'''حکایتهای کَنتِربـِری''' (کانتربوری هم نوشته شده) مجموعه داستانهایی به قلم [[جفری چاوسر]] نویسنده انگلیسی است که در [[سده چهاردهم میلادی]] نوشته شده استشدهاست. دو تا از این حکایات به نثر و مابقی به نظم هستند.
این داستانها در مورد افرادی از مشاغل مختلف است که در سفر خود باید تعدادی داستان تعریف کنند که هر داستان ماجرای پندآموزی داشته باشد.
حکایتهای کانتربری- معروفترین اثر ادبی انگلیسی در قرن 14۱۴ میلادی است که جفری چاسر آن را نوشته و در قصههای آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود. ماجراجویی عاشقانه- داستان زندگی قدیسان- قصه هایقصههای مذهبی- داستانهای تمثیلی از حیوانات و حتی موعظه. چاسر 15۱۵ سال آخر عمرش را صرف نوشتن حکایتهای کانتربری کرد که خودش هم به عنوان زایر در آن حضور دارد. در دیباچه کتاب- او در یک مهمان خانه با 29۲۹ شخصیت دیگر رو به رو میشود که آنها هم زایر مقبره تامس بکت قدیس در کلیسای جامع کانتربری هستند. تامس بکت قدیس مردی بود که شوالیههای تحت فرمان پادشاه به اشتباه او را کشته بودند و مزار او در کلیسای جامع کانتربری به زیارتگاه مردم تبدیل شده بود. چاسر از سفر یک گروه از زایران به این محل استفاده میکند تا داستان بگوید و مردم زمانه خودش را هم معرفی کند. صاحب مهمانخانهای که زایران در آن جمع شدهاند پیشنهاد میدهد همه زوار برای گذران وقت در طول راه قصه بگویند و از همین جاست که چاسر توصیف شخصیتها را شروع میکند- از شوالیه گرفته تا شخم زن و آسیابان و کارپرداز- از داروغه گرفته تا راهب و بازرگان و قاضی و البته کشیشها و راهبهای مختلف که یکیشان حتی توبه فروش -کفاره گیر- است.
در واقع در حکایتهای کانتربری مردمی از طبقههای مختلف نقش قصهگویی را به عهده میگیرند و رفتارها و اظهار نظرهای آنها سرنخهای زیادی دربارهدربارهٔ روش زندگی و خلق و خوی مردم آن زمانه به خواننده میدهد. مثلاً حکایت اول را شوالیه -از طبقه اشراف- نقل میکند و قرار بر این میشود که بعد از او هم راهب قصه بگوید اما آسیابان -از طبقه پایین جامعه- خودش را وسط میاندازد تا قصه اش را تعریف کند. اول بودن قصه شوالیه- خواننده را به این صرافت میاندازد که لابد قصهها بر اساس طبقه اجتماعی شخصیتها گفته خواهند شد اما وقتی آسیابان خودش را قاتی ماجرا میکند- معلوم میشود که قرار نیست این طوراینطور باشد. چاسر بعد از بازنشستگی از کار- یعنی در اوایل دهه 1390۱۳۹۰ میلادی- شروع کرد به کار جدی روی حکایتهای کانتربری. او برنامه بزرگی برای نوشتن این حکایتها در ذهن داشت و اگر آن را پیاده میکرد الان حجم حکایتهای موجود خیلی بیشتر بود. برنامه اصلی چاسر این بود که هر کدام از شخصیتهای حاضر در حکایتهای کانتربری چهار داستان بگویند- دو تا در راه رفتن به زیارت و دو تا در راه برگشت. با این حساب باید 120۱۲۰ داستان دراین اثر نوشته میشد اما متن موجود به زبان انگلیسی 24۲۴ حکایت بیشتر نیست و این یعنی روز 25۲۵ اکتبر سال 14010۱۴۰۱۰ میلادی که چاسر از دنیا رفت- احتمالاً برنامه خیلی بزرگتری برای ادامه این حکایتها در ذهن داشت اما نتوانست پیاده اش کند.
ترجمه کاملی از این اثر مهم و کلاسیک [[ادبیات جهان]] به فارسی وجود ندارد و ترجمه دو جلدی علیرضا مهدیپور که در سال ۱۳۸۸ توسط [[نشر چشمه]] منتشر گردید فقط شامل ۵ حکایت و دیباچه میباشد که حدود یک پنجم از کل کتاب را در بر دارددربردارد.