حافظ: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱۹۸:
=== قرآن ===
در اثرپذیری حافظ از [[قرآن]] تردیدی نیست، آنچنانکه بیشتر حافظپژوهان بر این باورند که مهمترین دلیل تخلص وی به «حافظ»، حافظ قرآن بودن است. اثرگذاری قرآن بر شعر حافظ از دو منظرِ صورت و معنا قابل بررسی است. در حوزهٔ صورت یا ساختار، مهمترین ویژگی شعر حافظ یعنی استقلال ابیات، بیش از هر چیز اثرپذیرفته از سُوَر و آیات قرآن است. بهگفتهٔ [[آرتور آربری]]، قرآنشناس و حافظشناس انگلیسی، این ویژگیْ انقلاب حافظ در غزل است. حافظ برای بیان مضمونهای گوناگون در یک غزل چنین روشی برگزید. سبک شعر حافظ بهمانند قرآن، حجمی–حلقوی با سیری دوری و دایرهای است که در اطراف گسترده میشود. [[گوته]] نیز شعر حافظ را [[سیال|سیّال]] خوانده بود و [[جوزف فون هامر|هامر پورگشتال]] آن را به گردنبندی مروارید با رشتهای نادیدنی تشبیه کرده است. مقایسهٔ غزلهای حافظ با قصیدهها و مثنویهایش — که در برابر غزلها منسجمترند — این نتیجه را بهدست میدهد که قصاید و مثنویهای حافظ از جنبهٔ هنری و تأثیر، بهتر از غزلهایش نیستند.<ref>{{پک|خرمشاهی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۶۳۶|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> ازاینرو استقلال ظاهری ابیات و انسجام درونی آنها بهمانند قرآن، آنها را بینظیر کرده است. حافظ چنانکه قرآن در یک سوره به بسیاری از موضوعات و مفاهیم میپردازد، در یک غزل چندبیتی، گسترهای وسیع از حکمت و معنا را میگنجاند. این ناپیوستگی برون و پیوستگی درون، هم دربارهٔ قرآن و هم برای غزلهای حافظ از آغاز ظهور هریک مورد پرسش و بحث بوده است. پیرامون غزلهای حافظ این موضوع از روزگارِ خود حافظ مطرح بوده است و شاه شجاع بر این ویژگی بر حافظ خرده گرفت و آن را «خلاف طریقت بُلَغا» دانست؛ که با پاسخ هوشمندانهٔ حافظ مبنی بر «شهرت شعر حافظ در آفاق و پای بیرون ننهادن نظم حریفان از دروازهٔ شیراز» مواجه شد.<ref>{{پک|خرمشاهی|۱۳۸۶|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ زبان|ج=۲|ص=۶۵۴|رف=زبان}}</ref><ref>{{پک|خرمشاهی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۶۳۶–۶۳۷|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> حافظ از این ویژگی شعر خویش و تفاوتش با سرودههای دیگر شاعران آگاه بود، بدانگونه که هر بیت خویش را «بیتالغزل» مینامد و با اشاره به نو بودن سبک خویش، آن را نتیجهٔ لطفی خداداد میداند. اما در حوزهٔ معنی یا محتوا نیز بسیاری از معانی شعر حافظ از مفاهیم قرآن سرچشمه گرفته است. حافظ به سه گونه از این معانی بهره گرفته است: ۱. [[ترجمه]]: [[آرایههای ادبی|صنعتی]] در [[بدیع]] است و به آن معناست که بیتی عربی به فارسی یا بیتی فارسی به عربی ترجمه و معنا شود. در ترجمهٔ آیات قرآن در قالب شعر نیز این صنعت بهکار میرود. ۲. [[اقتباس ادبی|اقتباس]]: یعنی تمام یا بیشتر متن آیه یا حدیثی با همان صورت در شعر بیاید. ۳. [[تلمیح]]: به معنای اشاره به داستان، مَثَل یا شعری است و شامل داستانهای قرآنی نیز میشود.<ref>{{پک|خرمشاهی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۶۳۷–۶۳۸|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref>
دربارهٔ اثرپذیری حافظ در زمینهٔ دانشهای قرآنی، آگاهیهای زیادی در دست نیست؛ [[محمد گلندام]] در مقدمهٔ خویش بر دیوان، حافظ را در گروه عالمان و اشتغالداران به علوم دینی دانسته و او را «عمدهٔ افاضل علما» در روزگار خویش معرفی نموده است. خود حافظ در ابیاتی به حفظ قرآنش در «چارده [[قاریان هفتگانه|روایت]]» و «اندر سینه داشتن» اشاره میکند. نیز [[دولتشاه سمرقندی|دولتشاه]]، حافظ را «در علم قرآن بینظیر» خوانده است. در تشبیهات شعر حافظ، پیوند وی با فضای علوم قرآنی بهروشنی منعکس شده است. جز عنوان «حافظ»، دیگر لقبی که بهگزارش دولتشاه «اکابر او را نام کردهاند»، «لسانالغیب» است؛ چراکه اشعار حافظ را ثمرهٔ واردات غیبی و حالاتِ فراتر از توان بشری میدانستند. این دو لقب برای حافظ در طول تاریخ پایدار ماند و فراتر از گفتگوها برای چیستی این دو لقب، فهم تاریخی همگانی از این دو عنوان در طی سدهها، با خواندن شعر حافظ استواری و معنا یافت. برای بیشتر خوانندگان شعر حافظ، او حافظ قرآن و عالمی بود که درکی رندانه از دین و قرآن داشت و تلاش داشت تا روح معارف قرآنی را در کالبَدی دگرگونه و با ظاهر شعری [[غزل|تغزلی]] به مخاطبانش معرفی، و آنان را با نگاهی تازه به قرآن و مسلمانی آشنا کند. همین بُعد شخصیتی او بود که خوانندگانش را بر آن داشت تا او را زبان غیب بدانند و بنامند و همین درک از دیوان حافظ نیز سبب شد تا بهمانند [[تفأل]] بر قرآن، [[فال حافظ|فال]] بر دیوان حافظ نیز شکل بگیرد و ارزشمند شود.<ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۶۳۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref>
|