آقامحمدخان قاجار: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵:
|name=آقامحمدخان قاجار
|birth_place=[[استرآباد]] (گرگان امروزی)
|death_place=[[شوشاشوشی]]، [[جمهوری آذربایجان|جمهوری آذربایجان امروزیآرتساخ]] کنونی
|dynasty=[[دودمان قاجار]] [[پرونده:Imperial Emblem of the Qajar Dynasty (Lion and Sun).svg|25px]]
|burial_place=[[نجف اشرف]]
خط ۳۱:
[[پرونده:Agha Mohammad Khan Qajarpainting in Soleimaieh palace croped.jpeg|بندانگشتی|چپ|300px|نقاشی [[عبدالله نقاش‌باشی|عبدالله خان]] از آغا محمدخان قاجار در [[کاخ سلیمانیه]] کرج]]
 
'''آقامحمدخان قاجار''' (۱۱۲۱ در [[استرآباد]] – ۲۷ اردیبهشت ۱۱۷۶ در [[شوشاشوشی]])، بنیان‌گذار و نخستین شاه [[قاجاریان|دودمان قاجار]] در [[ایران]] است.
 
در سال ۱۱۷۴ هجری شمسی آقامحمدخان که از افراد [[ایل قاجار]] بود با برکناری حکومت جانشینان [[کریم خان زند]] به قدرت رسید. وی ابتدا در [[ساری]] تاجگذاری کرد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مازندران و استرآباد نوشته:یاسنت لویی رابینو، سرکنسول دولت بریتانیا در ایران|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> و بعدها در نهایت، بنا به دلایل استراتژیکی [[تهران]] را پایتخت خود قرار داد و برای دومین بار تاجگذاری نمود. بعد از وی برادرزاده‌اش [[فتحعلی شاه]] به سلطنت رسید. در فرهنگ عامیانه ایران، از آقامحمدخان به عنوان یکی از خشن‌ترین شاهان ایران یاد می‌شود.
 
== زندگی‌نامه ==
آقامحمدخان زادهٔ ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ق برابر با ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ ش (۱۷ ژوئن ۱۷۴۲) در میانه راه [[گرگان]] به [[ساری]] در دشت اشرفی متولد شد. وی در یازده سالگی توسط [[عادل‌شاه|عادل‌شاه افشار]] [[اخته‌کردن|اخته]] شد. مراسم [[تاجگذاری]] را پس از تصرف [[قفقازیه]] و سرکوب کلیه امراء و حکّام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای [[مشهد]] و [[خراسان]] که هنوز زیر فرمان [[شاهرخ میرزا]] و فرزندش [[نادر میرزا]] بود، آقامحمدخان فرصت را برای تاجگذاری خود مناسب می‌دید و به سال ۱۱۹۵ ق (۱۱۶۱ خورشیدی) در [[استرآباد]] به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد.<ref>http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=حکومت+آقا+محمد+خان&SSOReturnPage=Check&Rand=0</ref> و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ ق برابر با ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۶ ش (۱۷ مه ۱۷۹۸) در [[شوشاشوشی]] به دست خدمتکاران خود کشته شد.
 
وی فرزند [[محمدحسن خان قاجار]] و او نیز فرزند [[فتحعلی‌خان قاجار]] فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوز خان بود.
خط ۱۱۳:
 
== بازگشت به [[قره باغ]] و مرگ وی ==
آقامحمدخان که از خروج نیروهای [[روس]] از زمین‌های اشغالی سخت شادمان گردیده بود تصمیم گرفت که در [[قفقاز]] به تصرف شهر [[شوشاشوشی]] که در حمله نخست به دست وی نیفتاده بود بپردازد. او در اسفند ۱۱۷۵ (مارس ۱۷۹۷ میلادی) دوباره عازم [[گرجستان]] شد و قلعه شورشی [[قره باغ]] را تصرف کرد. [[ابراهیم خان جوانشیر]]، حاکم یاغی [[قره باغقره‌باغ]] فرار کرد و شاه قاجار آماده لشکرکشی به [[تفلیس]] شد، ولی در حالی که از فتح [[شوشاشوشی]] در [[قراباغقره‌باغ]] آذربایجان ۳ روز می‌گذشت در بامداد ۲۱ ذی‌الحجه ۱۲۱۱ ه‍.ق (۱۷ ژوئن ۱۷۹۷ میلادی) به دست [[صادق خان گرجی]] و [[خداداد فراش]] و به تحریک [[صادق خان شقاقی]] به قتل رسید<ref>آغا محمد خان قاجار خواجه سفاک، ناصر نجمی، ص 306.</ref>؛ و از آنجا که در آن زمان پیکر بزرگان را در [[عتبات عالیات]] به خاک می‌سپردند، وی را نیز به [[نجف]] بردند و در جوار آرامگاه [[امام اول شیعیان]] به خاک سپردند.
 
== وضعیت انسجام ملی ==
خط ۱۳۳:
 
== روایت مرگ آقامحمدخان ==
''[[عبدالله مستوفی]]'' در کتاب [[شرح زندگانی من]] که یکی از منابع مهم در مطالعه دوران قاجاریه محسوب می‌شود، دلیل به قتل رساندن او را این‌گونه شرح می‌دهد: «در ایام محاصره شوشا،شوشی، مقداری خربزه برای شاه آورده بودند که تحویل آبدار خود نموده و امر داده بود که هر وعده مثلاً نصف یک دانه از آن‌ها را که یک ظرف می‌شود در سفره غذای او بگذارند. خربزه‌ها زودتر از حسابی که شاه داشته‌است تمام می‌شود. شاه تاریخ روز آوردن خربزه‌ها و این‌که چند دانه آن به مصرف رسیده و چند دانه آن باید باقی باشد دقیقاً تعیین می‌کند و از آبدار باقی‌مانده را مطالبه می‌نماید. آبدار هم نجات را در حقیقت‌گویی می‌پندارد و اعتراف می‌کند که با دو نفر از پیشخدمت‌ها آن‌ها را خورده‌اند. شاه برای همین جرم، امر به کشتن هر سه نفر می‌دهد. بعد از آن که به خاطر او می‌آورند که شب جمعه است، اعدام آن‌ها را به صبح شنبه محول می‌نماید و چون محکومین به تجربه می‌دانستند که حکم شاه استیناف‌پذیر نیست، شب شنبه سه نفری وارد اتاق خواب او شده کارش را می‌سازند و جواهرهای سلطنتی را برداشته فرار می‌کنند».<ref>{{یادکرد کتاب|نام=عبدالله|نام خانوادگی=مستوفی|عنوان=شرح زندگانی من|زبان=fa|موضوع=تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه|انتشارات=[[نشر هرمس]]|[روضةالصفای_ناصری]}}</ref>
 
''[[سرجان ملکم]]'' افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، در نوشتارهای خود (که سال‌ها بعد به رشته تحریر درآمده) هرچند چگونگی قتل را عیناً مطابق با نویسندگان ایرانی می‌نویسد ولی به اختلال روانی آقامحمدخان قاجار نیز اشاره می‌کند. وی همچنین [[تئوری توطئه]] را (به ادعای خود) در این ماجرا وارد کرده‌است و نوشته‌است که: «آق محمدخان به غضب رفته حکم داد تا هردو را فوراً به قتل رسانند. صادق خان شقاقی یکی از بزرگان امرا در حق ایشان شفاعت کرد، پادشاه قبول نکرد، لاکن گفت: «چون شب جمعه است کشتن ایشان را به فردا اندازند».