حافظ: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Kamranazad (بحث | مشارکتها) ←سرودههای حافظ: ویرایش و تصحیح (جزئی) |
Kamranazad (بحث | مشارکتها) ←دیوان حافظ: ویرایش و تصحیح (جزئی) |
||
خط ۱۰۱:
شهرت حافظ سبب دعوتش از سوی حاکمان سرزمینهای دور و نزدیک شده بود. برخی اشعارش اشاره به آرزوی خودش برای سفر به جاهایی مانند عراق و [[یزد]] دارند و از همینجا میتوان سفرش به یزد و اصفهان را احتمال داد. در غزلی با مطلع «ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما/ آب روی خوبی از چاه زنخدان شما» اشاراتی است که از خدا خاکبوسی ایوان [[شاه یحیی مظفری]]، امیر یزد را خواهان است؛ بیت «شاه هرموزم ندید و بیسخن صد لطف کرد/ شاه یزدم دید و مدحش گفتم و هیچم نداد» این برداشت را بهدست میدهد که به یزد سفر کرده اما از سوی امیر یزد مورد لطف واقع نشده و ازهمینرو دلش از [[زندان اسکندر|زندان سکندر]] گرفته و برای غربتش در یزد اشک ریخته و آرزو میکند به شیراز بازگردد و به خویشتن قول میدهد که عاقل و فرزانه به شهر خویش برگشته و از آن گله نکند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۱|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> گرچه تاریخ دقیق این سفر معلوم نیست اما با توجه به اشعاری که در آنجا سروده و به پیری خودش اشاره کرده، احتمالاً در اواخر عمرش بوده است.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref> برخی گزارشها، از رفتنش نزد قاضی یزد در همین سفر حکایت کردهاند و گفتهاند قاضی را مرد دانادل و بصیر نیافته است.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۲|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> سرانجام با خواجه جلالالدین تورانشاه وزیر که از یزد به شیراز میرفته، به دیار خود بازگشته است.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref> گزارش سفر حافظ به اصفهان با توجه به اشارههایش به [[زایندهرود]] و [[باغ کاران]] اصفهان از سوی پژوهشگران محتمل به نظر رسیده اما درعینحال جزئیاتش پذیرفتنی نیست. در ''[[فارسنامه ناصری|فارسنامهٔ ناصری]]'' از سفر حافظ به [[جزیره هرمز|هرمز]] در اوایل دههٔ ۷۸۰ ه.ق سخن رفته است که برخی پژوهشگران آن را افسانه میدانند؛ اما درصورت پذیرش سفر حافظ به هند، باید سفر وی به هرمز را نیز پذیرفت.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۲|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> در حکایتی گفته شده که [[میر فیضالله انجو]]، وزیر [[محمودشاه بهمنی]] حاکم [[دکن]]، از حافظ برای سفر به آنجا دعوت کرد و هزینهٔ سفر را برای حافظ فرستاد.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۲|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> حافظ پس از بخشش آن مال به راه افتاد،<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۲|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> اما پس از رسیدن به هرمز، در کشتی و پیش از آغاز سفر طوفان برخاست و حافظ از سفر منصرف شد و به شیراز بازگشت.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۲|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> در داستانی دیگر، ارتباط حافظ با [[غیاثالدین تغلقیه|سلطان غیاثالدین]] فرزند [[سکندرشاه تغلقیه|سکندرشاه]]، حاکم [[بنگال]] از [[بنیالیاس شاه]] بیان شده است؛ بهگونهای که حافظ مصراع پیشنهادی «ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود» از سوی غیاثالدین را در غزلی کامل و به سلطان پیشکش میکند. سجادی میگوید با اینکه برخی، به قرائنی در غزل و بیت «حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین/ غافل مشو که کار تو از ناله میرود» بر این باورند که حافظ این غزل را برای شاه بنگال سروده، اما هیچ منبع معتبری چنین دعوت و رابطهای را گزارش نکرده و بیت و غزل مورد نظر به گمان بسیار دربارهٔ غیاثالدین کیخسرو اینجوست.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۵۹۲|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> در برخی از منابع جدیدتر هم به سفر حافظ به مشهد اشاره شده که این داستان واقعیت ندارد. با توجه به تاریخهای سفری که نقل شده، هیچ یک مربوط به عصر حافظ نبوده و بیشتر به افسانهای میماند که برای بزرگان میسرایند. با این همه بعضی مورخان معاصر، همچون محمد معین، این روایت را درست میدانند.<ref>{{پک|مجتبائی|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref>
[[پرونده:DivanofHafez.jpg|بندانگشتی|دو صفحه از نسخهٔ خطی دیوان حافظ، نگاهداریشده در [[کتابخانه و موزه ملی ملک|گنجینهٔ کتابخانه و موزهٔ ملی ملک]]، [[تهران]]؛ کاتب: [[میرزا علینقی شیرازی]]؛ تاریخ کتابت: ۱۳۱۷ ه.ق؛ ابعاد: ۱۸×۲۶.۸ سانتیمتر]]
{{اصلی|دیوان حافظ}}
|