خواجه نصیرالدین طوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: افزودن القاب ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خنثی‌سازی ویرایش 26419567 توسط 89.199.17.111 (بحث): نیاز به منبع!
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۸۳:
[[اسماعیلیه]] فرقه‌ای از شیعیان است که به باور پیروانش اسماعیل فرزند [[جعفر صادق]] جانشین اوست. این گروه پس از مدت‌ها در سال ۴۸۳ ه‍.ق به دست [[حسن صباح]] در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیت‌های خود را گسترش دادند. [[قلعه الموت]] در حوالی [[قزوین]] پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه‌های متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به‌شمار می‌رفت و دستیابی بر آن‌ها بسیار سخت بود.<ref>روضات الجنات، میرزا محمد باقر خوانساری، ج ۶، ص ۵۸۲؛ قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص ۳۸۱؛ مجالس المومنین، قاضی نورالله شوشتری، ج ۲، ص ۲۰۳؛ فلاسفه شیعه، شیخ عبدالله نعمه، ص ۱۷۰–۱۷۴.</ref>
 
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در [[قائن]]، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه [[قهستان]] بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و در ابتدا آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی می کرد، اما بعدها معلوم شد که اسیر دست آنهاستکرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» نگاشت.
 
نصیرالدین طوسی حدود ۳۰۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته‌است. (۱–۱)
خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت‌تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت؛ و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود…»<ref>شرح اشارات، خواجه نصیرالدین طوسی، ج ۲، ص ۱۴۶.</ref>
از همکاران خواجه در الموت می‌توان به حسن محمود کاتب یا حسن صلاح منشی اشاره کرد که همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وی در طول روز آنچه را که خواجه تدریس می‌کرد مکتوب می‌کرد و برداشت خویش را در [[اوقات فراغت]] به صورت شعر بیان کرده‌است. [[دیوان اشعار]] وی [[دیوان قائمیات]] نام دارد.