میداس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
به نسخهٔ 19763559 ویرایش BarzanHayati واگردانده شد. (تل) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴:
== زندگینامه ==
روایات مختلفی از زندگی میداس وجود دارد.
به نوشتهٔ [[ایلیاد]]، میداس دارای پسری بود به نام [[لیتیرسس]]، آدمکشی اهریمنی، اما در برخی دیگر از روایات افسانهای او را صاحب دختری بهنام زوئه یا «زندگی» معرفی کردهاند.
خط ۱۱:
== افسانه ==
روزی [[دیونیسوس]] آنگونه که [[اووید]] در کتاب [[دگردیسیها]] آورده است متوجهٔ گمشدن [[ساتیر]] [[سیلنوس]]، پدرخواندهٔ خود شد. ساتیر پیر شراب نوشیده، مست کرده و سرگردان شده بود تا آنکه تنی چند از دهقانان فریگیهای او را یافته و او را پیش پادشاه خود میداس بردند (شکل دیگر داستان آن است که سیلنوس در باغ گل سرخ میداس از هوش رفته بود). میداس او را شناخت و برای ۱۰ روز
میداس خوشحال از قدرتی که بهدست آورده بود اقدام به آزمودن آن کرد. او ترکهای از درخت بلوط و سنگی را لمس نمود و هردو به طلا تبدیل شدند. او پس از بازگشت به کاخش با خوشحالی فراوان از مستخدمانش خواست تا میز مفصلی برایش بچینند تا جشن بگیرد. میداس که در آن لحظه مغرور از قدرتش بود پس از آنکه غذا و نوشیدنیاش نیز با لمس او به طلا تبدیل شدند به اشتباهش پیبرد. در ویراست دیگری از این افسانه به قلم [[ناتانیل هاوثورن]] (۱۸۵۲) آمده است که میداس پس از آنکه دخترش نیز با تماس او به طلا تبدیلشد دریافت که چه اشتباهی کرده است. حال دیگر میداس از این تواناییش بیزار بود، پس به درگاه دیونیسوس دست بهدعا برداشت و از او خواست تا او را از گرسنگی نجات بخشد. دیونیسوس لابهٔ او را شنید و به میداس گفت تا خود را در [[رود پاکتولوس]] بشوید. میداس چنین کرد و وقتی دست بر آب زد، قدرتش به رودخانه منتقل و ماسههای کنار رودخانه به طلا تبدیل شد.
|