غازان خان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری با ویرایشگر خودکار فارسی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۲۹:
پس از آن سلطان مسلمان شد و از پی او بسیاری از مغولان که در حدود ده هزار تن بودند، نیز مسلمان شدند. سلطان پس از گروش به اسلام، فرمان تخریب معابد بودا و آتشکده‌ها و کلیساها را صادر کرد. وی برای مسیحیان و یهودیان پوششی خاص وضع کرد تا از دیگران تشخیص داده‌شوند. به‌طور کلی در این زمان اقلیت‌های اسماعیلی، مزدکی، [[مانوی گرایی|مانوی]]، زرتشتی و… که قدرت بسیار یافته‌بودند، از رونق افتادند.
 
غازان خان در ۲۳ ذی‌حجه ۶۹۴ ه‍.ق به تخت سلطنت نشست؛ اما گروش به اسلام، باعث شد شاهزادگان و بزرگان مغول مشکلاتی را برای این ایلخان ایجاد کنند. ماه صفر سال ۶۹۵ ه‍.ق بود که اوجای فرزند براق خان از نبود نیروی کافی در [[خراسان]] و شرایط موجود استفاده کرد و به خراسان حمله کرد. امیرنوروز مسئول سرکوب اوجا شد و شورش او را دفع کرد. پس از او شاهزاده سوکای، برلا و ارسلان نیز شورش کردند اما همه‌ٔ آن‌ها سرکوب شدند. وی در ۶ ذیحجه ۶۹۵ ه‍.ق با [[بلغان خاتون]] ازدواج کرد. وی همچنین به علت گسترش بیش از حد نفوذ و قدرت امیر نوروز و خواجه صدرالدین احمد زنجانی و اقدامات بعضابعضاً نابخردانه و دردسرسازشان که به طغیان نیز منجر شد، به قتل آنان دست یازید و آنان را از عرصهٔ قدرت حذف نمود.
 
غازان خان در دوران فرمانروایی خود نبردهایی با ممالک مصر و شامات داشت و روابط دوستانه‌ای نیز با پادشاهان [[ارمنستان]]، گرجستان، [[هتوم دوم]] و [[امپراطوری روم شرقی]] برقرار کرد. در این نبردها، ابتدا پیروزی نصیب مغولان شد، اما با اتحاد نیروهای [[مصر]] و [[شام]]ات غازان خان شکست خورد و عده‌ای علت مرگ او را نیز همین شکست می‌دانند.
 
غازان خان هنگامی که به سلطنت رسید، اصلاحات بسیاری را در زمینه‌های عمرانی، اقتصادی، دینی، حقوقی و... در حکومت به وجود آورد و باعث شد اوضاع مملکت بهبود یابد. وی در یکشنبهٔ ۱۱ شوال سال ۷۰۳ ه‍.ق در حوالی قزوین پس از قریب به نه سال سلطنت به سن ۳۳ سالگی وفات یافت و برعکس رسم و رسومات مغول که خان در مکانی نامعلوم دفن می‌شد او را در [[شنب‌غازان]] دفن شد.
 
== ریشهٔ نام ==
خط ۴۳:
 
== دوران پیش از سلطنت ==
پس از آن که جلوس ارغون رسماً در قوریلتای بهار یا تابستان سال ۶۸۴ ه‍.ق / ۱۲۸۵ م در ۱۳ سالگی از طرف خان بزرگ تصویب گردید؛ ولایات [[خراسان]]، [[استان مازندران|مازندران]]، [[قومس]] و [[شهر ری|ری]] را به پسرش غازان خان سپرد، در واقع غازان خان از طرف پدر مأمور ادارهٔ این مناطق گردید. ارغون شاهزاده کینشو را به معاونت غازان و نوروز را به امارت خراسان منصوب کرد، پس [[امیر نوروز]]<ref group="پ">حکمران خراسان</ref> نیابت غازان را برعهدهبر عهده داشت.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۹۰|ک=تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان|ص=۳۴۶}}</ref><ref>{{پک|Amitai-preiss|۲۰۰۰|ک=GAZAN KHAN,MAHMUD|ص=۳۸۱–۳۸۳|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۵۹۵}}</ref><ref>{{پک|Bartold|2012|ف=Ghazan|ک=In Encyclopaedia of Islam|ص=|زبان=en}}</ref>
 
== طغیان امیر نوروز و سرانجام آن ==
حکومت خراسان چنان‌ که ذکر شد، از طرف ارغون، به پسرش، غازان خان، سپرده شده‌بود و نیابت غازان را در این مقام، امیر نوروز برعهدهبر عهده داشت؛ او که به تازگی مسلمان شده‌بود، به بهانهٔ مرگ اریق بوقا<ref group="پ">بوقا پسر تولی خان (برادر منگوقاآن) بود</ref> و تحریک توسط افرادی از جمله سعدالدوله، که با وی دوستی نزدیکی نیز داشت، در ذیحجه سال ۶۸۷ ه‍.ق، به بهانهٔ سرکشی به اردوی خود و تهیهٔ مقدمات حمله به ماوراءالنهر، غازان را در [[مرو]] ترک گفت و به قشلاق خود در [[خراسان]] رفت و بسیاری از امرای آن ناحیه را برضدضد غازان با خود همدست کرد. امیر نوروز در ۲۷ ربیع‌الاول سال ۶۸۷ ه‍.ق که غازان در حدود کشف رود اقامت داشت، بر سر او تاخت و شاهزاده را به طرف [[مازندران]] منهزم کرد. غازان پس از گردآوری سپاهیان خود در ربیع‌الثانی همان سال، به جنگ با او پرداخت، ولی این بار هم در نواحی رادگان از امیر نوروز شکست خورد؛ به همین سبب، امیر نوروز موفق شد غنایم و اسرای بسیاری را از آن خود کند. پس از وصول خبر طغیان امیر نوروز و شکست غازان، ارغون چند نفر از سرداران و امرای خود، از جمله [[بایدو خان|شاهزاده بایدو]] را، به مبارزه با وی فرستاد. امیر نوروز چون دید تاب مقاومت ندارد، به [[ترکستان]] گریخت و غازان به [[هرات]] آمد و در سال ۶۸۹ ه‍.ق بر خراسان استیلا یافت. امیر نوروز در ترکستان به خدمت قیدوخان<ref group="پ">یکی از دشمنان قوبلای و سر دودمان اوگتای، که بر ترکستان غلبه داشت و در سال ۷۰۱ ه‍.ق درگذشت</ref> رسید و او را به تصرف خراسان تشویق نمود و لشکریانی فراوان در حدود ۳۰۰۰۰ نفر از او گرفت و در سال ۶۹۰ ه‍.ق به خراسان رفت؛ غازان که تاب مقاومت نداشت از برابر این سپاه عقب نشست، اما چون لشکریان قیدو به مردم خراسان صدمات بسیار زدند، اهالی به وسیلهٔ دستبرد و تعرض شبانه بسیاری از آن جمع را کشتند و همین مسئله باعث بروز کدورت بین امیر نوروز و سران مغولی آن اردو گردید و چون ارغون نیز در این ایام وفات یافت و امیر نوروز از افزایش نفوذ و قدرت غازان در این زمان بیم داشت، صلاح خود را در طلب عفو از غازان دید.<ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۳۴۰–۳۴۱}}</ref>
 
بنابراین نوروز، سایتلمش را نزد غازان فرستاد و پیغام داد «اگر شاهزاده گذشته را فراموش کند، به خدمت شتابم». غازان که پیوستن نوروز را به خود باعث فتح و کامیابی می‌دید؛ بوقا ایلچی را با پیام دلجویی به نزد او فرستاد. نوروز نزدیک قصبهٔ یغشو، که مغولان آن را مری شبورغان می‌خوانند، با غازان خان دیدار کرد؛ شاهزاده به خوبی با او رفتار کرد و بی‌واسطهٔ دیگری به گفتگو نشستند. نوروز عهده‌دار شد که تا زنده است و قدرت و امکان دارد، خدمتگزاری کند، به شرط این که شاهزاده به دین اسلام درآید و نیت کند که در پیشبرد شعار دین و متابعت نصایح نوروز که موجب نظام کار ملک و ملت است، کوشا باشد. غازان در برابر او بسیار مهربان بود و لشکر وی را که در جنگ با یساؤر شکست خورده و پیاده مانده بود خلعت، اسب و آذوقه داد. می‌توان بیان داشت که «وحشت و دوری گزیدن آن‌ها از یکدیگر جای خود را به انس و دوستی داد.»<ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۶۳۳–۶۳۴}}</ref>
خط ۵۹:
 
=== درگیری نظامی غازان و بایدو و سرانجام آن ===
غازان خان، امیرنوروز را به فرماندهی سپاه خود منصوب ساخت و به جنگ با بایدو فرستاد. [[طغاجار]] و امرای دیگر هم که قبلاً به غازان مایل شده بودند، جانب بایدو را رها کردند و خود را به سپاه امیرنوروز رساندند. هنگامی که خبر مسلمان شدن غازان خان به مردم رسید، آن‌ها نیز به تکاپو افتادند تا سلطهٔ مغولان یاسایی را به اتمام برسانند. بایدو در چنین شرایطی که از حمایت مردم برخوردار نبود و سپاهی کمتر از غازان داشت و نیز موفق نشده‌بود به‌طور کامل افراد صدرجهان را از حکومت بزداید، مجبور شد درخواست صلح کند. بایدو پیشنهاد داد که در صورت عقب‌نشینی غازان، علاوه بر [[خراسان]] و [[مازندران]]، [[کرمان]]، [[فارس (سرزمین)|فارس]] و [[عراق عجم]] را نیز به وی خواهد داد. غازان این پیشنهاد را پذیرفت، اما پس از مدتی متوجه شد که بایدو خیال دیگری در سر دارد و نمی‌توان به وعده‌های او توجه کرد؛ پس طی مجلسی که تشکیل دادند، تمام هواخواهان غازان از جمله امیرنوروز به قرآن قسم خوردند که تحت لوای او به سر برند. غازان که به صفای نیت بایدو اطمینان نداشت، به خراسان بازگشت و چندی بعد امیر نوروز نیز به غازان پیوست. غازان خان هیئتی نزد بایدو فرستاد تا از او بخواهد به وعدهٔ خود عمل کند. هنگامی که آن‌ها بازگشتند، غازان را از اقداماتی که بر ضد او در حال شکل‌گیری بود، آگاه ساختند و در نتیجه، غازان تصمیم گرفت به بایدو حمله کند. وی در چهارم شعبان سال ۶۹۴ ه‍.ق در [[لار]] [[دماوند]] اردو زد و پس از غسل، پوشیدن لباس‌های پاکیزه و به زبان آوردن کلمهٔ توحید، به سمت آذربایجان حرکت کرد و تا [[اوجان (آذربایجان شرقی)|اوجان]] به مانعی برنخورد. غازان امیرنوروز را در پی بایدو که به شمال گریخته بود، فرستاد. امیرنوروز در [[نخجوان]] به بایدو دست یافت و در ۲۳ ذیقعده سال ۶۹۴ ه‍.ق به دستور غازان خان، بایدو را به قتل رساند. آنان سپس به پایتخت حمله کرده و تبریز را در همان سال فتح کردند.<ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۰۹–۳۱۰}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۶۴|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۵۲–۲۵۸}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۰|ک=تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخان |ص=۳۵۳–۳۵۶}}</ref><ref>{{پک|Bartold|2012|ف=Ghazan|ک=In Encyclopaedia of Islam|ص=|زبان=en}}</ref>
 
== گرویدن غازان به دین اسلام ==
خط ۹۵:
 
== قتل صدرالدین زنجانی ==
پس از قتل امیر نوروز در ۲۲ ذیقعده سال ۶۹۶ ه‍.ق، عده‌ای از عمال دیوانی و امرای غازانی، خواجه صدرالدین احمد زنجانی را به تصرف در اموال متهم کردند و بدین ترتیب غازان او را از نظر انداخت.<ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۶}}</ref> صدرجهان گمان کرد [[رشیدالدین فضل‌الله همدانی|رشیدالدین فضل‌الله طیب همدانی]] نیز در این توطئه شرکت کرده و برضدضد او سخنانی به غازان گفته‌است؛ پس صدرجهان به پادشاه شکایت برد، ولی غازان به او گفت که رشیدالدین سخنی برضدضد خواجه نگفته‌است. در این میان امیر قتلغ‌شاه که برای سرکوبی پادشاه [[گرجستان]] رفته بود، در کنار شط کورا (کر) به اردوی غازان آمد و شنید که صدرجهان نزد ایلخان بدگویی اطرافیان و اقوام او را کرده‌است و قتل و غارت بسیار به آن‌ها نسبت داده‌است. قتلغ‌شاه چون مورد خشم غازان قرار گرفت، از خواجه پرسید: «که علت این خشم و سرزنش چیست چه کسی نزد غازان از او به بدی یاد کرده‌است؟»<ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک= تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۱۱–۳۱۲}}</ref><ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع|ص=۶۵۱–۶۵۲}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۶۵–۲۶۶}}</ref> صدرجهان در این ماجرا خواجه رشیدالدین فضل‌الله را مقصر معرفی کرد و به همین خاطر قتلغ‌شاه هم بر رشیدالدین متغیر گردید. رشیدالدین که از اوضاع بی‌اطلاع بود، نزد غازان خان شکایت کرد. غازان پس از احضار قتلغ‌شاه دانست که ماجرا از چه قرار است و این صدرجهان است که رشیدالدین را متهم کرده‌است. غازان خان به همین جهت بر صدرجهان خشمناک شده و دستور داد او را در تاریخ ۱۷ رجب سال ۶۹۷ ه‍.ق مورد محاکمه قرار دهند و پس از آن او را برای مجازات به قتلغ‌شاه سپردند. قتلغ‌شاه خواجه را در ۲۲ رجب سال ۶۹۷ ه‍.ق از میان دو نیم کرد و به این ترتیب دورهٔ حیات صدرجهان خاتمه یافت. در اواخر سال ۶۹۷ ه‍.ق، موقعی که غازان از تبریز به عزم قشلاق، به طرف [[بغداد]] می‌رفت، در اوجان سمت وزارت و صاحب دیوانی را به [[خواجه سعدالدین ساوجی|خواجه سعدالدین محمد مستوفی ساوجی]] و نیابت وزارت را به عهدهٔ رشیدالدین فضل‌الله طیب همدانی گذاشت و این دو نفر به کمک یکدیگر به ادارهٔ ممالک غازانی مشغول شدند.<ref>{{پک|اقبال آشتیانی|۱۳۴۷|ک= تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۳۱۱–۳۱۲}}</ref><ref>{{پک|آل داوود|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع|ص=۶۵۱–۶۵۲}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۴۳}}</ref><ref>{{پک|بیانی|۱۳۱۷|ک=مغولان و حکومت ایلخانی در ایران|ص=۲۱۶–۲۱۷}}</ref><ref>{{پک|اقبال|۱۳۱۲|ک=تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری|ص=۲۶۵–۲۶۶}}</ref>
 
== مصر و شام ==
خط ۱۵۱:
|شکل‌بندی عنوان= font-size:90%
|تراز= چپ
|تراز نقل‌قول= راست.
|تراز منبع= چپ
|گیومه نقل‌قول= بله