یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
تغییرات گسترده در مقاله؛ بخش خلافت رو بعدا می‌نویسم
گسترش بخش خلافت
خط ۳۷:
 
== خلافت ==
یزید پس از مرگ [[معاویه]] در نیمه دوم رجب سال ۶۰ اعلام خلافت کرد و در نامه‌ای به ولید بن عتبه حاکم [[مدینه]] از او خواست که از [[حسین بن علی]]، [[عبدالله بن زبیر]] و [[عبدالله بن عمر]] برای او بیعت بگیرد. اجرای خواست یزید با موانع زیادی روبرو شد و اعلام خلافت او اعتراضات بسیاری در بین مسلمانان شکل گرفت. علاوه بر این سه تن تعداد دیگری از جمله [[عبدالرحمن بن ابی بکر]]، [[اصحاب]] پیغمبر، [[خوارج]] و [[شیعیان]] [[عراق]] [[خلافت]] موروثی را خلاف [[سنت]] پیغمبر و سیرهٔ [[خلفای راشدین]] می‌دانستند.
 
=== بعیت‌ها ===
حسین بن علی اعلام کرد که خلافت یزید بر خلاف اسلام و قرارنامهٔ صلح برادرش [[حسن]] است و از [[بیعت]] با یزید سر باز زد. [[عبدالله بن عمر]] گفت که اگر قرار بود خلافت از پدر به پسر برسد من الآن پس از پدرم خلیفه بودم و بدین ترتیب ادعای خلافت هم کرد. عبدالله بن زبیر در [[مکه]] از اطاعت از یزید سرباز زد و به دعوت علیه حکومت یزید پرداخت. در میان همهٔ مخالفان یزید، فقط برای دفع قیام حسین بن علی و عبدالله بن زبیر به خشونت گرایید و منجر به واقعه کربلا شد.
پس از به خلافت رسیدن، یزید از فرمانداران همه استان‌های خلافت اسلامی درخواست کرد تا با او بیعت کنند و همه آن‌ها به درخواست خلیفه جدید پاسخ مثبت دادند. وی به وليد بن عتبه نامه نوشت و او را از مرگ معاویه آگاه ساخت. یزید یادداشت کوچکی هم به همراه نامه می‌فرستد و به او می‌گوید که از حسین ابن علی، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد.{{sfn|Wellhausen|1927|pp=145–146}} تاریخ‌دانان مسلمان متنی را به یزید منتسب می‌کنند و مدعی‌اند که وی به ولید اینگونه دستور داده است:
{{گفتاورد|از حسین، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بعید بگیر. بسیار با قدرت عمل کن و به آنان فرصت اینکه پیش از بیعت کردن کاری انجام دهند، نده. رحمت [الله] بر تو باد.|یزید یکم|خطاب به ولید بن عتبه}}
ولید به سراغ [[مروان بن حکم]] رفت و از او راهنمایی خواست. مروان پاسخ داد که حسین و ابن زبیر خطرناکند و باید با زور از آن‌ها بیعت گرفت، از سوی دیگر او گفت که ابن عمر خطرناک نیست و باید به او وقت داد. سپس ولید حسین و ابن زبیر را به دیدار خود احضار کرد؛ حسین به دیدار او رفت اما ابن زبیر از آن سر باز زد. حسین در یک ملاقات نیمه‌خصوصی و در شب با ولید و مروان دیدار کرد که در آن، ولید او را از مرگ معاویه و به خلافت رسیدن یزید آگاه ساخت. وی سپس از حسین خواست تا با خلیفه جدید بیعت کند و در پاسخ، حسین گفت که چنین کاری را نباید در خلوت انجام داد و فردا در حضور مردم با یزید بیعت خواهد کرد. ولید با این گفته موافق بود، اما مروان به حسین اعتماد نداشت. او به ولید گفت که حسین را تا زمان بیعت کردن زندانی کند؛ گرچه گفته او عملی نشد، زیرا حسین تعدادی مرد مسلح را با خود به آنجا برده بود و آنان منتظر بازگشت او بودند. سپس حسین بدون مشکل از پیش آن‌ها رفت و پس از خروج او، مروان ولید را سرزنش کرد. ولید در پاسخ گفت که در [[قیامت در اسلام|روز رستاخیز]]، کسی که خون حسین را ریخته باشد از بخشش [[الله|خدا]] بی‌نصیب خواهد ماند، با این حال مشخص نیست که تاریخ‌دانان مسلمان چگونه از گفتگوی خصوصی ولید و مروان آگاه شده‌اند.
 
فردا صبح، مشخص شد که عبدالله بن زبیر به مکه فرار کرده است. اندکی پس از او، حسین نیز بدون اینکه به وعده خود مبنی بر بیعت عمل کند، به مکه گریخت.{{sfn|Howard|1991|pp=3–7}} یزید که از این شکست ولید ناراضی بود، او را از فرمانداری مدینه برکنار و [[عمر سعد]] را جایگزین او کرد.{{sfn|Wellhausen|1927|pp=145–146}} برخلاف حسین و ابن زبیر، عبداالرحمن بن ابوبکر، عبدالله بن عمر و [[عبدالله بن عباس]] با یزید بیعت کردند.{{sfn|Donner|2010|page=177}}
=== حمله به کعبه ===
جنگ میان سپاه [[حصین بن نمیر]] و یاران [[عبدالله بن زبیر]] ابتدا در بیرون شهر مکه انجام شد. پس از کشته شدن تعداد زیادی از افراد عبدالله بن زبیر وی به داخل شهر مکه پناهنده شد. سپاه حصین بن نمیر بیش از دو ماه، شهر مکه را به محاصره خود درآوردند و در طی همین مدت بود که خانه کعبه را با منجنیق، سنگ زدند و در خانه کعبه آتش افروختند.
 
=== شورش حسین ===
سرانجام در اوایل ماه ربیع‌الثانی سال ۶۴ هـ. ق با مرگ یزید و اطلاع حصین بن نمیر و یارانش، آن‌ها به محاصره شهر مکه خاتمه دادند.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =خبرگزاری فارس |نشانی=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921015000190 |عنوان=زمانی که خدا با صاعقه مکه را از حمله یزید نجات می‌دهد | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref>
{{اصلی|نبرد کربلا}}
در مکه، حسین نامه‌هایی از طرفداران علی که در [[کوفه]] بودند، دریافت کرد. در نامه، آنان وی را تشویق به شورش بر خلیفه کرده بودند. حسین برای ارزیابی شرایط کوفه، [[مسلم بن عقیل]] را راهی آنجا کرد. او همچنین نامه‌هایی به [[بصره]] فرستاد، اما فرستاده وی توسط ماموران خلیفه دستگیر شده و به [[عبیدالله بن زیاد]] تحویل داده شدند. او نیز آن‌ها را اعدام کرد. مسلم که به کوفه رسیده بود، اوضاع را مناسب دید و به حسین نامه نوشت که [[خاندان علی|علویان]] در آنجا طرفداران زیادی دارند و به نوشت که راه کوفه را در پیش گیرد. اما یزید که از شورش کوفه با خبر شده بود، به عبیدالله بن زیاد دستور داد تا ابن عقیل را دستگیر و زندانی کند و در صورت نیاز، او را بکشد. ابن زیاد نیز با موفقیت شورش کوفه را سرکوب کرد و کنترل اوضاع را در دست گرفت. وی مسلم را نیز اعدام کرد.<ref name="Iranica">{{cite encyclopedia|last=Madelung|first=Wilferd|author-link=Wilferd Madelung|title=Hosayn b. ali|encyclopedia=Encyclopædia Iranica|accessdate=4 January 2019|url=http://www.iranicaonline.org/articles/hosayn-b-ali-i}}</ref>
 
حسین که با خواندن نامه مسلم بن عقیل اوضاع را در کوفه مناسب می‌دید، به نصیحت‌های عبدالله بن عمر، ابن زبیر و عبدالله بن عباس که به او گفتند کوفیان قابل اعتماد نیستند، گوش نکرد و به سمت کوفه روانه شد. در راه، به او خبر رسید که مسلم کشته شده است و کوفه در اختیار ماموران خلیفه است؛ با این حال، حسین به راه خود به سمت کوفه ادامه داد.<ref name="Iranica" /> عبیدالله بن زیاد چهار هزار سرباز را به سمت حسین روانه کرد و او را مجبور ساخت تا از ورود به کوفه چشم‌پوشی کند. حسین نیز در [[کربلا|صحرای کربلا]] اردو زد، جایی که او و همه همراهان مذکرش در نبرد با سربازان عبیدالله بن زیاد کشته شدند و خانواده‌اش به اسارت در آمدند.<ref name="Iranica" />{{sfn|Daftary|1992|page=50}}
== اشعار ==
یزید اشعاری نیز دارد. برخی نظیر [[مطهری]]<ref>[عرفان حافظ؛ مجموع ۵ کنفرانس سال ۱۳۵۰ در دانشکدهٔ الهیات و معارف دانشگاه تهران، چاپ ۲۲، ص۳۸]</ref> و [[محمد حسین شهریار|شهریار]]<ref>[حافظ به روایت شهریار، به اهتمام ابوالفضل علی محمدی، دکتر حسن ذوالفقاری، نشر چشمه، چاپ اول]</ref> بر این باورند که مصرع بیت اول شعر [[حافظ]] از یزید اقتباس شده، بیتی که به یزید منتسب کرده‌اند چنین است:
 
با وجود سرکوب شورش، شهرت یزید که تنها چند ماه بود که خلافت رسیده بود، از این اتفاق تا حدی آسیب دید؛ این رویداد منجر به آن گردید که مخالفت با یزید تبدیل به یک شورش ضد-اموی شده و در گفتمان بسیاری از جریان‌های آینده که به مخالفت با امویان برخواستند، از آن استفاده گردید.{{sfn|Lewis|2002|page=68}} همچنین شکست شورش حسین نقش زیادی در تکامل «هویت شیعی» بازی کرد.{{sfn|Daftary|1992|page=50}}
{{شعر}}
{{ب|أنا المسموم ما عندی بتریاقٍ ولا راقٍ|
أدر کأسا و ناولها ألا یا أیها الساقی<ref>[http://www.tahoorkotob.com/docs/2eb87304899.php کتابخانه طهور]</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
=== شورش عبدالله بن زبیر ===
بیت مشهور حافظ بدین شرح است:
{{همچنین ببینید|ماجرای حره|عبدالله بن زبیر}}
{{شعر}}
ابن زبیر به صورت مخفیانه شروع به پیدا کردن متحدانی در مکه کرد، اما مدتی بعد از مسئله به گوش یزید رسید. خلیفه در پاسخ زنجیر نقره‌ای برای او فرستاد که این نشانه آن بود که در صورت پایان شورش احتمالی، ابن زبیر در سایه امنیت خلیفه خواهد بود؛ اما عبدالله بن زبیر آن را رد کرد.{{sfn|Wellhausen|1927|page=148}} یزید سپس عمر بن زبیر، برادر عبدالله را به همراه سپاهی به سمت او فرستاد و به وی دستور داد که برادر خود را دستگیر کند، اما این اتفاق منجر به رویارویی سپاهیان دو برادر در صحنه نبرد شد که با مرگ عمر و پیروزی عبدالله به پایان رسید. با این پیروزی و پس از اتفاقات کربلا، مدینه و کوفه نیز عملا تحت نفوذ ابن زبیر قرار داشتند.{{sfn|de Goeje|1911|page=29}} یزید باز هم تلاش کرد تا مسئله را از طریق دیپلماسی حل کند. او بزرگان مدینه را به دربار خود دعوت کرد و تلاش کرد تا با دادن هدایایی، مسئله را خاتمه بخشد. با این حال به نتیجه قطعی نرسید. پس از بازگشت به شهرشان، بزرگان مدینه از این خبر بردند که سبک زندگی یزید مخالف با سنت‌های [[دین اسلام]] است، از این گفتند که او عاشق موسیقی است، شراب می‌نوشد و به شکار می‌رود.
{{ب|الا یا ایّها السّاقی ادرکاساً و ناولها|
 
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها}}
این خبرها باعث شورش مدینه شد و آن‌ها بیعت خود را از یزید برداشته و فرماندار اموی شهر را از مدینه بیرون کردند. در پاسخ، یزید ۱۲ هزار سرباز را به رهبری مسلم بن عقبه به حجاز فرستاد تا این منطقه را مجددا به زیر سلطه دولت اموی بازگرداند. در آگوست ۶۸۳، نیروهای ابن عقبه مدینه را محاصره کردند و سه روز به مردم شهر فرصت دادند تا تسلیم شوند، اما با پاسخ رد اهالی مدینه مواجه شدند. پس از پایان [[اولتیماتوم]]، نیروهای اموی به مدینه حمله‌ور شدند و شهر به آسانی سقوط کرد. گفته شده که سه روز به غارت شهر مشغول بودند و سپس مدینه مجددا با یزید بیعت نمود؛ هرچند بر اساس منبعی دیگر، نیروهای یزید شهر را غارت نکردند و تنها رهبران شورش اعدام شدند.{{sfn|Wellhausen|1927|pages=152–156}}
{{پایان شعر}}
 
به هر صورت سربازان خلیفه به سمت مکه به راه افتادند تا به شورش ابن زبیر پایان بخشند.{{sfn|Wellhausen|1927|pages=152–156}}{{sfn|Donner|2010|pages=180–181}} ابن عقبه در راه درگذشت و فرماندهی سپاه به [[حصین بن نمیر]] داده شد و او در سپتامبر ۶۸۳ مکه را محاصره کرد. محاصره چند هفته طول کشید و در طول آن، کعبه نیز آتش گرفت. مدت کوتاهی بعد، در نوامبر ۶۸۳، یزید درگذشت و محاصره شهر به پایان رسید. مرگ او باعث آغاز یک جنگ داخلی بزرگ در میان مسلمانان شد که چند سال طول کشید. ابن زبیر خود را خلیفه خواند و عراق و [[مصر]] با او بیعت کردند، هرچند در نهایت مروان بن حکم توانست اوضاع را آرام کند.{{sfn|Donner|2010|pages=181–182}}{{sfn|de Goeje|1911|page=30}}
 
=== سیاست‌های خارجی ===
در دوران یزید، حملات همه‌جانبه مسلمانان علیه [[امپراتوری روم شرقی]] متوقف شد؛ در عوض یزید تمرکز خود را بر ایمن کردن مرزهای خلافت اسلامی گذاشت.{{sfn|Kennedy|2004|p=90}} عقبه بن نفی که در دوران معاویه از فرمانداری [[افریقیه]] برکنار شده بود، با خواست یزید مجددا به این عنوان گماشده شد. در سال ۶۸۱، عقبه به دستور یزید حملات گسترده‌ای به غربِ شمال آفریقا ترتیب داد که در آن رومیان و بربرها را شکست داد و بدین ترتیب مرزهای امپراتوری اسلام در دوران یزید به سواحل [[اقیانوس اطلس]] رسید. با این حال، عقبه موفق نشد تا آن مناطق را به صورت دائمی به خلافت اسلامی ضمیمه کند و در راه بازگشت به شرق، توسط نیروهای متحد بربر و رومی کشته شد.{{sfn|Christides|2000|p=790}}
 
== درگذشت و جانشینی ==
سطر ۶۴ ⟵ ۶۸:
 
== یزید از دید دیگران ==
یزید در میان مسلمانان، به‌خصوص در میان [[شیعیان]]،{{sfn|Hawting|2002|pp=309–311}} چهره یک شخصیت «شیطانی» را دارد. او نخستین کسی بود که به دلیل رابطه خونی خلیفه شد و پس از وی، این مسئله بدل به یک سنت در میان خلفا گردید.{{sfn|Kennedy|2016|p=40}} از او به عنوان ظالمی یاد می‌شود که سه «جرم» بزرگ در دوران خلافتش مرتکب شد: نخست مرگ حسین و همراهانش در نبرد کربلا که در دید شیعیان یک «قتل عام» به حساب می‌آید، دوم اتفاقات پس از نبرد حره که سربازان یزید وارد مدینه شدند و به دستور مسلم ابن عقبه شهر را غارت کردند و سوم، به آتش کشیدن [[کعبه]] در جریان محاصره مکه که به دستور حسین[[حصین ابنبن نمیر]] انجام شد. مسلمانان همچنین معتقدند که به دلیل عادت‌هایی نظیر [[نوشیدن]]، [[رقصیدن]]، [[شکار|شکار کردن]] و نگه داشتن حیوانات خانگی، نظیر [[سگ]] و [[میمون]]، «شایسته رهبری» [[جهان اسلام]] نبوده است.{{sfn|Hawting|2002|pp=309–311}}
 
با همه این‌ها، از یزید در منابع تخصصی و آکادمیک امروزی به نیکی یاد می‌شود. ژولیوس ولهاوسن یزید را فرمانروایی مهربان و خوش سیرت توصیف می‌کند که تمام تلاشش را می‌کرد که جز در مواقع ضروری، دست به خشونت نزد.{{sfn|Wellhausen|1927|p=168}} [[میخائیل یان دخویه]]، [[اسلام‌شناسی|اسلام‌شناس]] شهیر هلندیِ قرون نوزدهم و بیستم، از این می‌گوید که یزید دوستدار صلحسخاوتمند و سخاوتمنددوستدار صلح بود.{{sfn|de Goeje|1911|page=30}} جرالد هاوتینگ می‌نویسد وی تلاش می‌کرد تا سیاست‌های دیپلماتیک پدرش را ادامه دهد، هرچند به مانند او سیاست‌مدار زبردستی نبود.{{sfn|Hawting|2002|pp=309–311}} برنالد لوییس هم او را فرمانروای توانایی توصیف می‌کند و نوشته‌های تاریخ‌دانان عرب در رابطه با یزید را چندان معتبر و صادق نمی‌داند.{{sfn|Lewis|2002|page=68}}{{جعبه پیوند به پروژه‌های خواهر
 
=== اشعار ===
یزید اشعاری نیز دارد. برخی نظیر [[مطهری]]<ref>[عرفان حافظ؛ مجموع ۵ کنفرانس سال ۱۳۵۰ در دانشکدهٔ الهیات و معارف دانشگاه تهران، چاپ ۲۲، ص۳۸]</ref> و [[محمد حسین شهریار|شهریار]]<ref>[حافظ به روایت شهریار، به اهتمام ابوالفضل علی محمدی، دکتر حسن ذوالفقاری، نشر چشمه، چاپ اول]</ref> بر این باورند که مصرع بیت اول شعر [[حافظ]] از یزید اقتباس شده، بیتی که به یزید منتسب کرده‌انداست، چنین است:
 
{{شعر}}
{{ب|أنا المسموم ما عندی بتریاقٍ ولا راقٍ|
أدر کأسا و ناولها ألا یا أیها الساقی<ref>[http://www.tahoorkotob.com/docs/2eb87304899.php کتابخانه طهور]</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
بیت مشهور حافظ بدین شرح است:
{{شعر}}
{{ب|الا یا ایّها السّاقی ادرکاساً و ناولها|که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها}}
{{پایان شعر}}{{جعبه پیوند به پروژه‌های خواهر
| ویکی‌گفتاورد = یزید
| ویکی‌انبار = یزید