و دوباره در این کشور فوران می‌کند، تنها به دلیل آموزش غلطی که بر سرکوب روانی بنا شده‌است. هر جایی که شما چیزی را سرکوب می‌کنید، امر سرکوب‌شده دوباره و دوباره بازمی‌گردد.»}}
 
{{نقل قول|«من آگاهی را به شما آموزش می‌دهم و نه سرکوب را. این دلیل آن است که من از خشونت‌پرهیزی سخنی نمی‌گویم. (...) و هر چه شما بیشتر آگاه شوید، زندگی شما بیشتر سرشار از صلح و دوستی و سکوت خواهد شد. صلح، سکوت و دوستی محصولات جانبی آگاهی هستند» [۴۳]}}
 
ویلیام میرز استدلال می‌کند که خشونت‌پرهیزی سبب تشجیع دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ به خشونت می‌شود. او [[اف‌بی‌آی]] را متهم می‌کند که به وسیلهٔ مفاهیم مربوط به خشونت‌پرهیزی، در یک تلاش عمدی، موفق به تضعیف کردن گروه تقدم زمین و بی‌اثر کردن این گروه شده‌است. [۴۴]
 
== اسلام ==