ناصرالدین‌شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
آرامشانه (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز ویرایش آرامشانه (بحث) به آخرین تغییری که Babooneh انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
خط ۵۰:
== دوران صدارت امیرکبیر ==
[[پرونده:AmirKabir naghashbashi.jpg|چپ|130px|بندانگشتی|میرزاتقی‌خان امیرکبیر]]
از پیشامدهای مهم این دوران شورش [[حسن خان سالار]] پسر [[اللهیارخان آصف‌الدوله]] صدراعظم [[فتحعلی شاه]] بود که پس از پایان پادشاهی [[محمد شاه]] سر به شورش برداشته بود. امیرکبیر [[مرادمیرزا حسام‌السلطنه]] را برای سرکوبی وی فرستاد، که پس از سه سال کشمکش سرانجام این غائله با کشته‌شدن سالار پایان یافت. هم چنین در این دوران شورش هایسران [[بابی]] سرکوب شدند و خود [[باب]] نیز تیرباران شد.
 
هنگامی که امیر و شاه به تهران رسیدند شمار ارتش ایران تنها ۳۰۰ تن بود.{{مدرک}} [[امیرکبیر]] که خود سپهسالار کل ایران بود به نظم و ساماندهی سپاه پرداخت و برای آموزش ارتشیان اقدام به استخدام آموزگار از خارج نمود و به صنعت اسلحه‌سازی رونق داد. او همچنین فرمان حذف لقب‌های اضافی در نامه‌نگاری‌ها را داد و به فرمان او حتی خود وی را نیز تنها با لقب [[جناب]] می‌خواندند. وی هم چنین تلاش کرد جلوی رشوه‌خواری را بگیرد و به درآمد کارکنان دولت سامان دهد.
 
امیر کبیر به زیباسازی تهران و پیشرفت پایتخت نیز کوشید، در این راستا دست به ساخت بازار امیر و کاروانسرای امیر و [[تیمچه]]‌های نو زد. همچنین به پاکیزگی [[گرمابه]]‌ها رسیدگی کرد و در اندیشهٔ کشاندن بخشی از آب [[رود کرج]] برای آشامیدن مردم تهران بود که دوره یدورهٔ زمامداری‌اش به پایان رسید و این طرح و دیگر اندیشه‌هایش ناکام ماند.
 
اقدامات امیر کبیر که به سود تودهٔ ایرانیان و به زیان شاهزادگان، دارایان، ملاها و اشراف بود، خشم این دسته‌ها را برانگیخت و چون امیر جلوی دست‌اندازی [[مهد علیا]] را نیز در کارهای کشور گرفته‌بود، همه ایشان به گرد او جمع شدند. مهد علیا می‌کوشید تا [[میرزا آقاخان نوری]] را که در آن زمان [[وزیر لشکر]] بود جایگزین امیر کبیر کند. پس شاه را انگیخت تا امیر را کنار بزند، اگرچه شاه جوان در آغاز در برابر خواسته ایشان ایستادگی کرد. اما اندک‌اندک از [[۱۲۶۷ (قمری)|۱۲۶۷ قمری]] میان شاه و امیر کبیر به هم می‌ریخت و شاه دچار بدگمانی به صدراعظمش می‌شد. اختلاف نظر میان شاه و امیر بالا می‌گرفت، برای نمونه یک بار شاه یکی از برادرانش را به فرمانروایی [[قم]] فرستاد ولی امیر او را بازگرداند و شاه که دلش از این کار امیر کبیر تیره شده بود او را باز به قم فرستاد. این‌گونه بود که شاه امیر کبیر را از صدر اعظمی کنار گذارد و او را به فرمان‌روایی [[کاشان]] گمارد؛ ولی کمی پس از آن که سفیر [[روسیه]] دست به اقداماتی نظامی به ظاهر به سود امیر کبیر زد، ناصرالدین شاه که بیمناک شده‌بود، امیر را به [[باغ فین]] در کاشان فرستاد و چندی پس از آن [[امیرکبیر]] به فرمان شاه به قتل رسید.