حافظ: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏تحصیل و تدریس: ویرایش و تصحیح (جزئی)
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: اوقان⟸اوقات، متنظاهر⟸متظاهر
خط ۸۸:
 
==== تحصیل و تدریس ====
آگاهی‌ها در این‌باره تنها در اشاره‌های حافظ در اشعار خویش و نیز مقدمه‌ای است که جامع دیوان در نهایت اختصار نگاشته، محدود می‌شود.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۸|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> به گفتهٔ فخرالزمانی، حافظ در اوقاناوقات فراغت به مکتب‌خانه‌ای که نزدیک دکان نانوایی بوده می‌رفته و خواندن و نوشتن را در همان‌جا فراگرفته است.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهان‌اسلام}}</ref> از این معلوم می‌شود که حافظ در تمام علوم شرعی و رسمی آن زمان صاحب‌نظر و دارای تحصیلات بوده است. حتی خودش نیز اشاره کرده است که هر صبح مجلس درس قرآن داشته است.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهان‌اسلام}}</ref> بنابر آنچه از «مقدمهٔ جامع دیوان» به‌دست می‌آید، حافظ و جامع دیوانش هردو در مجلس درس [[قوام‌الدین عبدالله شیرازی|قوام‌الدین عبدالله بن نجم‌الدین محمود شیرازی]] شرکت داشته‌اند. در نسخه‌ای از «مقدمهٔ جامع دیوان» علت نپرداختن حافظ به جمع‌آوری اشعار خویش، «محافظت درس قرآن و ملازمت بر تقوا و احسان و بحث کشاف و مفتاح و مطالعهٔ مطالع و مصباح» آمده است.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۸|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref><ref group="یادداشت">منظور از کشاف، ''[[الکشاف عن حقیقة التنزیل]]'' اثر [[زمخشری]] است. ببینید: {{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> با توجه به این عبارت، حافظ بر ''کشاف'' حاشیه‌ای نوشته، اما از بیت «به خواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر/ چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است» چنین تعبیر می‌شود که حافظ، کشاف و یکی از حواشی‌اش به‌نام ''[[کشف الکشاف]]'' اثر [[سراج‌الدین فارسی قزوینی]] را مطالعه و بحث می‌کرده است.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> بنابر مقدمهٔ مذکور، حواشی سراج‌الدین بر ''کشف الکشاف'' برپایهٔ آموخته‌ها از مجلس درس قوام‌الدین بوده و ظاهراً حافظ یک دوره بعد از سراج‌الدین، شاگردی قوام‌الدین شیرازی را نموده است. دیگر کتاب‌هایی که بنابر آن مقدمه خوانده، روشن نیست، اما برخی پژوهشگران احتمال داده‌اند منظور از ''مطالع''، ''[[مطالع الانوار من مطالع الانظار]]'' [[قاضی بیضاوی]] یا ''[[شرح مطالع]]'' [[قطب‌الدین رازی]] در [[منطق]] و نیز مقصود از ''مفتاح''، ''[[مفتاح العلوم]]'' [[سکاکی]] در موضوع [[معانی و بیان]] و مراد از ''مصباح'' کتاب [[ناصر بن عبدالسید مطرزی]] بوده باشد. افزون بر این‌ها، حافظ در اشعار خویش به حضورش در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی، و حفظ قرآن برپایهٔ [[قراآت هفتگانه|قرائت‌های]] گوناگون نیز اشاره نموده است. تخلصش به «حافظ» و برخی عناوین داده‌شده به وی مانند «ملک القراء» مؤید این مطلب است. توصیف وی از زبان جامع دیوانش نیز به القابی مانند «مفخر العلماء، استاد نحاریر الادباء» و نیز برخی اصطلاحات و تعابیر در اشعار حافظ نشان‌دهندهٔ تسلط وی بر قرآن، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، فنون ادبی و [[نحو|نحو عربی]]، آشنایی با علوم [[حکمت|حکمی]] و [[موسیقی سنتی ایرانی|موسیقی]] و شناخت [[دستگاه‌های موسیقی ایرانی|دستگاه‌ها]] و [[پرده‌های موسیقی]] است.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref>
 
[[رضاقلی خان هدایت]] در ''[[مجمع الفصحاء]]'' از تدریس حافظ در مدرسهٔ استادش، قوام‌الدین شیرازی، خبر داده اما مشخص نیست این مطلب را از چه منبعی آورده است، بااین‌حال، گزارش هدایت دربارهٔ انتساب تفسیری از قرآن به حافظ قابل توجه است، آنچنانکه در نسخه‌ای از مقدمهٔ دیوان، گزارش «تحشیهٔ کشاف» از سوی حافظ آمده است.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> دیگر آن‌که حضور حافظ در مجلس درس [[میر سید شریف جرجانی]] به‌خاطر اختلاف سنی بسیار میان‌شان بسیار بعید است.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهان‌اسلام}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> از سویی دیگر، با وجود خوشامد [[صوفیه|صوفیان]] از شعر حافظ، اما روشن نیست که نسبت به پیری ابراز ارادت کرده یا خویش را به آنان نسبت داده باشد. نیز در القاب حافظ وصفی که نشان‌دهندهٔ درجات عرفانی‌اش یا حضورش در سلسلهٔ [[عرفان|عارفان]] و صوفیان باشد به‌چشم نمی‌خورد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> در گزارشی دیگر از یکی از نسخه‌های مقدمهٔ جامع دیوان، مدتی «شغل تعلیم سلطان» را برعهده داشته است.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهان‌اسلام}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> این عبارت در قدیمی‌ترین و صحیح‌ترین نسخه‌های چاپ قزوینی و غنی نبوده و ازاین‌رو آن را نپذیرفته‌اند، اما بی‌اهمیت نیز نشمرده‌اند. حتی با فرض درستی این عبارت، منظور از سلطان روشن نیست؛ اما نکتهٔ جالب آن است که [[شاه شجاع مظفری]] در نوجوانی نزد استادان نامدار دانش‌اندوزی کرده و اهل شعر و علم و ادب بوده، قرآن را حفظ داشته و کشاف می‌خوانده و خود نیز نسخه‌ای از آن را کتابت کرده و آن را تقریر می‌کرده است، ازاین‌رو این احتمال است که وی نزد حافظ — که در کشاف مباحثه داشته و از نامداران [[قاری قرآن|قراء]] بوده — تعلیم دیده است. هرچند درصورت درستی شغل تعلیم سلطان، این شغل غیر از شغل دولتی یا دیوانی است که حافظ به استناد برخی ابیات، مدتی به آن مشغول بوده است. نیز با توجه به بیت «در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر/ همه بربود به یک دم فلک چوگانی» در قطعهٔ «خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا/ ...» می‌توان برداشت کرد که حافظ در فاصلهٔ سال‌های ۷۳۸ تا اواخر ۷۴۰ ه‍.ق و در مدت حکومت جلال‌الدین مسعودشاه اینجو بر شیراز، این شغل را داشته و مالی اندوخته بوده که توسط عوامل پیرحسین چوپانی پس از چیرگی بر شیراز ستانده شده است. نیز بیت «رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید/ وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید» می‌تواند برساند که حافظ وظیفه‌ای گرفته است.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۸۹|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref>
خط ۱۳۲:
[[پرونده:Hafezie Shiraz IRAN.jpg|بندانگشتی|آرامگاه حافظ در شیراز]]
 
حافظ در طول زندگی خود با بسیاری از سلاطین و درباریان تعامل داشت و با اهل علم و ادب و شعر هم هم‌نشینی داشت و از احوال صوفیان و درویشان زمانش هم باخبر بود اما خودش هرگز در هیچ از این گروه‌ها قرار نگرفت و اهداف و غرایض این سه گروه را پست و حقیر می‌دانست. کنایه‌های تلخ و تندی که در دیوانش به صوفیان فریبکار و سلاطین متظاهر به دین‌داری زده، اثباتی بر این ادعا هستند. حافظ بسیار بلند طبع بود و با این‌که خودش تنگ‌دست بود، آبروی فقط و قناعت را حفظ می‌کرد. خلوت‌گزین بود و ظاهری ساکت و آرام داشت امّا در باطن، روحی بسیار سرکش. از مادیات و دروغ و فریبکاری و تظاهر به دین‌داری به حدی تنفر داشت که رندی و قلندری را ستایش می‌کرد و خود را رند و خرابات‌گر می‌دانست. زیرا در خرابات دیگر کسی تظاهر به به صلاح و پارسایی نمی‌کند و در آن‌جا همه حقیقت وجودی خود را نشان می‌دهند. حافظ هیچ گناهی را سنگین‌تر از مردم‌فریبی و ریاکاری نمی‌دانست و همواره به افراد متنظاهرمتظاهر در اشعارش می‌تاخت. راهنمای زندگی حافظ در طریقت عشق است و معتقد بود عشق هدیه‌ای ازلی است و تنها راه رسیدن به کمال نیز عشق است و عالم هستی را جلوه‌گاه عشق می‌دانست.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهان‌اسلام}}</ref>
 
=== عشق و عرفان در شعر حافظ ===