خلافت عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۹۳:
| [[واثق]] ||۸۴۲–۸۴۷م /۲۲۷–۲۳۲ ق||۵ سال
|}
'''دورهٔ نخست عبّاسی''' یا '''دورهٔ اصیل عبّاسی''' به دورهٔ صدساله [[۱۳۲ (قمری)|۱۳۲ق]]/ [[۷۴۹ (میلادی)|۷۴۹م]] تا [[۲۳۲ (قمری)|۲۳۲ق]]/ [[۸۴۷ (میلادی)|۸۴۷م]] گفته می‌شود، از برپایی و جابجایی [[خلافت]] از [[امویان]] در شام به [[عباسیان]] در عراق به‌دست [[سفاح|ابوالعباس سفاح]] تا پیش از خلافت [[متوکل]].<ref name="فروخ" />
 
جامعهٔ اموی را [[بادیه‌نشینان|بدوی‌محور]] دانسته‌اند اما جامعهٔ عباسی در تمدن و شهرنشینی پیشرفت کرد، قشرهای بسیاری را جذب نمود و از گونهٔ جامعهٔ اموی دوری کرد. دولت و حاکمیت عباسیان میان پیروان دو گروه در مناقشه بود: «[[خاندان علی|علویان]] [[شیعه]]» که ایرانیان و عرب‌های جنوب پشتیبانی‌اش می‌کردند و «عباسیان» که بیشتر اهل سنت و دولتمردان یاران آن بودند.<ref name="فروخ">{{یادکرد کتاب|نشانی=http://ia801405.us.archive.org/14/items/tadab/tadab02.pdf|عنوان=تاریخ الأدب العربی|نام خانوادگی=فروخ|نام=عمر|ناشر=[[دارالعلم للملایین]]|سال=۱۹۸۴|شابک=|جلد=۲|مکان=بیروت|صفحه=۳۴|پیوند نویسنده=عمر فروخ}}</ref>
خط ۹۹:
=== سیاست ===
[[پرونده:Yahyâ ibn Mahmûd al-Wâsitî 005.jpg|بندانگشتی|در طول خلافت هارون الرشید، شهر بغداد بسیار شکوفا شد و به عنوان مرکز علمی، فرهنگی و تجاری رونق یافت.]]
عباسیان که از نسل [[عباس بن عبدالمطلب|عباس عموی پیامبر]] بودند توانستند حاکمیت را در دست بگیرند و با [[سفاح|ابوالعباس عبدالله]] بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالله بن عباس بن [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، بیعت کنند.<ref name="فروخ" />
 
ابوالعبّاس امویان و پیروانشان را با کشتار و آوارگی دفع نمود تا اینکه خلافت تازه‌ای بنیان گذارد. او ابتدا کوفه را پایتخت قرار داد سپس [[انبار (شهر)|انبار]]، بر کرانهٔ فرات در شمال عراق را پایتخت نوین برگزید. ابوالعبّاس سفّاح چهارسال حکمرانی نمود و در سال ۱۳۶ق/۷۵۴م درگذشت. برادرش [[منصور (خلیفه)|ابوجعفر منصور]] جانشین او شد، با اینکه پیرتر از او بود، اما چونکه مادرش کنیز بود، از سفّاح دیرتر به خلافت رسید اما مادر سفّاح آزاده بود.<ref name="فروخ" />{{سخ}}[[انبار (شهر)|انبار]] دارای گروه‌های تندرو بود، [[ابوجعفر منصور|منصور]] شهر بغداد را در سال ۱۴۵ق/۷۶۲م بنیان نهاد و به‌عنوان پایتخت برگزید. شهری که از سرزمین پیشین امویان، شام، دور بود و به ایران نزدیک. در روزگار منصور جنبش‌های دینی مانند [[راوندیان]] و [[سنباد]] برپا شد. منصور هر دو جنبش را سرکوب نمود. مهم‌ترین آنچه در زمان منصور روی داد، تولیت وزارت به [[خالد بن برمک]] بود که پس آن فرزندش [[یحیی بن خالد برمکی|یحیی]]، سپس نوه‌هایش [[فضل بن یحیی برمکی|فضل]] و [[جعفر بن یحیی برمکی|جعفر]] به آن رسیدند. [[برمکیان]] تا وقتی که هارون‌الرشید آنان را برکنار نمود (۱۷۸ق/۸۰۳م)، نفوذ داشتند.<ref name="فروخ" />
 
در زمان [[هارون الرشید|هارون‌الرشید]] عمران اوج گرفت، [[جهان اسلام|تمدن اسلامی]] به برتری رسید و پیشرفت‌ها در علوم و ادبیات بالا رفت. عصر هارون‌الرشید را بالاترین مرتبهٔ شکوفایی سیاسی اسلامی و گسترده‌ترین پیشرفت‌ها در شهرسازی، ادب و علم در [[دوران طلایی اسلام|سده‌های میانهٔ اسلامی]] می‌دانند.<ref name="فروخ" />
 
پس از هارون، [[امین (خلیفه)|امین]] و [[مأمون]] و [[معتصم]] جانشین او شدند. هارون سرزمین‌های عباسیان را در سال ۱۷۵ق/ ۷۹۱م میان امین و مأمون تقسیم کرد. به امین وصیت نمود که غرب را برگیرد (بغداد و ورای غربی آن را)، جایی که عنصر عربی و پیروان امین بیشتر بودند. به مأمون وصیت نمود که شرق (ورای شرقی بغداد) را برگیرد؛ جایی که عنصر ایرانی و پیروان مأمون بیشتر بودند. این بخش‌بندی برپایهٔ مادران آن دو به نظر می‌رسد: مادر امین عرب و مادر مأمون ایرانی بود. پس از درگذشت هارون، به‌زودی نزاع بین دو برادر شدّت گرفت که با قتل امین در سال ۱۹۹ق/ ۸۱۳م پایان گرفت و وحدت امپراتوری زیر سلطهٔ مأمون قرار گرفت. اما مأمون پس از قتل امین، سیاست ایرانی گرایی را رها کرد. پایتختش را از [[مرو]] به [[بغداد]] در سال ۲۰۴ق بُرد. اما نفوذ ایرانی در ارتش، دولت و سبک زندگی کمرنگ نشد.<ref name="فروخ" />{{سخ}}[[معتصم]] در سال ۲۱۸ق/۸۳۳م آمد، برای مقابله با نفوذ ایرانی، ترک‌تباران را به ارتش راه داد. هنگامی که سربازان ترک در بغداد بسیار شدند، او شهر [[سامرا]] را در چهل کیلومتری شمال بغداد برای کاستن از حضورشان در بغداد بنیان نهاد که همچو پادگانی برای آنان باشد. مادر معتصم نیز ترک بوده و در واقع در زمان او، پایتخت عباسیان سامرا بود. روزگار معتصم دو رویداد مهم شکل گرفت: برچیدن قیام [[بابک خرمدین]] و فتح [[آموران|عموریه]].<ref name="فروخ" />
 
پس از معتصم، دو تن از فرزندانش به خلافت رسیدند: [[واثق]] در ۲۲۷ق/۸۴۲م و [[متوکل]] در ۲۳۲ق/۸۴۷م. روزگار این دو را چندان باشکوه نمی‌نامند. نفوذ ترک‌تباران در دستگاهشان بالا گرفت، تا حدی که خود دستور می‌دادند و آزادی عمل بسیاری داشتند. تا اینکه متوکل را در سال ۲۴۷ق/۸۶۱م به قتل رساندند. دوران متوکل و در واقع پیش از خلافت او را، پایان عصر اول عباسی نامیده‌اند.<ref name="فروخ" />
 
=== جامعه ===
[[پرونده:John Frederick Lewis 004.jpg|بندانگشتی|نقاشی [[جان فردریک لوئیز]] از ندیمه‌ای که نوشیدنی حمل می‌کند، مربوط به داستان‌های [[هزار و یک شب]]]]
* '''برخوردهای [[مردم عرب]] با غیرعرب''': که نتیجهٔ آن برگرفتن امور بسیاری در تمدن و سبک‌های فکری بود. مسلمانان غیرعرب، شیوه‌های نگرش و رسوم پیشین خود که مغایرتی با اصول قرآنی نداشت را نگه داشتند. آنان در مسائل اسلامی پرسمان می‌کردند و آن را با آیین پیشین خود می‌سنجیدند و بحث‌های نوینی را شکل می‌دادند، مانند «تفریق میان ذات خدا و صفات او»، «بحث دربارهٔ بهشت و دوزخ»، «اعمال انسان». [[معتزله|جنبش اعتزال]] که از میانهٔ دوره اموی آغاز شده بود، در دورهٔ اول عباسی گسترش بسیاری یافت؛ آن‌هایی که به تنهایی بر عقل در همه امور حتی باورهای دینی تکیه می‌کردند.<ref name="فروخ" /> برخی دولتمردان عباسی به این جنبش اعتراض داشتند چرا که نوعی آزادی فکری در آن می‌دیدند که به زیان سیاست‌ها و برنامه‌هایشان بود. اصطلاح «[[زندیق]]» در این عصر تعریف شد. با این عبارت به افراد بسیاری تهمت زندیق بودن می‌زدند، حتی واعظی عرب‌تبار مانند [[صالح بن عبدالقدوس]] که در مسجد جامع بصره به بیان سرگذشت‌های پیشنیان و وعظ می‌پرداخت، به‌ویژه از [[مزدیسنا|دین زرتشتی]] مثال می‌زد، به اتهام «زندیق» بودن دستگیر شد. [[مهدی (خلیفه)|مهدی]] خود حکم قتلش را انجام داد و دستور داد پیکرش را چند روز همگانی در پل بغداد بیاویزند.<ref name="فروخ" />
* '''ازدواج با زنان غیرعرب''': ازدواج‌ها با زنان غیرعرب باعث دگرگونی‌های بسیاری در حیات خانگی مردم عرب شد که حتی به شیوهٔ پوشاک، آداب و رفتار تأثیر گذاشت. نسل‌هایی شکل گرفت که ممکن بود در یک خانواده، خاله‌ها ایرانی، رومی یا ترک بودند و عمه‌ها عرب یا عرب‌زبان. این نسل برپایه رواج تفکر برابری همهٔ مسلمانان شکل گرفت، برخلاف امویان که «عرب» بودن را برتری برای حکمرانی می‌دانستند. این نسل را «مُولّد» نیز می‌نامند.<ref name="فروخ" />
* '''ندیم‌ها/کنیزکان''': قشری دیگر در این عصر بسیار تأثیرگذار شد، زنانی که عموماً «[[کنیز|کنیز/کنیزک]]» و در اصل «دوشیزه» (به عربی: جاریه، جمع جَواری: به‌معنای:دوشیزه، دختر، زن جوان) خوانده می‌شدند. اینان اغلب کنیز خانگی نبودند و استادان بسیاری در رشته‌های گوناگون شدند. آموزگاران ویژهٔ آنان موظف بودند که رایگان به آنان آموزش دهند، تا حدّی که برخی از آنان به سرآمدی و برجستگی می‌رسیدند و مایه مباهات و افتخار صاحبانشان یا حتی اهل یک شهر می‌شدند. بهای برخی از آنان بسیار بود، مثلاً [[امین (خلیفه)|امین]] از پسرعمویش جعفر، کنیزش «بَذل» را به میلیون دینار خرید. برخی از ازین کنیزکان به شعرگویی و خوانندگی می‌پرداختند و خود به تنهایی درآمد داشتند و مستقل انگاشته می‌شدند. مردم بسیار به ازدواج به آنان راغب بودند و آنچنان که مادران بسیاری از بزرگان و حتی خلفا از کنیزان بودند. زیاده‌روی در این امر، به‌ویژه برای سرگرمی‌های ناسودمند و «لهو» به فساد اجتماعی انجامید که طبقهٔ [[غلمان|غلمان و خصیان]] را به وجود آورد.<ref name="فروخ" />
* '''عرب گرایی''': (تَعَرُّب) زیاد شدن همانندی به مردم عرب در میان غیرعرب که حتی به ساختن نسب‌نامهٔ عربی انجامید؛ مثلاً [[ابوتمام|ابوتمام رومی]]، «حبیب بن اوس بن حارث بن… طیء» شد. در واقع، برخی از ملت‌های مسلمان احساس وابستگی به قومیت عرب داشتند، ترک‌ها، ایرانیان و رومیان. این امر برگرفته از [[زبان عربی]] بود. آنانی که حتی مسلمان نشدند و اهل ذمه بودند نیز به عربی شدن گرایش داشتند و مثلاً کُنیهٔ عربی برای خود می‌گزیند.<ref name="فروخ" />
 
== دوره دوم:ضعف و زوال ==
خط ۲۹۸:
{{داده‌های کتابخانه‌ای}}
 
[[رده:خلافت عباسی|خلافت عباسیان]]
[[رده:امپراتوری‌های پیشین]]
[[رده:انحلال‌های دهه ۱۵۱۰ (میلادی) در آسیا]]
سطر ۳۱۱ ⟵ ۳۱۰:
[[رده:تاریخ عربستان سعودی]]
[[رده:تبارنامه‌های مسلمانان]]
[[رده:خلافت عباسی|خلافت عباسیان]]
[[رده:دودمان‌های پادشاهی]]
[[رده:دولت‌های آفریقا در قرون وسطی]]
خط ۳۱۶:
[[رده:سلسله‌های غیر ایرانی حاکم بر ایران]]
[[رده:سلسله‌های مسلمان]]
[[رده:عراق تحت خلافت عباسی]]
[[رده:عراق در قرون وسطی]]
[[رده:کشورهای پیشین در اروپا]]