ام(شاهرخ خان)خرده بازیگری است که معمولاً نقشهای کم اهمیت به او داده میشود او عاشق شانتی(دیپیکا پادوکونپادوکن) که بازیگر بزرگی است شده و در صدد است علاقه اش را به او ابراز کند اما ناگهان متوجه میشود شانتی با فرد دیگری به نام مایکی(آرجون رامپال) که یکی از بهترین تهیهکنندههای آن زمان بوده مخفیانه رابطه دارد و از او باردار است...ام بسیار ناراحت میشود و سعی در فراموش کردن شانتی دارد...مایکی برای حفظ آبروی خود تصمیم میگیرد شانتی را از بین ببرد...او شانتی را در ساختمانی در حال سوختن در آتش رها میکند...ام متوجه شده و سعی میکند شانتی را نجات دهد اما درافرادی نهایتبه هراو دوحمله درمی انکنند حادثهو میمیرند.او سیرا سالتا بعدسرحد نشانمرگ دادهمی میشودزنند، وقتی که اماو به بیمارستان می رسد با تلاش های فراوان دکتر دوباره متولدزندگی شدهرا به دست می آورد اما حافظه خود را از دست می دهد ولی به خاطر اینکه دکتر ام بی فرزند بوده او را به خانه خود می برد و اینباربعد او به کمک دکتر بازیگر بزرگیمحبوبی تبدیلمی شدهاست...اوشود مجبوربه میشودنام تاآریان و بعد در پروژهایجشنی که همه بازیگران مشهور هستند مایکی را می بیند و کم کم حافظه خود را بدست می آورد و برای اینکه انتقام شانتی را بگیرد، تصمیم می گیرد با مایکی که پیرتازه تراز شدهآمریکا همکاریآمده پروژه کند...ام باشانتی دیدنام مایکیرا همهبازسازی چیزکنند. رابرای انتخاب بازیگری شبیه به خاطرشانتی میاوردتست وبازیگری برگذار می کنند، در صددآخر گرفتنهنگامی انتقامکه شانتیتمامی برمیمردم رفتند دختری آید...از طرفتاریکی دیگروارد دختریمی بهشود نامدر ساندهایهمان کهحال بسیاراز شبیهآریان شانتیتعریف استمی برایکند دیدنوقتی بازیگرآریان محبوباو خودرا ومی دادنبیند تستاز بازیگریشباهت نزدزیادی امکه میرودداشت سکوت می کند ولی با این تفاوت که اسم این بازیگر ساندها است...امآریان از ساندهایساندها میخواهد تا نقش روح شانتی را برای مایکی بازی کند و مایکی را بترساند...در آخر امآریان مایکی را به همان امارت سوخته میبرد وآن هم در حالی که مانند قبل بازسازی شده است.او را به کشتن شانتی محکوم میکند و مایکی هم تصمییمتصمیم به کشتن ام میگیرد اما در آن لحظه ساندهایساندها وارد میشود و به مایکی میگوید که تو مرا زنده دفن کردی در حالیکه در آتش نسوخته بودمبودم،دقیقا زیر همین لوستر وقتی که او این را می گوید آریان به شک می افتد ...و سپسدقیقا لوستر عظیمیوقتی که بالایآریان سرمی خواست به مایکی بودشلیک فرودکند میآیدساندها ومی مایکیگوید میمیردکه دراو آنرا لحظهنکشد. امبعد میفهمدلوستر کهبزرگ روی مایکی می افتد و او ساندهایرا می کشد.بعد از این اتفاق وقتی ساندها وارد می نبودهشود و روحاز شانتیاو بودهبه کهخاطر آننیامدنش حرفهاعذرخواهی می کند،شک او را زدهبه سپسیقین امتبدیل می کند.بعد با روح شانتی خداحافظی میکندمی کند و شانتیاو غیببه میشودسمت آسمان ها می رود.