یزدگرد یکم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏منابع: یادکرد
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵:
|اندازه تصویر = 300px
| زیرنویس تصویر = پلیت یزدگرد
| دوران = [[۳۹۹ (میلادی)|۳۹۹]] - ۲۱ ژانویه، [[۴۲۰ (میلادی)|۴۲۰]]<ref name="iranica" />
| تاجگذاری = [[۳۹۹ (میلادی)]]
| تفویض =
خط ۱۴:
| زادگاه =
| تاریخ درگذشت = [[۴۲۰ (میلادی)]]
| محل درگذشت = [[هیرکانیا]]<ref name="iranica" />
| آرامگاه =
| پیش از = [[بهرام گور]]
| پس از = [[بهرام چهارم]]
| شهبانو =
| همسر =[[شوشاندخت]]<ref name="iranica" />
| همسر ۱ =
| همسر ۲ =
خط ۲۶:
| دودمان =[[سلسله ساسانی|ساسانی]]
| آواز سلطنتی =
| شعار سلطنتی = «نگهبان صلح (رام‌شهر)».<ref name="DaryaeeSasanian75" />
| پدر = [[شاپور دوم]] یا [[شاپور سوم]]
| مادر =
خط ۴۳:
 
== نام‌شناسی ==
یزدگرد، اسم ترکیبی از «یَزَد» برگرفته از «یَزَتَه» به معنای «خدایی» و «کرتَه» به معنی «ساخته» است که در ترکیب، به معنی «خدا ساخته» است و شبیه به «بَغ‌کَرت» ایرانی و «Theokistos» یونانی است. صورت‌های دیگر این کلمه در [[زبان فارسی میانه|فارسی میانه]] Yazdekert {{رچ}}({{چپ به راست|yzdkrt'}})، در [[زبان سریانی|سریانی]] Yazdegerd و Izdegerd و Yazdeger، در [[زبان یونانی باستان|یونانی]] Isdigerdes {{رچ}}({{lang|grc|Ἰσδιγέρδης}}) و صورت‌های متفاوت دیگر، در فارسی جدید یَزدْگِرد، یَزدِگِرد، یَزدگَرد و یَزدکَرد، در [[تلمود]] Izdeger و Azger، در [[زبان عربی|عربی]] یَزدِجِرد (در شعر [[اغانی]]: اَزدکِرد)، و در [[زبان ارمنی باستان|ارمنی]] Yazkert {{رچ}}({{lang|xcl|Յազկերտ}}) است.<ref name="iranica" />
 
== منبع‌شناسی ==
خط ۷۲:
یزدگرد، در متون یهودی-مسیحی نظیر [[تلمود]]، چهره‌ای پسندیده دارد. در این منابع، او را پادشاهی مهربان توصیف کرده‌اند که با پیروان همهٔ ادیان مدارا می‌کرده و به آن‌ها اجازه می‌داده تا به راحتی در میان دیگران زندگی کنند، ببالند و حتی جوامعی نیرومند تشکیل دهند. رفتار آزاداندیشانهٔ او با پیروان دیگر دین‌ها حتی در منابع زرتشتی هم دیده می‌شود؛ آنجا که از ازدواج او با شیشین‌دخت، دختر روش‌گالوتا (سالار یهودیان تبعیدی) سخن می‌رود. در منابع تلمودی نیز، از یزدگرد یکم به احترام و نیکی یاد کرده‌اند و نویسندگان آن برآنند که او از دین یهود آگاهی داشته‌است.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۹۱|ف=عنوان یزدگرد اول (رام‌شهر)|ک=ناگفته‌های امپراتوری ساسانیان|ص=۷۶}}</ref>
 
[[تلمود]] در دو جا از یزگرد یاد می‌کند و در هر دو جا، نام یزگرد همراه با نام [[ربی آشی]] آمده‌است. روشن است که ربی آشی در سال ۴۲۷ میلادی درگذشت، لذا مقصود تلمود از یزدگرد، باید یزگرد یکم باشد.<ref name="netser">{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=21-22}}</ref> تلمود تعریف می‌کند که یک روز [[امیمر]]، [[مرزوطرا]] و ربی آشی نزدیک درب ورودی کاخ یزدگرد نشسته بودند. هنگامی که آشپز مخصوص شاه، غذا برای شاه می‌آورد، ربی آشی که متوجه رنگ پریدگی چهره مرزوطرا شده بود، دست دراز کرده و قدری خوراک را از میان سینی برداشته به مرزوطرا می‌دهد. آشپز فریاد می‌زند: «خوراک شاه را خراب کردید». دربانان سر رسیده و آن سه نفر را مورد بازخواست قرار می‌دهند. ربی آشی استدلال می‌کند که یک قطعه [[گوشت خوک]] [[صرع|مصروع]] داخل خوراک شاه می‌بیند، لذا دست به این عمل غیر مقبول می‌زند. دربانان دنبال گوشت خوک مصروع می‌گردند و چیزی داخل سینی نمی‌یابند. در آن‌وقت ربی آشی دست به سوی سینی دراز کرده و لخته‌ای گوشت خوک مصروع از آن بیرون آورده، به دربانان نشان می‌دهد. پس از این واقعه دو تن هم‌نشینان ربی آشی علت حقیقی این رفتار را از وی می‌پرسند. ربی آشی در پاسخ می‌گوید که در هوای گرم متوجه می‌شود که خوراک در شرف گندیدن است، لذا با این حرکت مانع مسمویت شاه ایران می‌گردد.<ref name="netser" />
 
در کتاب [[زباحیم]]، باب ۱۹، ذکر شده‌است که [[ربی اشی]] از قول [[ربی هونا]]—که رئیس جامعه یهودیان [[بابل (دولت‌شهر)|بابل]] بود، حکایت می‌کند که شخص اخیر روزی برای ملاقات با یزدگرد باریافت. شاه متوجه کمربند شل ربی هونا می‌شود، از تخت پائین آمده و کمربند [[ربی هونا]] را محکم می‌کند. [[ربی امیمر]] در این‌باره می‌گوید که یکی از آیات [[کتاب اشعیا]] که «شاهان ترا خدمتگزاری خواهند کرد»، تحقق یافته‌است.<ref name="netser" />
 
=== در متون مسیحی ===
خط ۹۳:
 
== تبار و خانواده ==
گزارش‌های تاریخی، یزدگرد یکم را فرزند «شاپور» ذکر کرده‌اند ولی مشخص نمی‌کنند که منظورشان [[شاپور دوم]] بوده یا [[شاپور سوم]].<ref name="iranica" /> به عقیدهٔ [[تئودور نولدکه]]، پدر یزدگرد، شاپور سوم بوده‌است،<ref>{{پک|نولدکه|۱۳۷۸|ک=تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان|ص=۱۰۲}}</ref> اما به‌دلیل اینکه [[محمد بن جریر طبری|طبری]] در جایی گزارش می‌دهد که یزدگرد پسر [[بهرام چهارم|بهرام کرمان‌شاه]]، پسر شاپور دوّم بوده‌است و در جایی دیگر بازگو می‌کند که برخی از ایرانیان وی را برادر بهرام کرمان‌شاه و پسر شاپور دوّم می‌خوانده‌اند، [[علیرضا شاپور شهبازی|شاپور شهبازی]] چنین نتیجه گرفته‌است که اگر تاریخ‌نویسان بهرام را پسر شاپور می‌نوشته‌اند، این شاپور به باور آن‌ها شاپور دوّم بوده‌است، نه شاپور سوم.<ref>{{پک|شهبازی|1389|ک=تاریخ ساسانیان: ترجمهٔ بخش ساسانیان از کتاب تاریخ طبری و مقایسهٔ آن با تاریخ بلعمی|ص=۴۲۲}}</ref>
 
در ''کارنامهٔ گردهمایی اُسقفان سلوکیه ـ تیسفون'' که در ۴۱۰ میلادی در دورهٔ پادشاهی خودِ یزدگرد یکم و با ستایش او آغاز شده‌بود، وی «یزدگرد پسر شاپور» خوانده شده‌است که این اشاره هم ابهام‌آلود است.<ref>{{پک|نولدکه|۱۳۷۸|ک=تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان|ص=۱۰۵}}</ref> منابع اندکی، به اشتباه، او را پسر [[بهرام چهارم]] معرفی می‌کنند.<ref name="iranica" />
 
پسران یزدگرد یکم، شاپور، [[بهرام پنجم|بهرام]] و نرسه بودند. برخی حتی آورده‌اند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه<ref>{{پک|آیلرز|۱۳۸۲|ک=ایران و بین‌النهرین|ص=۶۱۱}}</ref>)، دختر [[راس جالوت]] و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در [[جی (اصفهان)|جی]] اسکان داد.<ref name="iranica" /> [[ریچارد فرای|فرای]] این ازدواج یزدگرد را افسانه می‌داند.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۸|ک=تاریخ باستانی ایران|ص=۵۰۹}}</ref>
 
== وضعیت دولت و جامعه ساسانیان در ابتدای سده پنجم ==
خط ۱۳۳:
[[پرونده:Yazdgerd 1 crown.png|بندانگشتی|شکل تاج شاهنشاهی یزدگرد یکم بر روی سکهِ مضروب خودش]]
در سکه‌های [[اردشیر بابکان|اردشیر یکم]] ساسانی، پادشاه ابتدا تاجی بر سر دارد که برگرفته از تاج [[مهرداد دوم]]، بنیان‌گذار امپراتوری اشکانی است و پاره‌ای تغییرات در آن وارد شده‌است. با این‌همه، حتی در این تاج نیز سنت بومی [[پارس]] که پادشاهان دودمان اشکانی این سرزمین، تاج‌های مشابهی بر سر می‌نهادند، به چشم می‌خورد.<ref name="selwud432">{{پک|سلوود|۱۳۸۲|ک=سکه‌شناسی|ص=۴۳۲–۴۳۳}}</ref> تاج دیواری [[اهورامزدا]] که وی در کنده‌کاری نمایش اعطای منصب در [[نقش رستم]] بر سر نهاده و کلاه بلند با عقاب [[آناهیتا]] که آراسته به نوارهایی است، در کنده‌کاری [[پهلوی]]، معرف رسم نوعاً ساسانی در به کار بردن نمادهای ایزدان برای تاج‌های پادشاهان است:
# [[کنگره (معماری)|شرفه]]ها بازنمای اهورامزدا، آناهیتا.<ref name="selwud432" />
# حلقه‌ها با شاخه‌ها یا بازنمایی مرسوم؛<ref name="selwud432" /> و قراردادی اینها:
## ورقه‌ها، بازنمای آناهیتا<ref name="selwud432" />
## بال‌ها، نماد [[بهرام|وِرِثرَغنَه]]، آناهیتا<ref name="selwud432" />
## سرعقاب، نماد آناهیتا<ref name="selwud432" />
## پرتوها، نماد [[میترا]]<ref name="selwud432" />
یزدگرد یکم، ماه و خسرو دوم، ستاره‌ای را به گروه نمادها افزودند. چون پادشاهان در موارد بسیار، چندین ایزد اعطای منصب داشتند و ذخیره نمادها و نشانه‌ها، به زودی ته می‌کشید، از این‌رو در تاج شاهان ساسانی آمیزه‌ای از نشانه‌های گوناگون پدیدار گشت که مختص همان پادشاه بود. چنان‌که سکه‌ها نشان می‌دهد، میثاق ساختن تاج‌های اختصاصی چندان استوار بود که هرگاه رویداد ناگواری (مثل اسارت، غصب تاج و تخت)، رشته فرمانروایی را می‌گسست، وی در رسیدن دوباره به پادشاهی ناگزیر بود تاج تازه‌ای اختیار کند، زیرا تاج نماد [[خوره]] (Xwarrah) یا هالهٔ الهی پادشاه بود.<ref>{{پک|سلوود|۱۳۸۲|ک=سکه‌شناسی|ص=۴۳۲}}</ref>
 
خط ۱۵۵:
یزدگرد معاصر با [[آرکادیوس]]، امپراتور بیزانس بود. به دنبال مرگ [[تئودوسیوس یکم]] ملقب به «بزرگ»، فرزندانش، [[امپراتوری روم]] را میان خود تقسیم کردند. [[آرکادیوس]]، امپراتوری بیزانس ([[روم شرقی]]) و [[هونوریوس]]، امپراتوری [[روم غربی]] شدند. از این پس، دیگر امپراتوری روم هرگز متحد نشد و یک امپراتور هم نتوانست بر سراسر آن حکومت کند.<ref name="ReferenceB">{{پک|زرین‌کوب|زرین‌کوب|۱۳۹۰|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۴۸}}</ref>
 
به عقیده ریچارد فرای، یزدگرد آمادهٔ حمله به بیزانس بود، ولی منصرف گشت. در گزارش‌های تاریخ آمده‌است که [[ماروتا]]، اسقف میفرقط ([[میفارقین]])، سفیر امپراتور روم «آرکادیوس»، چندین بار به ایرانشهر سفر کرد و سیاست یزدگرد را دگرگون ساخت. برخی منابع علت این تأثیر را به مهارت پزشکی ماروتا نسبت می‌دهند. یزدگرد توافقنامه‌ای با بیزانس در سال ۴۰۹ میلادی منعقد کرد.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان|ص=۲۴۳}}</ref> اما به اعتقاد [[روزبه زرین‌کوب]] و [[عبدالحسین زرین‌کوب]]، یزدگرد، با سیاست تسامح دینی و آزادی مذهبی، به دنبال کسب اعتماد [[آرکادیوس]]، امپراتور بیزانس بود که به علت درگیری با مشکلات داخلی، خواهان صلح با ایران بود. این کار، سبب می‌گشت تا یزدگرد، با فراغت بیشتری از توسعهٔ قدرت و نفوذ اشراف‌زادگان در امور پادشاهی جلوگیری کند. البته رفتار صلح‌جویانهٔ یزدگرد، تا حدی به نفع روم هم تمام گشت؛ چرا که در عصر او، وضع امپراتوری روم چنان آشفته بود که اگر یزدگرد تمایلی به جنگ می‌داشت، فرصت‌های مناسبی برای ضربه زدن به بیزانس را به دست می‌آورد.<ref>{{پک|زرین‌کوب|زرین‌کوب|۱۳۹۰|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۴۸–۴۹}}</ref> حتی یزدگرد، لژیونرهای مسیحی را که اسیر دست [[هون‌ها]] بودند و در جنگ با سپاه ساسانی، به دست آن‌ها افتادند، را به روم برگرداند.<ref name="iranica" /> اما [[کلاوس شیپمان|شیپمان]] عقیده دیگری دارد: «در غرب (بیزانس) خبری نیست»، این حکم برای امپراتوری ساسانی هم صادق است. در این زمان، امپراتوری روم، به یورش قبایل گوناگون مانند [[گوت‌های غربی]] در دوران [[آلاریش]] (Alarich)، [[گوت‌های شرقی]]، [[واندال‌ها]] و سایر قبایل [[ژرمن]] دچار شده‌بود. ایرانیان هم از این فرصت استفاده نکردند که علتش روشن نیست. شاید آن‌ها نیز مشکلاتی با گروه‌های چادرنشین در شرق داشته‌اند.<ref>{{پک|شیپمان|۱۳۹۰|ک=مبانی تاریخ ساسانی|ص=۴۵}}</ref>
 
بهترین نمود احترام متقابل ساسانیان و بیزانس، سپردن سرپرستی و قیومیت [[تئودئوس دوم]]، توسط پدرش، امپراتور [[آرکادیوس]] (۳۸۳ تا ۴۰۸ میلادی) است. این سنت برای مدتی ادامه یافت. امپراتوران رومی و شاهنشاهان ایرانی، گه‌گاه، از یکدیگر می‌خواستند که سرپرستی ولیعهدشان را را بر عهده بگیرند. در طول سده پنجم، هر دو امپراتوری، قدرت یکدیگر را یکسان می‌دیدند و هر یک، دیگری را شایستهٔ آن می‌دید که فرزندانش را به دربار او بفرستد تا از بیم بدخواهان در امان بماند؛ چرا که آن‌ها بیشتر از سربازان خارجی، نگران توطئه‌گران داخلی بودند.<ref name="DaryaeeSasanian76_78" />
 
در دوران پادشاهی او، صلح با رومیان یا بیزانسی‌ها برقرار شد و شاید دوستی یزدگرد با ماروثا، [[اسقف]] میفرکت، که امپراتور آرکادیوس بارها او را به عنوان سفیر به ایران فرستاده بود، باعث پخش این شایعه باشد که یزدگرد مسیحی شده‌است. بعضی منابع می‌گویند ماروثا اعتماد یزدگرد را به عنوان پزشک جلب کرده بود. به هر حال، در ابتدای سلطنت یزدگرد، وضعیت مسیحیان بهتر گردید.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۸|ک=تاریخ باستانی ایران|ص=۵۰۸}}</ref>
خط ۱۶۵:
حاجظ به نقل از منابع فارسی، آورده‌است که «یزدگرد گناهکاری بود که سنت‌های ساسانی را گرداند، در زمین آشوب به پا کرد و بر مردم ستم روا داشت و جبار و فاسد بود». این روایت، بدین سبب به او منسوب گشته که با مسیحیان خوش‌رفتاری می‌کرده و زرتشتیان را آزار می‌داده‌است. اما در «اعمال شهدای مسیحی» که شامل دوران شاهنشاهی یزدگرد یکم هم می‌شده، این گزارش تأیید نگردیده‌است. ریچارد فرای معتقد است که شاید بر اثر مراودات یزدگرد با ماروثا، سیاست مذهبی او با مسیحیان تغییر یافت. شماری از منابع تاریخی آورده‌اند که ماروثا، پزشکی حاذق و چیره‌دست بود و از این طریق، لطف و عنایت پادشاه را بدست آورد. بدین‌ترتیب، ماروثا، زندگی مسیحیان ساکن ایرانشهر را بهبود بخشید.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان|ص=۲۴۳}}</ref>
 
زیر نظر یزدگرد، در در سال ۴۱۰ میلادی، مسیحیان امپراتوری ساسانی، شورایی در شهر [[سلوکیه]] تحت حمایت یزدگرد تشکیل دادند که اعضای آن شورا، اسقف‌ها و دیگر مقامات کلیسایی امپراتوری ساسانی بودند. آن‌ها رسماً مصوبات [[شورای نیقیه]] را پذیرفتند. قبل از آن، مسیحیان رسماً مصوبات شورای نیقیه را تأیید نکردند و دربارهٔ قوانین کلیسا و تشکیلات آن در ایران اتفاق نظر وجود نداشت. شورای سلوکیه این معضل را حل کرد و شقاق‌ها را متوقف ساخت و سلسله مراتبی تشکیل داد و قوانینی برای مسیحیان امپراتوری ساسانی پدیدآورد. اسحاق‌نامی که اسقف سلوکیه بود، رئیس سازمان کلیسایی در امپراتوری ساسانی گردید. اما اندکی بعد درگذشت. گام‌های دیگری نیز برای سازماندهی [[کلیسا]] برداشته شد.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان|ص=۲۴۳}}</ref> در دورهٔ دوم حکومت یزدگرد، شکیبایی شاه نسبت به مسیحیان، با رفتار گستاخانهٔ آن‌ها مواجه گشت. آورده‌اند که یک روحانی مسیحی، آتشکده‌ای را که نزدیک کلیسایش بود ویران کرد و از بازسازی آن، حتی به دستور شاه، خودداری ورزید؛ و در گزارش دیگر، نوشته‌اند که مسیحی دیگری گستاخانه آتش مقدس را خاموش کرد و در آن مکان به برگزاری [[آئین قداس]] (mass) پرداخت. گفتنی است که حتی با وجود چنین تحریکاتی هم، ایرانیان، پیش از آنکه نهایتاً حکم مرگ بدهند، با متانت، روند مناسب تحقیق و دادرسی را طی می‌کرده‌اند.<ref>{{پک|بویس|۱۳۹۱|ک=زرتشتیان|ص=۱۵۱}}</ref> یزدگرد، [[مهرنرسه]] را به مقام وزیر بزرگ برگزید، که تاریخ آن به همین دوره (و نه آغاز به تاج‌نشینی یزدگرد) و این بایستی مربوط به تغییر نظر پادشاه در سیاستش باشد.<ref name="iranica" />
 
یکی از موارد تساهل مذهبی یزدگرد، اجازهٔ دفن مردگان به مسیحیان بود. این کار از نظر زرتشتی‌ها، عمل شنیع و توهین‌آمیز تلقی می‌شد. به اعتقاد مری بویس، زرتشتی‌ها در آن‌زمان، مردگانشان را در فضای باز قرار می‌دادند.<ref>{{پک|بویس|۱۳۹۱|ک=زرتشتیان|ص=152}}</ref> زرتشتی‌ها، عقیده داشتند که سپرده جسد مرده در خاک، گناه است، از این رو، جنازه را در مکان سرباز محصوری به نام «[[دخمه]]» در معرض هوا و هجوم کرکس‌ها و سگ‌ها قرار می‌دادند. این کار، نشئت‌گرفته از این نظریه بود که هنگامی که روح، جسم را ترک می‌کند، بدن بی‌درنگ آلوده می‌شود و شروع به تجزیه و تباهی می‌کند. خورشید، می‌بایست بقایای جسد (استخوان‌های باقی‌مانده) را پاک کند. سپس آن‌ها استخوان‌ها را جمع‌آوری می‌کردند و با احترام در گورهای سنگی به نام «استودان» دفن می‌کردند. با این عمل، زمین از نگاه آن‌ها پاک می‌ماند و آلوده نمی‌شد.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۸۴|ک=شاهنشاهی ساسانی|ص=181}}</ref> در گزارش‌های تاریخی آمده‌است که پس از مرگ یزدگرد و به تخت‌نشستن جانشین او، بهرام پنجم، او استخوان‌ها را از خاک بیرون کشید و در معرض نور خورشید قرار داد. دریایی معتقد است که در نهایت، اقلیت مسیحی، با زرتشتیان، به توافق رسیدند. بدین سبب که آنها، جنازه مردگانشان را در گورهایی قرار می‌دادند که روی زمین قرار داشت و از سنگ بود.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۸۴|ک=شاهنشاهی ساسانی|ص=181-182}}</ref>
خط ۱۷۴:
[[پرونده:Hamadan - Mausoleum of Esther and Mordechai.jpg|200px|بندانگشتی|چپ|[[هرتسفلد]] معتقد است که در [[آرامگاه استر و مردخای]]، شوشاندخت، همسر یزدگرد دفن گشته‌است.<ref>{{پک|Netzer|۲۰۰۶|ک=ESTHER AND MORDECHAI|ج=13|ص=657-658}}</ref>]]
 
یزدگرد نسبت به یهودیان با احترام و مهربانی رفتار می‌کرد و یهودیان او را «[[کوروش بزرگ|کوروشِ]] نو» خواندند.<ref>{{پک|آیلرز|۱۳۸۲|ک=ایران و بین‌النهرین|ص=۶۱۱}}</ref> [[تورج دریایی|دریایی]] می‌گوید که ماجرای ازدواج وی با یک زن یهودی، چه درست و چه نادرست، نماینگر تسامح و رواداری دینی یزدگرد است.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۸۲|ف=تاریخ ملی یا تاریخ کیانی؟|ک=تاریخ و فرهنگ ساسانی|ص=۶۵}}</ref> او می‌افزاید کلمهٔ [[زبان پهلوی|پهلوی]] rēš galut همان resh galutha [[آرامی]] به معنای «[[راس جالوت|پیشوای اسیران بابل]]» است. منابع غیر ساسانی نیز از نزدیکی روابط یهودیان و ساسانیان خبر می‌دهند.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۸۴|ک=شاهنشاهی ساسانی|ص=۷۲}}</ref> به نوشته [[ویلهلم آیلرز|آیلرز]]، در آن زمان، قصر یهودیان تبعیدی در [[ماحوزا]]، یعنی مدائن ([[تیسفون]]) بود؛ اما بعدها، [[حله]] بر کرانه [[فرات]] ۶ کیلومتری خرابه‌های بابل، شهر مرکزی یهودیان [[عراق]] شد.<ref>{{پک|آیلرز|۱۳۸۲|ک=ایران و بین‌النهرین|ص=۶۱۱}}</ref> [[امنون نتصر|نتصر]] می‌گوید در هیچ جای تلمود، سخنی از این ازدواج نیست.<ref name="netser " /> اما نتصر معتقد است که بایستی رش‌گالوت، مر کاهانای اول یا مر ییمار یا مر زوطرا باشند که هر کدام، به‌طور مختصر، ریاست یهودیان تبعیدی «رش‌گالوت» را عهده‌دار شدند. نتصر، بهرام پنجم را حاصل این ازدواج می‌داند.<ref>{{پک|Netzer|۲۰۰۶|ک=Isfahan xviii. JEWISH COMMUNITY|ج=14|ص=74-77}}</ref> [[جیکوب نیسنر|نیسنر]] هم در صحت چنین ازدواجی تردید دارد، ولی معتقد است که این افسانه، پرورانده و قدرت‌گرفته ذهن یهودیان ساکن اصفهان و دیگر شهرهای ایران باشد.<ref>{{پک|نیسنر|۱۳۸۷|ف=یهودیان در ایران|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۳۵۴}}</ref> دریایی آورده‌است که گرچه، این روایت، شاید فراورده تاریخ‌نگاران یهودی باشد، اما تماس میان ساسانیان و یهودیان انکارناپذیر است. بنابر استدلال او، پسرش بهرام پنجم، هم از جانب زرتشتیان و هم از جانب یهودیان، مشروعیت سیاسی داشت. چرا که هم از تبار ساسانی بود و هم به واسطه یهودی بودن مادرش، یهودی محسوب می‌شد.<ref>{{پک|دریایی|1384|ک=شاهنشاهی ساسانی|ص=72}}</ref>
 
[[گئو ویدن‌گرن|ویدن‌گرن]] آورده‌است که پیشینهٔ شهر شوش، به عنوان یکی از پایتخت‌های [[هخامنشیان]]، بسی بیشتر از عمر شوشاندخت است و این گزارش را ساختگی می‌داند. [[یوزف مارکوارت|مارکوارت]] هم تنها اشتراک این دو اسم (شوش و شوشاندخت) را فقط تشبیه اسمی می‌داند و می‌نویسد که شوشین‌دخت، مردمان یهودی را در این منطقه اسکان داده‌است، همچنان که در شهرستان‌های ایرانشهر، به سکونت دادن یهودیان در اصفهان توسط این ملکه هم اشاره شده‌است.<ref>{{پک|جلیلیان|جرفی|سنجری‌پور|1390|ک=ساسانیان و یهودیان در کشاکش و همزیستی|ص=13-14}}</ref>
خط ۱۸۱:
 
=== تصحیح تقویم ===
در سال ۴۰۱ میلادی، یک اصلاح بنیادی در تقویم صورت گرفته‌است که در اثر آن دو ماه سال کبیسه جابجا می‌شود. این اصلاح را که انگیزه‌ای جز پیش‌بینی دقیق‌تر نداشته‌است، به یزدگرد نسبت می‌دهند؛ هر چند به نظر می‌رسد این ادعا پایه و اساسی نداشته باشد.<ref name="iranica" />
 
== مرگ و جانشینی ==
خط ۱۸۸:
یزدگرد، ابتدا پسرش بهرام را ولیعهد کرد و از همین‌رو، در سکه‌ای که ضرب کرد، تصویر بهرام را نیز در سوی دیگر سکه آورد. اما بعدها ظاهراً به دلیل اختلاف‌نظر یا سوءظنی، از این تصمیم منصرف شد و بهرام را به [[حیره]]، نزد نعمان از پادشاهان [[لخمیان|لَخمی]] (آل لَخم) که دست‌نشاندهٔ ساسانیان بود، فرستاد و شاید او را به آنجا تبعید کرد. بنابر بعضی روایات، بهرام از کودکی به فرمان پدر به حیره فرستاده شد تا در آنجا بزرگ شود. بهرام در آن سال‌ها، در قصر [[خورنق|خُوَرنَق]] که به دست یک معمار بابلی تابع روم به نام ''سِنِم''ار ساخته شده بود، زندگی کرد.<ref>{{پک|زرین‌کوب|زرین‌کوب|۱۳۹۰|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۵۰–۵۱}}</ref> هنگامی که پادشاه [[ارمنستان]] [[ورام‌شاپور]] در ۴۱۴ میلادی درگذشت، یزدگرد، پسرش شاپور را به جای او به تخت پادشاهی نشاند.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ سیاسی ایران|ص=۲۴۳}}</ref>
 
بر اساس نوشتهٔ [[موسس خورناتسی]]، تاریخ‌نگار ارمنی، یزدگرد بر اثر بیماری درگذشت، ولی در یک افسانهٔ گسترده، آورده‌اند که او در حالی که در [[هیرکانیا]] بود، توسط اسبی رمیده کشته شد، در حالی که پس از آن، اسب ناپدید گشت، مردم فریاد برمی‌آوردند: «این اسب، فرشته‌ای بود از جانب خدا، تا کار شاه زورگو را یکسره کند». این روایت یک افسانه است که توسط اشراف‌زادگان ساخته شده‌است. کسانی که شاه منفور را در هیرکانیا، دور از پایتخت، کشتند. بحران‌ها و ستیزه‌جویی‌هایی که پس از مرگ یزدگرد، به دنبال تاج و تخت رخ داد، گواهی دهنده این فرضیه است.<ref name="iranica" /> اما [[شهرام جلیلیان]] استدلال می‌کند که یزدگرد به علت بیماری درگذشت و موبدان و اشرافزادگان، مرگ او را خواست الهی وانمود کرده‌اند.<ref>{{پک|جلیلیان|1394|ک=افسانهٔ مرگ یزدگرد بزه‌گر|ص=13-23}}</ref>
 
پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو (۴۲۰م تا ۴۲۱ م) را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت.<ref>{{پک|دریایی|1392b|ک=ساسانیان|ص=77}}</ref> اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود می‌دانست، با حمایت [[منذر بن نعمان|مُنذر بن نعمان]]، امیر حیره، به همراه نیرویی از [[مردم عرب|اعراب]] و نیز یک دسته [[کاتافراکت#.DA.A9.D8.A7.D8.AA.D8.A7.D9.81.D8.B1.D8.A7.DA.A9.D8.AA.E2.80.8C.D9.87.D8.A7 .D8.AF.D8.B1 .D8.AE.D8.AF.D9.85.D8.AA .D8.B3.D8.A7.D8.B3.D8.A7.D9.86.DB.8C.D8.A7.D9.86|سواره‌نظام سنگین]] ایرانی که در حیره، تحت فرمان بهرام بودند، به تیسفون عزیمت کرد. خسرو هم که تاب مقاومت در برابر بهرام را نداشت، از شاهنشاهی دست کشید و تخت و تاج را به بهرام داد. بعدها دربارهٔ به تخت نشستن بهرام پنجم، قصه‌های افسانه‌وار اختراع شد تا تسلیم «بزرگان ساسانی در برابر یک امیر عرب و سواران او» را مخفی کنند.<ref>{{پک|زرین‌کوب|زرین‌کوب|۱۳۹۰|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۵۱}}</ref> بهرام، اشراف‌زادگان را وادار به پیروی از خود کرد و برادرش نرسه را، فرماندار [[خراسان]] نمود.<ref name="iranica" />
 
== پانویس ==
خط ۲۶۶:
 
{{شاهنشاهان ساسانی}}
{{هفت پیکر}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:یزدگرد یکم}}
 
[[رده:اهالی ایران در سده ۴ (میلادی)]]
[[رده:اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)]]