حسین منصور حلاج: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۵۱:
=== سفر به ماوراءالنهر و چین ===
پس از ایجاد اختلاف بین حلاج و اساتیدش او به سفرهایی به هند، خراسان، ماوراءالنهر، ترکستان، چین و… پرداخت و طرفداران و پیروانی را نیز با خود همراه کرد. طوریکه مردم هندوستان او را «ابوالمُغیث» مردم چین و ترکستان «ابوالمعین»، مردم خراسان و فارس «ابوعبدالله زاهد» و مردم خوزستان او را «شیخ حلاج اسرار» خطاب میکردند.<ref>تراژدی حلاج در متون کهن، قاسم میرآخوندی، انتشارات شفیعی، صفحهٔ ۲۳</ref> وی در این سفرها موفق به نگاشتن آثاری هم شد. حلاج در این سیاحتها، ضمن فراخواندن بتپرستان به اسلام، عقاید خود را نیز انتشار داد. وی در میان ترکان ایغوری و مردمان دیگر،
=== بازگشت به بغداد ===
خط ۶۴:
=== فرار و پنهان شدن ===
گسترش
در همین فاصله برخی از یاران حلاج، به سبب پافشاری بر عقاید او، دستگیر شدند و به عقاید کفرآمیز خود دربارهٔ ربوبیت حلاج اعتراف کردند.
خط ۷۱:
=== حبس ===
دوران حبس حلاج در
== مرگ ==
[[پرونده:Brooklyn Museum - The Execution of Mansur Hallaj From the Warren Hastings Album.jpg|بندانگشتی|راست|200px|بر دار کشیدن منصور حلاج]]
رفتار شطحگونه و رفتار عجیب و خارقالعاده حلاج باعث شد که معتزلیان به حیلهگری و شعبده محکوم کنند. سرانجام حلاج بر اثر فتوای [[ابوبکر محمد بن داوود]] مؤسس مذهب [[ظاهریه]] مبنی بر واجب بودن قتل او و اقامه دعوای سهل بن اسماعیل بن علی نوبختی و
دستگیر و نزد برخی از قضات و روحانیون معروف و سرشناس، بازجویی شد. پس از گفت و شنودهایی در آن مجلس، علما و قضات آن عصر، از جمله «قاضی ابوعمرو» فتوا به حلیت خونش داده و وی را مهدورالدم اعلام کردند. آن گاه، وی را به زندان افکنده و منتظر فرمان مقتدر عباسی ماندند.
مقتدر، در پاسخ شان گفت: اگر علما، فتوا به ریختن خونش دادند، وی را به جلاد بسپارید تا هزار تازیانه بر او بزند و اگر هلاک نشد، هزار تازیانه دیگر بزند و سپس او را گردن زنند.
خط ۹۴:
به این معنی که وجود حلاج هنگام شطحگویی در حالِ قرب بوده و در این حال مغلوبِ حق شده و حق از زبان او سخن گفتهاست.
با این جواب، در واقع معنای اناالحق از حلول و اتحاد پایین آمده و به مفاهیم و مصطلحاتی از قبیل اتصال به حق، مقام قرب، فناء فیاللّه و بقاءباللّه، استحاله و تبدل ذات و صفات بر اثر فنا بدل شدهاست.
پس از حلاج نیز این توجیه را صوفیان، با
ابوحامد غزالی در مشکاةالانوار، دعوی حلاج را کلامی عاشقانه و ناشی از سکر وصف کرده که قائلِ آن بعد از خروج از سکر میفهمد که در حال اتحاد با حق نبوده بلکه شبه اتحاد به وی دست دادهاست.
وی پیش از آن، در المقصد الاَسْنی، عقیده به اتحاد را رد کرده بود.
خط ۱۶۲:
=== دیگر آثار ===
* «''تعزیه حلاج''»، تعزیهای تاریخی با داستانی کاملاً متفاوت و عرفانی که اصل آن در کتابخانه واتیکان قرار دارد.<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2004/03/040309_bt-nm-tazieh.shtml تعزیه حلاج]، بیبیسی فارسی</ref>
* اپرای «حلاج»، گروه موسیقی سنتی (همای مستان) با خوانندگی [[پرواز همای]] در تابستان سال ۱۳۹۷ با اجرای کنسرت نمایشی حلاج روایتی از زندگی حلاج را روی صحنه [[کاخموزه سعدآباد|کاخ سعد آباد]] تهران بردند که گویای تشابه زمانه حلاج و زمانه کنونی ایران است.
== پانویس ==
|