ابوالعلاء معری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:تولدستیزان |
←در وصف او: افزودن سند برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
||
خط ۸۸:
[[ناصرخسرو]] در وصف وی گوید:<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://ganjoor.net/naserkhosro/safarname/sh20/ |عنوان=سفرنامه ناصرخسرو، بخش ۲۰ - ابوالعلاء معری | ناشر =گنجور |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref>
{{نقل قول|و آب شهر از باران و چاه باشد در آن مردی بود که ابوالعلاء معری میگفتند نابینا بود و رئیس شهر او بود. نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگران فراوان و خود همه شهر او را چون بندگان بودند و خود طریق زهد پیش گرفته بود گلیمی پوشیده و در خانه نشسته بود. نیم من نان جوین را تبه کرده که جز آن هیچ نخورد و من این معنی شنیدم که در سرای بازنهاده است و نواب و ملازمان او کار شهر میسازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند و وی نعمت خویش از هیچکس دریغ ندارد و خود صائم اللیل باشد و به هیچ شغل دنیا مشغول نشود، و این مرد در شعر وادب به درجهای است که افاضل شام و مغرب و عراق مقرند که در این عصر کسی به پایهٔ او نبودهاست و نیست، و کتابی ساختهاست آن را الفصول و الغایات نام نهاده و سخنها آوردهاست مرموز و مثلها به الفاظ فصیح و عجیب که مردم بر آن واقف نمیشوند مگر بر بعضی اندک و آن کسی نیز که بر وی خواند، چنان او را تهمت کردند که تو این کتاب را به معارضهٔ قرآن کردهای؛ و پیوسته زیادت از دویست کس از اطراف آمده باشند و پیش او ادب و شعر خوانند و شنیدم که او را زیادت ازصد هزار بیت شعر باشد، کسی از وی پرسید که ایزد تبارک و تعالی این همه مال ومنال تو را دادهاست چه سبب است که مردم را میدهی و خویشتن نمیخوری. جواب داد که مرا بیش از این نیست که میخورم و چون من آن جا رسیدم این مرد هنوز در حیات بود.}}
[[ابن عدیم]] هم گفتهاست:{{نقل قول| من واژهای نمیشناسم که عرب بر زبان رانده و معری آن را ندانسته باشد.}}<ref>سفرنامه حکیم ناصر خسرو - به تصحیح دکتر محمد دبیر سیاقی - ISBN964-401-009-4 صفحه ۱۸
</ref>
[[حسین خدیوجم]] هم دربارهٔ ابوالعلاء معری چنین سرودهاست:<ref>عقاید فلسفی ابوالعلاء، عمر فروخ، حسین خدیوجم، تهران: کتابهای جیبی و فرانکلین، آبانماه ۱۳۴۸</ref>
{{شعر}}
|