پاکسازی قومی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز تمیزکاری یادکردها با ویرایشگر خودکار فارسی |
جز تمیزکاری یادکردها با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۸:
شاید بتوان گفت پاکسازی قومی، نوعی نسلکشیاست که بیشتر برای زدودن قوم هدف از یک منطقه جغرافیایی خاص انجام میپذیرد و معمولاً سبب تغییر جغرافیای قومی-نژادی-مذهبی آن منطقه میشود. بزرگترین شباهت میان نسلکشی و پاکسازی قومی را میتوان نابودی اجباری گروههای قومی، نژادی، [[ایدئولوژی|ایدئولوژیکی]] دانست. از آنجایی که پاکسازی قومی تعریفی رسمی در مجامع بینالمللی ندارد، نمیتوان بهدرستی تفاوتی قضایی، میان نسلکشی و پاکسازی قومی قائل شد. انگیزهٔ اغلب پاکسازیهای قومی مدرن، یکدستسازی ترکیب دینی-قومی یا نژادی بودهاست، در حالی که در قرون وسطی و اوایل دوران مدرن، انگیزهٔ پاکسازیها عموماً بر پایهٔ مذهب بودهاست.<ref name="OxfordEthClen">{{یادکرد
|فصل=Ethnic Cleansing versus Genocide
|
|نویسنده = Bloxham, Donald; Moses, A. Drik
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۲۶:
== سازوکار پاکسازی قومی ==
کمیسیونی که از کارشناسان [[سازمان ملل]]، جهت رسیدگی به وقایع [[بوسنی و هرزگوین]] تشکیل شدهبود، نخستین تعریفها از پاکسازی قومی و سازوکارهای انجام آن را اینگونه بیان کرد: {{نقل قول|از سازوکارهای انجام پاکسازی قومی میتوان «[[قتل]]، [[شکنجه]]، دستگیری و بازداشت خودسرانه، اعدامهای فرا قضایی، [[تجاوز به عنف]] و ضرب و جرح جنسی، و همچنین اخراج و اجرای حملات نظامی علیه غیرنظامیان» را برشمرد.<ref name="OxfordEthClen" />}} به عنوان مثال یکی از روشهای [[صربها]] برای پاکسازی قومی مسلمانان بوسنی و هرزگوین، تجاوز جنسی سربازان صرب به زنان مسلمان بود. آنان به زنان مسلمان تا زمانی که باردار میشدند تجاوز میکردند و تا زمان بیخطریِ [[سقط جنین]]، آنان را زندانی کرده و سپس آنها را آزاد میکردند. منطق این کار، پاکسازی نژادی توسط بچهدار کردن به وسیلهٔ نژاد صرب، و همچنین وادار کردن مسلمانان به مهاجرت بود.<ref name="Claudia">{{یادکرد
|
|نویسنده =Card, Claudia
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۴۲:
=== کشتار کنعانیان به دست یهودیان ===
بر اساس [[کتاب یوشع]]، در فاصلهٔ ۱۲۵۰ تا ۱۰۵۰ پ. م یهودیان برای به دست آوردن [[سرزمین موعود|سرزمین موعودی]] که به گفتهٔ خودشان خدا بدانها وعده دادهبود، دست به کشتار و پاکسازی جمعیتی در این سرزمین زدند. بر اساس نوشتههای کتب [[عهد عتیق]]، خدای قوم یهود «[[یهوه]]»، بدانها فرمان داد پس از تسخیر هر شهر، اقدام به کشتن همهٔ افراد آنجا اعم از مرد، زن، کودک، میانسال و بزرگسال کنید.<ref>{{یادکرد
|
|نویسنده = D. Cooper, Allan
|ناشر =[[انتشارات دانشگاهی آمریکا|University Press of America]]
خط ۵۸:
بر اساس خوانشهای مذهبی، این واقعه موردی خاص و استثناییاست که خدا، یک قوم را به دلیل سنتهای فاسدشان به وسیلهٔ قوم [[بنی اسرائیل]] مجازات کردهاست، همانگونه که این مجازات را علیه خود بنی اسرائیل در زمانی که در گناه افراط میکند به وسیلهٔ قومهای دیگر اعمال میکند؛ و اینکه مجازات خدا به وسیلهٔ یک قوم یا به وسیلهٔ ابزارهای طبیعی مانند سیل از پیش خبر دادن قضاوت نهایی بشر و مجازات پیشِ روی افراد فاسد است.<ref name="Bible">{{یادکرد
|
|نویسنده = Colson, Chuck; Geisler, Norm; Hanegraaff, Hank
|ناشر =[[:en:B&H Publishing Group|B&H Publishing Group]]
خط ۶۷:
برخی باستانشناسان تاریخی بودن وقوع پاکسازی قومی را رد میکنند و معتقدند که ساکن شدن یهودیان فرایند درازمدتی بوده که از طریق جنگ انجام نشده، بلکه حاصل عوامل پیچیدهای که چرخه توسعه و انقباض زیستگاه و کشاورزی را هدایت میکند، بودهاست.<ref name="Eerdmans">{{یادکرد
|
|نویسنده = Freedman, David Noel; Myers, Allen C. ;Beck, Astrid B.
|ناشر =Wm. B. Eerdmans Publishing Company
خط ۸۲:
اسکانهای اجباری و [[تبعید]] مردمان شهرهای تسخیر شده و قبایل شورشی مغلوبِ [[آشوریان]] را میتوان به عنوان یکی از نمونههای ابتداییِ پاکسازیهای قومی در طول تاریخ دانست.<ref name="britannica" /><ref name="assycambrige">{{یادکرد
|فصل=Assyria and Babylonia
|
|نویسنده =Boardman, John
|ناشر = [[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۹۴:
[[پرونده:Ethelred2 hlava.gif|بندانگشتی|چپ|150px|[[اتلرد دوم]]، برای پاسخ به حمله دانمارک به انگلستان، دست به کشتار دانمارکیهای مهاجر در انگلستان زد.]]
[[اتلرد دوم]] ملقب به اتلرد بدفهم، پادشاه [[انگلستان]] در سالهای میان ۹۶۸ تا ۱۰۱۶ میلادی، در سال ۱۰۰۲ در پاسخ به حمله [[اسوین اول دانمارک|اسوین اول]] پادشاه [[دانمارک]] به انگلستان، اقدام به اعدام و کشتار جمعی دانمارکیهای مهاجر در کشور خود کرد.<ref name="britannica" /><ref>{{یادکرد
|
|نویسنده = Thomas Edmund Farnsworth Wright
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۱۰۲:
|شابک=0-19-920247-8
}}</ref> معروفترین بخش این حادثه، به «[[کشتار سنت برایس]]» شهره گردید. چند ماه پس از ازدواجِ اتلرد با «[[امای نورماندی|اِما]]» دخترِ «[[ریچارد اول دوک نورماندی]]»، وی برای مقابله با حمله اسوین، دستور کشتار دانمارکیهای ساکن در شمال و شرق انگلستان را صادر کرد. وی زمانی این دستور را داد که دریافت دانمارکیهای مهاجر در انگلستان، به وی خیانت کرده و به حمایت از اسوین، دست به شورش زدهاند. برخی مورخین معتقدند که این کشتار نه برای از بین بردن همه دانمارکیهای مهاجر در انگلستان، بلکه فقط برای از میان برداشتن آن دسته از نیروهای دانمارکی که پس از پرداختن باج در اول سال بدانها، هنوز انگلستان را ترک نکرده بودند انجام شد. در این کشتار «[[گانهیلد]]»، خواهر [[اسوین اول دانمارک|اسوین]] به همراه همسرش «[[پالیگ]]» و بچههایشان کشته شدند. این کشتارها تا سال ۱۰۱۳، زمان تسخیر انگلستان به دست اسوین ادامه یافت. پس از این شکست، اتلرد به [[نرماندی]] گریخت و پس از مرگ اسوین در سال ۱۰۱۴ میلادی، به انگلستان برگشت و دوباره بر تخت نشست.<ref>{{یادکرد
|
|ناشر =Encyclopædia Britannica Online
}}</ref><ref name="CambEmmae">{{یادکرد
|
|نویسنده =Campbell, Alistair
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۱۱۹:
پس از برتختِ پادشاهی نشستن [[ادوارد اول انگلستان|ادوارد اول]]، فشارها بر جامعهٔ یهودیان انگلستان افزایش یافت. تبعیت و پیروی از قوانینِ [[کلیسا]]، دلیل یا بهانهٔ اصلیِ این فشارها بود. در این مسیر، ممنوعیت تنزیل خواری یهودی، افزایش تبعیض میان یهودیان و مسیحیان و فشار وارد کردن به یهودیان برای تغییر دین به مسیحیت، اقداماتی بود که حکومت انگلستان برای وارد آوردن فشار بر یهودیان به اجرا گذاشت. در سال ۱۲۷۵ میلادی، ادوارد اول فرمانی را در مورد یهودیان انگلستان صادر کرد. کُلیت این فرمان از این قرار بود که یهودیان دیگر نمیتوانستند چرخ اقتصادی خود را با وامدهی بچرخانند زیرا این کنش نزد کلیسا و قوانین آن، از مصادیق [[ربا|رباخواری]] محسوب میشد. شایان ذکر است وامدهی یهودیان تا پیش از صدور این فرمان، نهتنها منع قانونی نداشت، بلکه از پشتیبانی حکومتهای انگلستان نیز برخوردار بود. از آنجا که بیشتر فعالیتها و درآمدهای اقتصادی یهودیان انگلستان به سیستم وامدهی آنان گره خورده بود، این فرمان ممنوعیت، تأثیرات بسیاری بر کاهش درآمد و رکود اقتصاد آنان داشت. در همین راستا، در میانه دههٔ ۱۲۸۰ میلادی، ادوارد اول پیشنهاد داد یهودیانی که به مسیحیت بگروند، اجازه دارند نیمی از دارائیهای خود را حفظ و نیمی دیگر را به [[خانه تغییر]] واگذارند. در آن برهه؛ یهودیانی که از مسیحی شدن امتناع میورزیدند، باید همه دارائیهای خود را به خزانه سلطنتی تحویل میدادند. عدهای از یهودیان از این فرمان سرپیچی کردند و دست به شورشهایی علیه یهودیان مسیحی شده زدند. یکی از این شورشها در شهر [[آکسفورد]] با حمله به یهودیانی که اقدام به دادن مالیات به خانه تغییر کردهبودند صورت گرفت. سرانجام ۱۸ ژوئیهٔ سال ۱۲۹۰ میلادی، ادوارد اول دستور داد که یهودیانی که از مسیحی شدن امتناع ورزیدند، تا نوامبر همان سال باید انگلستان را ترک گویند.<ref name="enjewscambrige">{{یادکرد
|فصل=Interpreting the English Expulsion
|
|نویسنده =R. Mundill, Robin
|ناشر = [[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۱۲۷:
|شابک=
}}</ref><ref name="CambJewsChrist">{{یادکرد
|
|نویسنده =Chazan, Robert
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۱۴۴:
[[پرونده:Alhambra Decree.jpg|راست|بندانگشتی|150px|یک نسخه امضاء شده از فرمان اخراج یهودیان از اسپانیا موسوم به [[فرمان الحمرا]].]]
در سال ۱۴۹۲ میلادی، [[فردیناند دوم آراگون|فردیناند دوم]] به همراه همسرش [[ایزابلای یکم کاستیا|ایزابلای یکم]]، برای رسیدن به اهداف سیاسیشان یعنی اتحاد پادشاهیهای خود و حکومت بر کل [[اسپانیا]] بر اساس تئوریِ «یک اسپانیای کاملاً [[کاتولیک]] و متحد»، تصمیم به برداشتن موانع این امر گرفتند. آنان برای این منظور، اقدام به پاکسازی جمعیتهای [[مسلمان]] و [[یهودی|یهودیِ]] ساکن در [[شبه جزیره ایبری]] کردند. شایان ذکر است که سابقهٔ اسکان یهودیان در اسپانیا، به زمان [[امپراتوری روم]] بازمیگشت. یهودیان پیش از اخراج از اسپانیا، به مدت قرنها از مهمترین بازیگران عرصهٔ اقتصادی و از مهمترین مشاوران و پزشکان طبقه اشراف و پادشاهان اسپانیا بودند. کشمکش، بدگمانی، آزار و شکنجهٔ یهودیان، باعث شد که عدهٔ بسیاری از آنان در [[سده ۱۵ (میلادی)|قرن ۱۵ میلادی]] تغییر دین داده و به [[مسیحی|کیش مسیحی]] درآیند. در آن هنگام، ایدهٔ رسیدن به یک اسپانیای کاملاً کاتولیک و متحد رواج پیدا کردهبود. متعصبانِ کاتولیکِ اسپانیایی، برای از میان برداشتن باقیماندهٔ یهودیان، در سال ۱۴۸۰، دادگاههای [[تفتیش عقاید]]، با حوزه اختیارات فراوان تأسیس کردند. با این حال، ترکیبی از بدگمانی ایزابلا و فردیناند و فشارهای مسیحیان متعصب، منجر به صدور فرمان اخراج یهودیان در ۳۱ مارس ۱۴۹۲ شد. بر اساس این فرمان، یهودیان یا باید به کیش مسیحیت درمیآمدند یا اسپانیا را ترک میگفتند.<ref name="PensylSpainHisJews">{{یادکرد
|
|نویسنده = Cowans, Jon
|ناشر =[[:en:University of Pennsylvania Press|University of Pennsylvania Press]]
خط ۱۵۱:
|شابک=
}}</ref> اگرچه عدهٔ بسیار کمی از یهودیان اخراجی، در [[سده ۱۸ (میلادی)|قرن ۱۸ میلادی]] دوباره به اسپانیا بازگشتند، با این حال این فرمان تا سال ۱۹۶۸ میلادی که رسماً توسط [[ژنرال فرانسیسکو فرانکو]] لغو گردید، اعتبار قانونی داشت.<ref name="CambSpainHis">{{یادکرد
|
|نویسنده =Phillips Jr, William D. ; Phillips, Carla Rahn
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۱۶۴:
[[پرونده:La Expulsión en el Puerto de Denia. Vicente Mostre.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|نگارهای از اخراج موریسکها از اسپانیا، بندر [[دنیا]]، اثر ویسنته مِستره]]
[[مسلمانان اسپانیا]] در طول حیات خود در آن سرزمین، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کردند. از زمان [[سقوط آندلس]] در سال ۱۴۹۲ میلادی به دست [[فردیناند دوم اسپانیا|فردیناند دوم]]<ref name="AmericanEncy">{{یادکرد
|
|نویسنده = Luck, Steve
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press US]]
خط ۱۷۲:
|شابک=
}}</ref> تا اخراج کامل در تاریخ ۹ آوریل ۱۶۰۹ به دستور [[فیلیپ سوم اسپانیا|فیلیپ سوم]]،<ref name="PensylSpainHisMoors">{{یادکرد
|
|نویسنده = Cowans, Jon
|ناشر =[[:en:University of Pennsylvania Press|University of Pennsylvania Press]]
خط ۱۸۰:
}}</ref> مشکلات و محدودیتهای بسیاری را از سوی [[فرمانروایان کاتولیک]] متحمل شدند.<ref name="JewChristMuslConflict">{{یادکرد
|فصل=Chapter five
|
|نویسنده = Peters, F. E.
|شهر=[[نیوجرسی|New Jersey]]
خط ۱۸۸:
|شابک=0-691-11460-9
}}</ref> پس از سقوط آخرین قلمرو مسلمانان در اسپانیا یعنی [[امارت غرناطه]]، یکدستسازی چهره مذهبی اسپانیا، به آرمان حاکمان مسیحی آنجا تبدیل شد. ترکیبی از تبعیض علیه مسلمانان، ظن کمک موریسکها به دشمنان اسپانیا مخصوصاً [[امپراتوری عثمانی]] و دیگر فشارهای مذهبی– فرهنگی، از قبیل ممنوعیتِ زبانِ عربی، مراسمِ مذهبیِ اسلامی و پوشیدنِ اجباریِ لباسهایِ اروپایی، باعث بروز شورشهایی به دست مسلمانان شد.<ref name="ClosedBorders">{{یادکرد
|
|نویسنده = Dowty, Alan
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه ییل|Yale University Press]]
خط ۲۱۹:
جابهجایی اجباری سرخپوستان توسط مهاجران سفیدپوست در آمریکای شمالی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی به عنوان نمونهای از پاکسازی قومی ذکر شدهاست.<ref name="britannica" /> مهاجران اروپایی سیاست کلی کشتار یا اخراج همهٔ سرخپوستان را نداشتند، اما گروههای ویژهای را برای اخراج هدف قرار دادند. ترکیب فرایندهای متعددی منجر به خروج مردم بومی آمریکا از اراضی وسیعی در شمال آمریکا گشت. امضای پیمان و خرید زمین اغلب به عنوان مؤثرترین راه برای به دست آوردن سرزمینهای بومی بود. مهاجران اروپایی هیچ رابطهای با سرخپوستان، چه دوستانه چه خصمانه، نداشتند. سرخپوستان با تازهواردان معامله کرده و در نواحی مرزی اختلاط میان آن دو باعث به وجود آمدن هویتهای ترکیبی پیچیده گردید. اما زور و تهدید هم در بیرون راندن مردم بومی استفاده شد. سیاست [[حذف سرخپوستان]] توسط دولت مرکزی آمریکا در سالهای ۱۸۳۰، که شامل حذف قبیله [[چروکی]] بود، ترکیبی از زور و رفتار قانونی بود. پس از جابهجایی اکثر سرخپوستان از ایالات شرقی آمریکا، ایالات متحده از طریق عملیات نظامی سرخپوستان را از مناطق مرزی در حال گسترش مهاجران اروپایی بیرون میکرد. در نهایت دولت مرکزی آمریکا جمعیت بازمانده سرخپوست را به زمینهای خاصی که جهت استفاده سرخپوستان بود محدود کرد. این نوع از پاکسازی قومی به بازسازی نقشههای قومی در مناطق بزرگی از ایالات متحده کمک کرد.<ref name="OxfordEthClen48">{{یادکرد
|فصل=Ethnic Cleansing versus Genocide
|
|نویسنده = Bloxham, Donald; Moses, A. Drik
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۲۲۹:
به گفتهٔ [[مایکل مان (جامعهشناس)|مایکل مان]] از دیدگاه مهاجران، سرخپوستان اقوام غیر متمدن، وحشی و مجزا از شهروندان متمدن مهاجر بودند، و این پاکسازی آنها را توجیه میکرد. به گفتهٔ [[توماس جفرسون]] «اگر ما زمانی مقید به مقابله با قبیلهای بشویم، هرگز تا پیش از نابودی کامل آن قبیله متوقف نمیشویم.»<ref name="Mann">{{یادکرد
|فصل=The dark side of democracy: explaining ethnic cleansing
|
|نویسنده = Mann, Micheal
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۲۴۸:
از اواخر [[قرن ۱۹ میلادی]] به بعد سه موج پاکسازی قومی مدرن بوقوع پیوست. این سه موج نقشه مذهبی-نژادی اکثر کشورهای اروپایِ مرکزی و شرقی و غرب آسیا را تغییر داده و باعث ایجاد یکدستی ملی بیشتری شد. ویژگی مشترک این وقایع این است که عاملان آنها بارها و بارها با ادعای اینکه در واقع خود آنها قربانی گروههایی شدهاند که هدف حذف قرار گرفتهاند، خود را «حق به جانب» نشان دادهاند. عاملان هنگام توصیف قربانیان از گفتمانی استفاده میکنند که به تنشهای درازمدت قومیتی یا مذهبی بازمیگردد، و پس از یک مرحله افراطیشدن سریع این گفتمان، عموماً به پاکسازی قومی ختم میشود. در برخی موارد، افراط شدن گفتمان مستقیماً به نسلکشی منجر میشود، اما در بقیه، پاکسازی قومی به عنوان هدف مطلوب برای حذف گروهی که خطرناک توصیف میشود استفاده میشود.<ref name="OxfordEthClen4955">{{یادکرد
|فصل=Ethnic Cleansing versus Genocide
|
|نویسنده = Bloxham, Donald and A. Drik Moses
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۲۶۱:
==== پیش از جنگ جهانی اول ====
فروپاشی امپراتوری عثمانی و همچنین رشد [[ناسیونالیسم]] خصوصاً در [[بالکان]]، باعث ایجاد درگیریها، جابهجاییها و پاکسازیهایی در آن منطقه شد. در نتیجه شمار زیادی از مردم [[بوسنیایی]]، [[بلغار]]، [[مردم کرد|کُرد]]، [[مردم ارمنی|ارمنی]]، [[پوماک]]، [[چرکس]]، [[یونانیها|یونانی]]، [[تاتار]] و [[مردم ترک|ترک]] مجبور به جابهجایی شدند. پس از شکستهای امپراتوری عثمانی و از دست دادن بخشهای زیادی از اروپا در [[جنگ اول بالکان]] در سال ۱۹۱۲–۱۹۱۳، پاکسازی قومی علیه مسلمانان ساکن [[بلغارستان]] و [[مقدونیه]] که شامل تهدید و حملات خشن به آنان بود، شروع شد. نتیجهٔ این حملات کاهش جمعیت مسلمانان در این نواحی بود. این پاکسازی قومی در زمان [[جنگ جهانی اول]] (۱۹۱۴–۱۹۱۸) و کمی پس از آن بیشترین شدت را داشت.<ref name="OxfordEthClen4955" /><ref name="CambHisTurk">{{یادکرد
|
|نویسنده =Kasaba, Reşat
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۲۷۶:
[[پرونده:Ethnicturkey1911.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|بخشهای ارمنینشین شرقی امپراتوری عثمانی که توسط ترکان پاکسازی نژادی شد.]]
جنبش [[ترکان جوان]] پس از بهقدرت رسیدن در سال ۱۹۰۸ میلادی در عثمانی، رفتهرفته به تمایلات [[پانترکیسم|پان ترکیستی]] گروید. آنها تمایل به گسترش مرزهای سرزمینی خود داشتند اما بیشتر سرزمینهای اروپایی تحت سیطرهٔ خود را از دست دادهبودند. به همین سبب ترکان جوان به فکر شکست دادن [[امپراتوری روسیه]] و گسترش مرزهای خود در شرق و ضمیمه ساختن مناطق ترکزبان [[قفقاز]] و [[آسیای مرکزی]] به امپراتوری عثمانی افتادند. همچنین با توجه به آموزههای پانترکیستی، در پی ایجاد کشوری با نژادی واحد برای ترکها و تسخیر همهٔ سرزمینهای ترکزبان-مسلمان برآمدند. بر همین اساس، ترکان عثمانی شروع به پاکسازی مناطق غیرترکنشین امپراتوری کردند. در این راستا، ارمنیان که بزرگترین اقلیت غیرترک ساکن در عثمانی و همچنین جداکنندهٔ مناطق ترکزبان قفقاز و ترکان عثمانی از منظر جغرافیایی بودند، قربانی نخستین نسلکشی قرن بیستم شدند. همزمان اقوام دیگر نظیر [[یونانیان]] و [[آشوریان]] مسیحی نیز در همین راستا نسلکشی شدند.<ref name="ArmenCamb" /><ref name="FinalSolution">{{یادکرد
|
|نویسنده = Bloxham, Donald
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۲۸۷:
[[پرونده:Human remains from the massacre of the Armenians at Erzingan.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|بقایای اجساد پیدا شدهٔ ارامنه در [[ارزنجان]].]]
در خلال [[جنگ جهانی اول]] و در فاصلهٔ سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷، دولت عثمانی که در آن هنگام به دست [[ترکان جوان]] اداره میشد، به [[نسلکشی|کشتار]] و پاکسازی نژادیِ مردم غیرنظامیِ ارمنی و آشوریِ ساکنِ بخشهای شرقی این امپراتوری اقدام کرد. البته پیش از جنگ جهانی اول نیز کشتاری علیه ارمنیان، به دست سلطان [[عبدالحمید دوم]] صورت گرفته بود، اما میزان و ابعاد قتلعام ارمنیان به دست ترکان جوان در زمان جنگ جهانی اول، بسیار فراتر از کشتار ایشان به دست عبدالحمید دوم بود. ترکان عثمانی پیش از آغاز نسلکشی، با [[پروپاگاندا|تبلیغات وسیع]]، سعی در معرفی ارمنیان و آشوریان به عنوان خائن به کشور و همدستان امپراتوری روسیه در جنگ با عثمانی کردند. دولت عثمانی در این پاکسازی، به غیر از شیوهٔ دستگیری و اعدامهای رسمی ارمنیها، اقدام به [[تبعید]] مردان، زنان و کودکان ارمنی از خانه و شهرهایشان و تحمیل راهپیماییهای طویل المسافت بهسمت جنوب و به بیانی دقیقتر بسوی صحراهای [[سوریه]] و [[میانرودان]] بدون دسترسی به آب و غذا و به همراه [[سوء استفاده جنسی|اذیت و آزار جنسی]] و غیر جنسی در طول مسیر توسط افسران ترک نمود. دولت عثمانی در مدت چند سال با این شیوه توانست سرزمینهای وسیعی از بخشهای شرقی این امپراتوری را خالی از جمعیت ارمنی کند. در این میان حدوداً یک تا یک و نیم میلیون ارمنی به طرق مختلف جان خود را از دست دادند.<ref name="OxfordEthClen" /><ref name="ArmenCamb">{{یادکرد
|
|نویسنده = Winter J.M.
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۲۹۶:
[[پرونده:AssyrianGenocideVictims.jpg|بندانگشتی|راست|180px|اجساد مسیحیان آشوری در جریان [[نسلکشی آشوریان|نسلکشی آنان]].]]
در همین میان و با استفاده از شیوههای مذکور، ترکانِ عثمانی جامعه صد الی صدوپنجاه هزار نفریِ آشوریان را نیز نابود کردند. ترکانِ عثمانی حتی، در اوایل سال ۱۹۱۵، با اشغال مناطق شمال غربی [[ایران]]، وارد خاک این کشور شده و دست به کشتار و غارت آشوریان حائل در مرز ایران-عثمانی و حتی آشوریان ساکن در [[ایران]] زدند.<ref name="EmpireSandHarv">{{یادکرد
|
|نویسنده = Karsh, Efraim; Karsh, Inari
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه هاروارد|Harvard University Press]]
خط ۳۰۳:
|شابک=0-674-00541-4
}}</ref> در ژانویهٔ سال ۱۹۱۵ و پس از عقبنشینی نیروهای ارتش روسیه تزاری از ارومیه، سربازان ترک عثمانی به همراه دستهجات مسلح کُرد، دست به کشتار آشوریان ایران زدند. به عنوان نمونه، در یک مورد نیروهای متجاوز، اقدام به محاصره، غارت و نابودی «روستای گلپشن» —بزرگترین و ثروتمندترین روستای آشورینشین ارومیه— نمودند. این روستای آشورینشین، دو هزار و پانصد نفر جمعیت داشت که در این حمله، همهٔ آشوریان روستا بجز دویست نفر کشته شدند. در «روستای هفتوان» —دیگر روستای آشورینشین ایران نزدیک ارومیه— ۷۵۰ نفر گردن زده شدند و پس از آن ۵ هزار زن و کودک آشوری به اسارت کُردهای متجاوز درآمدند. در پی کشتارهای آشوریان، تنها ۲۵ هزار نفر از آشوریان ایران موفق به فرار از مرگ شده و در [[قفقاز جنوبی]] پناه گرفتند.<ref name="ArmenGenocide">{{یادکرد
|
|نویسنده = Hovannisian, Richard G.
|ناشر =[[:en:Transaction Publishers|Transaction Publishers]]
خط ۳۱۴:
[[پرونده:Asia Minor massacres.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|شهروندان یونانی برای نجات از کشتار [[ازمیر]] در حال تلاش برای رسیدن به کشتیهای نیروهای [[نیروهای متفقین|متفقین]] هستند (سال ۱۹۲۲). این عکس از یک ناو جنگی [[ایالات متحده آمریکا|ایالات متحده]] گرفته شدهاست.]]
در خلال سالهای فروپاشی امپراتوری عثمانی، [[جنگ اول بالکان]] و [[جنگ جهانی اول]] و همچنین رشد [[پانترکیسم]] در میان سردمداران عثمانی و همچنین جنبشهای [[ملیگرایی|ملیگرایانه]] در [[بالکان]] و شرق اروپا که مناطق تحت سلطه عثمانی بود، ترکان عثمانی شروع به جابهجایی، کشتار و پاکسازی همهجانبهٔ جمعیت [[یونانیها|یونانی]] باقیمانده در امپراتوری عثمانی کردند. این کشتارها که مقارن با حملهٔ یونان به ترکیه بود. در خلال [[جنگهای یونان و ترکیه (۱۹۲۲–۱۹۱۹)]] و پس از پیروزی ملیگرایان ترک در سال ۱۹۲۲، یونانیان بسیاری مجبور به مهاجرت گسترده شدند. در آن هنگام یونانیان بیشتر در شمال [[آناتولی]]، [[پنتوس]]، [[تراس]] و [[ناحیه اژه|ناحیهٔ اژه]] ساکن بودند. در شهر [[ازمیر]]، تا پیش از این جنگ، یونانیان نیمی از جمعیت این شهر را تشکیل میدادند. ترکان عثمانی با توسل به تبعید، پیادهرویهای طولانی بدون دسترسی به آب و غذا به همراه آزارهای افسران ترک در میان راه و کشتار، باعث فراری دادن و نابودی جمعیت بزرگی از یونانیان ساکن در آناتولی شدند. یونانیانی که از کشتار جان سال به دربردند نیز پس از پایان جنگهای یونان و ترکیه بر اساس [[قرارداد لوزان]]، به خاک کشور رقیب کوچانده شدند. البته معیار ترک یا یونانی بودن مذهب انتخاب شد و نه اینکه خود شخص خود را ترک یا یونانی محسوب کند. اجباری بودن جابهجایی و سختیهایی که به مهاجران وارد شد، آن را تبدیل به پاکسازی قومی کرد.<ref name="OxfordEthClen4955" /><ref name="CambHisTurk" /><ref name="GreatGameOxf">{{یادکرد
|
|نویسنده = Bloxham, Donald
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۳۲۴:
===== پاکسازی قومی توسط امپراتوری روسیه =====
[[امپراتوری روسیه]]، در خلال جنگ جهانی اول، حدود یک پنجم [[یهودیان]] روسیه و همچنین کسانی که نژاد آلمانی داشتند را از منطقه جنگی جابهجا کرد.<ref name="OxfordEthClen4955" /> یهودیان روسیه در «[[قلمروی اسکان]]» که جزو مناطق جنگی محسوب میشد میزیستند. روسها آنان را به همدستی و جاسوسی برای دشمنان روسیه در جنگ جهانی اول متهم کرده و به این بهانه، بسیاری را اعدام و جابهجا کردند. زمینه جابهجاییِ یهودیان از مناطق مرزی، به دلیل جَو [[یهودستیز]] حاکم بر جامعهٔ آن زمان روسیه و اتهاماتی که بر همهٔ یهودیان روسیه زده میشد، همراه با سانسور شدید نظامی، فراهم شده بود. این [[مهاجرت اجباری|جابهجایی]] به دلیل عقبنشینیِ ارتش روسیه و مرزِ جنگی شدنِ مناطق یهودینشین، شتاب روزافزونی یافت. [[مهاجرت اجباری|جابهجایی]] یهودیان در ۱۵ مارس ۱۹۱۵ آغاز و ۳ مه همان سال، یعنی زمانی که ۲۰۰ هزار یهودی ساکن در کانوو و [[کورلند]] دستوری مبنی بر خروجی ۴۸ ساعته از منطقه را دریافت کردند، به اوج خود رسید. در این پاکسازی در حدود ۶۰۰ هزار یهودی از خانههای خود بیرون و جابهجا شدند.<ref name="CambJewRus">{{یادکرد
|
|نویسنده =Pinkus, Benjamin
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۳۴۱:
با بهقدرت رسیدن [[حزب ناسیونال سوسیال کارگران آلمان|حزب ناسیونال سوسیال کارگران]] در [[آلمان]]، مبانی اندیشه [[پانژرمنیسم]] در دستور کار حکومت قرار گرفت. یکی از اجزاء اصلی [[ایدئولوژی]] نازیها، فراهم کردن «فضای حیاتی» برای «ملت آلمان» در شرق اروپا بود. این اندیشه، محرک اصلی توسعهطلبی و پاکسازیهای قومی نازیها در شرق اروپا گردید. مناطق اشغالی لهستان توسط آلمانها، نخستین آزمایشگاه واقعی برای پیادهسازی «[[سیاست لبنسراوم]]» بود. [[هیتلر]] از طریق مهاجرتهای اجباری قصد داشت نقشهٔ قومیتی اکثر اروپای شرقی و مرکزی را تغییر داده و آن را به ناحیهای تحت سلطه آلمان و نژاد «[[آریایی]]» دربیاورد. وی قصد اخراج ۸ میلیون غیر آلمانی ساکن در بخشهایی از لهستان که به خاک [[رایش سوم]] ضمیمه شدهبود را داشت. نازیها قصد داشتند غیر آلمانیها را به بخش باقیمانده از لهستان که «[[دولت عمومی]]» مینامیدندش اخراج کنند. بسیاری از لهستانیهای اخراجی به دولت عمومی نیز در اردوگاهها، به کار اجباری مشغول میشدند. در این راه، هیتلر جهت افزایش نسبی آلمانیان در غرب [[لهستان]]، صدها هزار لهستانی را اخراج کرد. بعدها در طول جنگ [[هاینریش هیملر]] تصمیم گرفت میلیونها [[مردمان اسلاو|اسلاو]] اوکراینی و روسی سفید را به سمت شرق اخراج کنند که اکثر این نقشهها به دلیل شکست آلمانها عملی نشد.<ref name="OxfordEthClen4955" /><ref name="OxfordEthClen418">{{یادکرد
|فصل=Balkanization or Americanization: A Geopolitical Theory of Ethnic Change
|
|نویسنده = Bloxham, Donald; Moses, A. Drik
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۳۵۰:
}}</ref><ref name="MacrohisStanford">{{یادکرد
|فصل=Ethnic Cleansing versus Genocide
|
|نویسنده = Collins, Randall
|ناشر =[[:en:Stanford University Press|Stanford University Press]]
خط ۳۶۳:
پس از تشکیل حزب نازی در ۱۹۱۹ میلادی و با بهقدرت رسیدن آن حزب در سال ۱۹۳۳ با صدراعظم شدن [[آدولف هیتلر]] در آلمان،<ref name=MemoDenial>{{یادکرد
|
|نویسنده = Hayes, Peter
|ناشر =[[:en:Northwestern University Press|Northwestern University Press]]
خط ۳۷۰:
|شابک=0-8101-1665-0
}}</ref> [[پروپاگاندا|تبلیغات]] [[نژادپرستی|نژادپرستانه]] رو به گسترش نهاد. آنها دست به تبلیغات وسیعی برای توجیه کشتار یهودیان اروپا زدند. ترکیبی از تنفر نژادی، خودنکوپنداری و [[پارانویا]]، سببساز نسلکشی یهودیان اروپا در جنگ جهانی شد. هولوکاست یهودیان با پاکسازیهای قومی دیگر تفاوت داشت، از این نظر که هدف کلی هولوکاست نسلکشی بود و نه پاکسازی قومی، زیرا جابهجایی یهودیان معادل تمام کردن کار یهودیان نبود. اما از طرف دیگر تصمیم اولیهٔ آلمانها پاکسازی قومی یهودیان بود و زمانی که به این نتیجه رسیدند که امکان عملی پاکسازی قومی وجود ندارد به سمت نسلکشی روی آوردند. تصمیم اولیه آلمانها این بود که یهودیان اروپا را به [[ماداگاسکار]] یا به نقاط دوری در روسیه منتقل کنند. برخی از این نقشهها - اگر انجام میشد - به دلیل سختیهای احتمالیای که در راه انتقال به یهودیان متحمل میشدند، منجر به نسلکشی میشد. اما عملی نبودن آنها نیز باعث شد که نازیها به نسلکشی و کشتار دستهجمعی یهودیان در مناطق تحت کنترل آلمان دست بزنند. در طول جنگ جهانی دوم، نزدیک به ۶ میلیون یهودی به طرق مختلف جان خود را از دست دادند.<ref name="OxfordEthClen4955" /><ref name="HarvNaziPro">{{یادکرد
|
|نویسنده = Herf, Jeffrey
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه هاروارد|Harvard University Press]]
خط ۳۷۷:
|شابک=0-674-02175-4
}}</ref><ref name="IndianaHolo">{{یادکرد
|
|نویسنده = Rosenfeld, Alvin.H
|ناشر =[[:en:Indiana University Press|Indiana University Press]]
خط ۳۹۱:
[[هیئت عالی شوروی]]، در ۲۶ اوت ۱۹۴۱ یعنی در اوج جنگ جهانی دوم و درگیری شوروی با آلمان، در فرمانی، آلمانیهای ساکن [[شوروی]] را به ظن [[جاسوسی]] و خرابکاری به نفع آلمان نازی، به مناطقِ [[نووسیبیرسک]]، [[امسک]]، [[سرزمین آلتایی]] و [[قزاقستان]] تبعید کرد. در این فرمان، هیئت عالی شوروی، آلمانیهای ساکن در شوروی را دهها هزار جاسوس و خرابکار معرفی کرد که منتظر اشارهٔ [[نازیها]] برای شروع خرابکاری بر ضد شوروی هستند. این اولین فرمان تبعید آلمانیهای شوروی بود که فقط آلمانیهای «[[جمهوری آلمانیهای ولگا]]» را دربر میگرفت. هیئت عالی شوروی در ۷ سپتامبر همان سال، در فرمانی دستور برچیدن «جمهوری شوروی سوسیالیستی آلمانی ولگا» را هم صادر کرد و فردای آن روز یعنی ۸ سپتامبر، فرمان تبعید همهٔ آلمانیهای ساکن در سرزمینهای شوروی را به دست [[ارتش سرخ]] صادر کرد. بر اثر این فرمانها، جمعیتی میان ۹۵۰ هزار تا یک میلیون و دویست هزار آلمانی ساکن در شوروی تبعید و نابود شدند.<ref name="GulagSoviet">{{یادکرد
|فصل=Chapter four
|
|نویسنده = Barnes, Steven A
|شهر=[[نیوجرسی|New Jersey]]
خط ۴۰۹:
[[پرونده:Bundesarchiv Bild 146-1988-013-34A, Flüchtlingskinder.jpg|بندانگشتی|200px|چپ|کودکان آلمانی در کمپ آوارگان، [[آلمان غربی]]، ۱۹۴۵]]
در خلال و پس از[[جنگ جهانی دوم]]، فرایندی برای اخراج آلمانیهای ساکن در کشورهای دیگر شکل گرفت. در طول جنگ، [[اتحاد جماهیر شوروی]]، حکومت خودمختار [[آلمانیهای ولگا]] را برانداخت و صدها هزار نفر از آلمانیهای آن منطقه را به سیبری تبعید کرد.<ref name="HarvEropConf">{{یادکرد
|
|نویسنده = E. Kaiser, David
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه هاروارد|Harvard University Press]]
خط ۴۱۶:
|شابک=0-674-00272-5
}}</ref> پس از جنگ نیز در «[[کنفرانس پوتسدام]]»، کشورهای پیروز جنگ یعنی [[شوروی]]، [[بریتانیا]] و [[ایالات متحده آمریکا]]، بر اساس توافق سه جانبه فیمابین، به کشورهای [[لهستان]]، [[چکسلواکی]]، [[مجارستان]] و [[یوگسلاوی]] اجازه دادند که آلمانیزبانان ساکن در خاکشان را اخراج کنند.<ref name="HarSociEcono">{{یادکرد
|
|نویسنده = Ambrosius, Gerold; Hubbard, William H.
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه هاروارد|Harvard University Press]]
خط ۴۲۵:
در خلال جنگ و پس از آن، در حدود ۷ میلیون آلمانی، از مناطقی که پس از جنگ به لهستان واگذار شدهبود، به سوی غرب [[خط اودر - نایسه]] تبعید شدند.<ref name="OxfordRight">{{یادکرد
|
|نویسنده = Korman, Sharon
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press US]]
خط ۴۳۳:
|شابک=0-19-828007-6
}}</ref> مناطق مبدأ در این تبعیدها، سرزمینهای تاریخاً آلمانی مانند [[سیلسی]]، [[پومرانی]]، [[پروس شرقی]]، [[پروس غربی]] به مرکزیت [[بندر دانزیگ]]، [[براندنبورگ شرقی]] و دیگر [[مناطق مورد اختلاف میان آلمان - لهستان]] بود. در این پاکسازیها، بسیاری از مردمان آلمانی را ترس از توسل به زور توسط [[ارتش سرخ]] که در حال پیشروی بود، به سوی غرب گریزاند.<ref name="OxfordRight" /> بسیاری دیگر نیز بر اساس «[[قرارداد پوتسدام]]»، قانوناً مجبور به ترک سرزمینهای تاریخی خود شدند.<ref name="HarvEropConf" /><ref name="ColumGods">{{یادکرد
|
|نویسنده = Davies, Norman
|ناشر =[[:en:Columbia University Press|Columbia University Press]]
خط ۴۴۱:
|شابک=0-231-12819-3
}}</ref> در خلال این روند، حدود ۲ میلیون آلمانی نیز از [[مجارستان]]، [[رومانی]] و [[یوگسلاوی]] به سوی خاک اصلی آلمان راندهشدند.<ref name="HarvEropConf" /> کشورهای مذکور، آلمانیهای ساکن در کشورشان را به همدستی با نازیها متهم میکردند. آنها با این اتهام، خواه درست یا نادرست، حدود ۱۲ میلیون و به استناد برخی دیگر از منابع ۱۴ میلیون آلمانی را جابهجا و از سکونتگاه تاریخی خود اخراج کردند.<ref name="TorontoEncycl">{{یادکرد
|
|نویسنده = Magocsi, Paul R.
|ناشر =[[:en:University of Toronto Press|University of Toronto Press]]
خط ۴۴۹:
|شابک=0-8020-2938-8
}}</ref><ref name="IndianaGermWW">{{یادکرد
|
|نویسنده = Hoffmann, Stefan-Ludwig
|ناشر =[[:en:Indiana University Press|Indiana University Press]]
خط ۴۵۶:
|شابک=
}}</ref><ref name="OxfOverEvil">{{یادکرد
|
|نویسنده = Staub, Ervin
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۴۶۸:
پایان [[قیومیت بریتانیا بر فلسطین]] در سال ۱۹۴۸ به [[جنگ اعراب و اسرائیل (۱۹۴۸)|جنگ اول اعراب و اسرائیل]] و مهاجرت و اخراج دست کم هفتصدهزار پناهنده فلسطینی منجر شد. البته گروهی کوچکی از [[اعراب اسرائیلی|اعراب]] در اسرائیل ماندند. در مورد [[علتهای مهاجرت دستهجمعی فلسطینیها در سال ۱۹۴۸|دلیل]] این جابهجایی و میزان برنامهریزی [[صهیونیست]]ها در بیرون راندن فلسطینیها نزاع و اختلاف نظر وجود دارد. از مباحثی که نزاع بر آن متمرکز شده [[نقشه دالت]] میباشد که توسط نیروهای نظامی صهیونیستی [[هگانا]] علیه ساکنان فلسطینی اعمال شد. مورخین دو تفسیر متفاوت از این نقشه ارائه کردهاند: یکی عملیاتی نظامی علیه نواحی مسکونی فلسطینیای که در پشت خطوط یهودیان قرار داشتهاند، و دیگری نقشهای برای اخراج فلسطینیها از محل زندگیشان. اینکه از ابتدا نقشهای مرکزی برای اخراج فلسطینیها وجود داشته یا نه، یا گزینههای دیگری مانند اینکه نیروهای هگانا بهتدریج و در طی عملیاتشان دریافتند که حملات آنها میتواند به پاکسازی قومی منجر شود، همه مورد بحث و مناظره هستند.<ref name=OxfordEthClen57>{{یادکرد
|فصل=Ethnic Cleansing versus Genocide
|
|نویسنده = Bloxham, Donald; Moses, A. Drik
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه آکسفورد|Oxford University Press]]
خط ۴۸۵:
در قانون اساسی [[قبرس]] که پس از استقلال از [[بریتانیا]] نگاشته شد، چنین آمده بود که ادارهٔ کشور بر اساس همکاری و تقسیم قدرت میان دو قوم ترک و یونانی صورت خواهد گرفت. در سال ۱۹۷۴ دولت [[سراسقف ماکاریوس]] با [[کودتا|کودتایی]] که هدفِ بانیان آن یکدستسازی قدرت به نفع یونانیان در قبرس بود سرنگون شد. در ۲۰ ژوئیهٔ همین سال ترکیه با واحدهایی از ارتش خود، با ادعای حفاظت از حقوق اقلیت ترک قبرس در برابر کودتاگران یونانی، در عملیاتی موسوم به «[[عملیات آتیلا|آتیلا]]» به این جزیره حمله کرد و یک سوم از قبرس را به اشغال خود درآورد. این حمله، جزیره را به دو بخش تقسیم کرد و خط میان آن دو بخش، «[[خط آتیلا]]» نام گرفت. پس از حملهٔ ترکیه دویست هزار نفر از هر دو سوی این خط به طرف مقابل مهاجرت کردند. بدینسان جزیره قبرس در هر دو بخش یونانی و ترکنشینش درگیر پاکسازی قومی شد. این پاکسازی محصول جداسازی دو قوم ساکن در قبرس بود.<ref name="CyprusInternationalLaw">{{یادکرد
|فصل=Chapter Six
|
|نویسنده = Benveniśtî, Eyāl
|شهر=[[نیوجرسی|New Jersey]]
خط ۵۰۰:
[[پرونده:Evstafiev-bosnia-travnik-refugees.jpg|بندانگشتی|راست|250px|آوارگان بوسنیایی در [[تراونیک]]، ۱۹۹۳ میلادی.]]
استقلال بوسنی و هرزگوین در همان سال مورد پذیریش بینالمللی واقع شد. آتش جنگ و کشتار با حمله مسلمانان بوسنیایی به یک عروسی صربها در [[سارایوو]] و سپس حمله و کشتار زنان و کودکان صرب در روستای [[سیهکوواس]] شعلهور گردید. صربها نیز در پاسخ، اقدام به بستن راههای خروجی سارایوو نمودند. تا پیش از آوریل ۱۹۹۲ زد و خوردها و کشتارها کوچک بود اما در آوریل ۱۹۹۲، با کشتار مسلمانان بوسنیایی توسط صربها در «[[بیهلینا]]»، جنگ ابعاد تازهای یافت. محاصرهٔ سارایوو از سوی صربها یکی از نقاط عطف جنگ بود. اگرچه کرواتهای بوسنی و بوسنیاییهای مسلمان در همهپرسی استقلال بوسنی از یوگسلاوی، متحد محسوب میشدند، اما دیری نپایید که گروههای شبهنظامی دو طرف نیز به پاکسازی یکدیگر از مناطق تحت نفوذ خود مبادرت ورزیدند. بر همین اساس در غرب بوسنی، جنگ میان کرواتهای بوسنی و بوسنیاییهای مسلمان پیرامون شهر تاریخی «[[موستار]]» —مرکز [[جمهوری کرواتهای بوسنی و هرزگوین]]— با شدت آغاز شد. در میانهٔ مارس ۱۹۹۲، [[اتحادیه اروپا]] پیشنهاد کرد که بوسنی و هرزگوین بر اساس نقشهٔ قومی، به سه بخش صربنشین، کرواتنشین و مسلماننشین تقسیم شود. اما این پیشنهاد از سوی بوسنیاییهای مسلمان رد شد. در پایان تابستان ۱۹۹۲، صربهای بوسنی —که از سوی ارتش یوگسلاوی حمایت میشدند— موفق به اشغال دو سوم از بوسنی و هرزگوین شدند. آنها در سرزمینهای زیر کنترل خود، «سیاست پاکسازی قومی» علیه بوسنیاییهای مسلمان و کرواتها را در ابعادی وسیع به اجرا درآوردند. در این راه صربها با تبعید و کشتار بسیاری از مناطق تحت کنترل خود را از جمعیت کروات و بوسنیایی خالی کردند. تلاشهای بینالمللی برای صلح نیز به دلیل عدم پذیرش کنترل مناطق پاکسازی شده توسط صربها به دست آنان بینتیجه ماند. برای همین در اوایل ۱۹۹۴ میلادی، بر اثر فشارهای آمریکا، کرواتهای بوسنی و بوسنیاییهای مسلمان علیه صربها متحد شدند. در این میان جابهجایی جمعیت به صورت صلحآمیز میان کرواتها و مسلمانان بوسنیانی هنوز جریان داشت. در تابستان ۱۹۹۵ میلادی، نیرویهای مشترک کرواتها و بوسنیاییهای مسلمان توانستند مناطق اشغال شده توسط صربها از سال ۱۹۹۲ به بعد را بازپس بگیرند. پس از این بازپسگیری، صربها بهطور جدی حاضر به آغاز مذاکرات صلح شدند. سرانجام با امضای قراداد صلح در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵ میلادی در پاریس، جنگ بوسنی به پایان رسید.<ref name="EastCentralEurop">{{یادکرد
|
|نویسنده = Crawford, Keith
|شهر=[[منچستر|Manchester]]
خط ۵۰۸:
|شابک=0-7190-4621-1
}}</ref><ref name="BuildPeace">{{یادکرد
|
|نویسنده = Paris, Roland
|شهر=[[کمبریج|Cambridge]]
خط ۵۳۱:
[[پرونده:Refugeesaz.jpg|بندانگشتی|راست|220px|زنی بیسرپناه و رانده شده از قرهباغ.]]
این درخواست تغییر مرز، از سوی حکومت مرکزی شوروی رد شد. با افزایش تنشهای قومی در منطقه، جنگ میان ارمنستان و پارتیزانهای ارمنی قرهباغ از یک سو و جمهوری آذربایجان از سوی دیگر اجتنابناپذیر شد. آتش این درگیریها با [[فروپاشی شوروی]] شعلهورتر شد. در این جنگها، پاکسازی قومی دوسویهای بوقوع پیوست. از یکسو آذریهای ساکن قرهباغ، بر اثر خشونت و کشتارها مجبور به فرار و مهاجرت به جمهوری آذربایجان شدند، و از سوی دیگر آذریها با کشتار و آزار ارمنیهای ساکن در شهرهای جمهوری آذربایجان موجبات فرار حدود ۳۵۰ هزار ارمنی ساکن در [[باکو]] و [[سومقاییت]] را فراهم کردند. در برخی موارد نیز این خشونتها — مانند [[کشتار سومقاییت|رخداد سومقاییت]] — به کشتار منجر شد. در طرف مقابل نیز، خشونتهای صورت گرفته از سوی ارامنه باعث فرار و کشته شدن آذریهای بسیاری در مناطق ارمنینشین شد. یکی از این موارد، [[کشتار خوجالی|کشتار آذریهای خوجالی]] پس از سقوط این شهر به دست نیروهای ارمنیاست که در آن صدها آذری — شامل مردان، زنان و کودکان — کشته شدند.<ref name="TorontoPeopleArmen">{{یادکرد
|
|نویسنده = Magocsi, Paul R.
|ناشر =[[:en:University of Toronto Press|University of Toronto Press]]
خط ۵۳۹:
|شابک=0-8020-2938-8
}}</ref><ref name="PostColdWar">{{یادکرد
|
|نویسنده = Johnson, Jerry L.
|ناشر =[[انتشارات دانشگاهی آمریکا|University Press of America]]
خط ۵۴۷:
|شابک=0-7618-1536-8
}}</ref><ref name="ExploringCaucasus">{{یادکرد
|
|نویسنده =Companjen, Françoise; Versteegh, Lia
|ناشر =[[:en:Amsterdam University Press|Amsterdam University Press]]
خط ۵۵۵:
|شابک=
}}</ref><ref name="EthnicWar">{{یادکرد
|
|نویسنده = Kaufman, Stuart J.
|ناشر =[[:en:Cornell University Press|Cornell University Press]]
خط ۵۷۸:
وقوع پاکسازی قومی در مقیاس بزرگ، بدون همکاری هزاران نفر از مردم یک جامعه امکانپذیر نیست، و سؤالی که پیش میآید این است که چه میشود که افراد عادی جامعه چنین جنایاتی را انجام دهند؟ معروفترین پاسخ مبتنی بر [[آزمایش میلگرم]] است که میزان اطاعت شرکتکنندگان در آزمایش از قدرت، و دشواریای که در رد کردن قدرت و مقام علمی را دارند را نشان میدهد. آزمایش معروف دیگری، به نام [[آزمایش زندان استنفورد]]، نشان میدهد که مردم عادی قادر به انجام ظالمانهترین کارها هستند اگر اجازه انجام آن توسط نهادهای مشروع داده شود. بهطور کلی میتوان عاملان پاکسازی قومی را به نُه دسته تقسیم کرد:<ref name="Mann2629">{{یادکرد
|فصل=The dark side of democracy: explaining ethnic cleansing
|
|نویسنده = Mann, Micheal
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
خط ۶۲۲:
| ناشر = Routledge Encyclopedia of Philosophy
}}</ref> در فلسفه اخلاق، [[ریچارد رورتی]]، فیلسوف [[پستمدرن]]، [[ریچارد رورتی#پاکسازی قومی و فلسفه اخلاق|معتقد است]] که میان نحوه فکر عاملان پاکسازی قومی و فلاسفه اخلاق خویشاوندی وجود دارد. به عقیده رورتی فلسفه - در پایهایترین شکل آن - منجر به محروم کردن برخی انسانها از خصایص انسانی شدهاست.<ref name="Peri">{{یادکرد
|
|نویسنده = Roberts, Peri; Sutch, Peter
|ناشر =[[:en:Edinburgh University Press|Edinburgh University Press]]
خط ۶۲۹:
|شابک=0-7486-1680-2
}}</ref> فرانسیس ریوز در نقد نظریات پستمدرن رورتی مینویسد که او در فلسفهاش هیچ دلیل منطقیای نمیتواند ارائه کند که از انجام رفتارهای [[بشردوستی|بشردوستانه]] در مقابل انجام رفتارهایی مانند نسلکشی حمایت کند. برای پستمدرنهایی مانند رورتی، مهربان بودن و ظالم بودن از لحاظ استدلال منطقی به یک میزان قابل توجیه هستند.<ref name="Reeves">{{یادکرد
|
|نویسنده = Reeves, M. Francis
|ناشر =[[انتشارات دانشگاهی آمریکا|University Press of America]]
خط ۶۳۹:
==== پاکسازی قومی و دموکراسی ====
برخی از محققان در فلسفه و علوم سیاسی به رابطهای که به عقیده آنها میان دموکراسی و پاکسازی قومی وجود دارد اشاره کردهاند. به گفتهٔ دیوید ویلیامز مطالعه تاریخ آمریکا بیانگر پارادکسیاست که چگونه «امپراتوری آزادی [[جفرسون]]» با پاکسازی قومی سرخپوستان آغاز شد. ویلیامز مینویسد که فلاسفهای مانند [[میشل فوکو]] و [[هاجیمه تانابه]] از مطالعه [[سوژه (فلسفه)|سوژه]] به این نتیجه رسیدهاند که [[ترس]] بخشی از شالوده ذاتی [[دموکراسی]] را تشکیل میدهد. دموکراسی نیازمند سوژهاست و این سوژه شامل قدرتی میشود که نابود کردن دشمنانش را تهییج کرده و ظرفیت انجام آن را به وجود میآورد. به عقیده برخی از فلاسفه رمز موفقیت و شکوفایی دموکراسی این است که با تأکید پیوسته بر جنبههای مثبتش خودش را گمراه میکند و تصویری وهمآلود و فریبنده از خودش ترسیم میکند.<ref name=David-Williams>{{یادکرد
|
|نویسنده = Williams, David
|ناشر =[[:en:Routledge|Routledge]]
خط ۶۴۷:
}}</ref> [[مایکل مان (جامعهشناس)|مایکل مان]] استدلال میکند که احتمال اینکه دموکراسیهای جدید دست به پاکسازی قومی بزنند حتی از رژیم استبدادی پایدار بیشتر است.<ref name="OxfordEthClen" /> مان میپذیرد که دموکراسی یک ایدئال است، و مینویسد که دموکراسیهای کمی بودهاند که دست به پاکسازی قومی زدهاند، اما دموکراسی همواره با خودش امکان مبدل شدن به وسیلهای برای پاکسازی قومی را همراه داشتهاست.<ref name="Mann3">{{یادکرد
|فصل=The dark side of democracy: explaining ethnic cleansing
|
|نویسنده = Mann, Micheal
|ناشر =[[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]]
|