۲۳ سال: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Farhangirani (بحث | مشارکتها) ←نقد: حذف دو مطلب جانبدارانه (که مخالف بیطرفی ویکی پدیاست) در مقالهای که عنوانش معرفی (بیطرفانه) کتابی در نقد اسلام است و نه دفاع از اسلام برچسبها: حذف حجم زیادی از مطالب منبعدار متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
به نسخهٔ 25417452 ویرایش Farhangirani برگردانده شد: حذف مطالب منبعدار. برچسب: خنثیسازی |
||
خط ۷۰:
دشتی با این استدلال که چرا باید شرّ و بدی در نهاد خلق نهاده شود، نیاز به فرستادن رسول را زیر سؤال میبرد. علاوه بر این او عقاید متکلمین را به چالش میکشد و میگوید: «علمای کلام میگویند: خداوند شرّ و بدی نیافریده و این طبیعت آدمی است که استعداد شرّ و خیر هر دو در آن هست، ما میگوییم: این طبیعت را که امکان شرّ و بدی و همچنین امکان خیر و شرّ در او هست کی به این افراد دادهاست؟!» او طبیعت افراد را ناشی از خصوصیات به ارث رسیده از پدر و مادر در بدو تولد میشمرد که اراده آدمی در آن اثری ندارد. او در ادامه با بیان این مثال که «نمی توان سیاهپوست را با موعظه سفید کرد» نبوّت را بیفایده میداند.<ref>بیست و سه سال، صص ۶۱–۶۰</ref>
جعفر سبحانی در مقابل میگوید انسانی که جز کار خوب کار دیگری نتواند انجام دهد انسان آزاد نیست بلکه ماشینی است که هر طوری او را ساختهاند کار میکند. خوبی و بدی در عمل انسان در صورتی مفهوم پیدا میکند که انسان با کمال اختیار و حریت آن را انجام دهد. اگر کمال به صورت اجبار و بهطور ناخواسته -مثلاً صرفاً با توارث از والدین- در درون انسان پدید آید، هرگز [[فضیلت اخلاقی]] و ملاک برتری شمرده نمیشود.<ref>راز بزرگ رسالت صفحهٔ ۹۰</ref> علاوه بر این دانشمندان معاصر همچون [[استیون پینکر]] معتقدند ترس از [[جبر (فلسفه)|جبر گرایی]] در مبحث ژنتیک و تکامل یک اشتباه است و مسئولیتپذیری منافاتی با تحت تأثیر بودن رفتار انسان ندارد؛ مادامی که رفتار انسان به تحسین و سرزنش واکنش نشان دهد.<ref>Pinker, S.(2002) The Blank Slate: The Modern Denial of Human Nature. London:Penguin. p.179 {{ISBN|0-14-200334-4|en}}</ref>
طباطبایی معتقد است<ref>خیانت در گزارش تاریخ، ج ۱ ص ۲۱۳</ref> دشتی با گفتن این حرف که طبیعت انسانها غیرقابل تغییر است حرف قبلی خود را نقض کردهاست که در آن گفته بود:
«اعجاز محمّد در این است که از پای ننشست و با تمام اهانتها و آزارها مقاومت کرد و از هیچ تدبیری روی نگردانید تا اسلام را بر جزیرهالعرب تحمیل کرد، قبایل مختلف اعراب را در تحت یک لوا درآورد، اعرابی که از امور ماوراءالطبیعه به کلی بیگانهاند و '''مطابق طبیعت بدوی خود به محسوسات روی میآوردند''' و جز جلب نفع آنی هدفی ندارند، جز تعدّی و دستدرازی به خواسته دیگران کاری از آنها ساخته نیست»<ref>بیست و سه سال ص ۵۹</ref>
=== ادعای تأثیرپذیری از حنفیان ===
سطر ۱۴۹ ⟵ ۱۵۳:
از نظر طباطبایی «اقداماتی که پیامبر در مدینه نمود واکنشهای تازهای بود در برابر رویدادهای اجتناب ناپذیر». به گفته او کسی که پنجاه و سه سال از عمرش میگذرد، شخصیت و منشش از هر جهت شکل گرفته و با یک مسافرت دگرگون نمیشود. از نظر طباطبایی مقاومت مسلحانه در برابر آزار و شکنجههای مشرکان در مکه به دلیل اندک و ضعیف بودن مسلمانان غیرممکن بود و نتیجهای جز نابودی مسلمانان نداشت. وگرنه به اعتقاد او وعده روزانه دوزخ دادن به مشرکان نمونهای از روحیه مقاومت و اعتراض در پیامبر مکی است. بهطور نمونه به آیات مکّی از قرآن اشاره میکند که خبر از شکست قریبالوقوع مشرکان دادهاست و بدین وسیله استدلال میکند که تغییری در خلق و خوی محمد رخ ندادهاست:
{{نقل قول|این گروه (مشرکان) بزودی شکست میخورند و پشت خواهند کرد<ref>سوره قمر، آیه ۴۵</ref>}}
به علاوه او به نمونهای از اعترافات شرق شناسانی همچون [[ایگناز گلدزیهر]] و گیبون -که به اعتقاد او دشتی متأثر از آنهاست- در زمینه نیکخویی، آزاد منشی و بزرگواری پیامبر اسلام در مدینه اشاره میکند.<ref>خیانت در گزارش تاریخ، ج ۳، صص ۷۳–۷۷</ref><ref>گفتاورد از گیبون به نقل از جان دونپورت در کتاب: «عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن» ترجمه غلامرضا سعیدی، صفحه ۲۱۸:((جنگهای مسلمین بوسیله پیغمبر تجویز شده بود ولی در میان تعلیمات و سرمشقهای زندگانی وی، خلفاء درسهایی از عفو و اغماض و تسامح را انتخاب کردند و نتیجه آن این شد که مشرکین تقریباً خودبخود خلع سلاح شدند))</ref><ref>گفتاورد از گلدزیهر: ((آنچه که امروز در روابط دولتهای اسلامی میبینیم که به نوعی تسامح مذهبی شبیهاست و ظواهر آن را در کتب جهانگردان قرن هیجدهم میلادی نیز مییابیم، این موضوع به مبدأ آزادی مذهبی بازمیگردد که در نیمة اوّل قرن هفتم میلادی (دوران رسالت پیامبر اسلام) به اهل کتاب بخشیده شدهاست تا ایشان به آزادی، مراسم دینی خود را به جای آورند. روح تسامح و آسانگیری از قدیم در اسلام وجود داشته و این همان روحی است که مسیحیان معاصر نیز بدان اعتراف دارند و ریشة آن را باید در قرآن یافت))</ref><ref group="پانویس">[[عبدالحسین زرین کوب]] در این باره مینویسد: «کسانی که در سیرت او خواستهاند محققانه سخن برانند شیوه زندگی او را که در مدینه داشت با سیرتی که در مکه نشان میداد تفاوت نهادهاند. البته در مدینه که وی عنوان رهبر و پیشوای امّت داشتهاست شیوه زندگیاش با روش زندگی مردی که در مکه عرضه جور و استخفاف مخالفان بودهاست تفاوت داشتهاست. لیکن این نکته را نمیتوان نشانه دوگانگی احوال روحانی او دانست. با تفاوتی که در زندگی مکه و زندگی مدینه او هست در هر دو جا سیرت وی بر پای پاکی و درستی بودهاست. در هر دو جا رفق و مدارا و جوانمردی و شفقت دستور کارش بهشمار میآمدهاست.» [http://tarikheslam.com/ketab/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=category&id=956:کتاب-بام% بامداد اسلام ص ۴۰]</ref>
== یادداشتها ==
|