جنبش هنر و صنایع دستی در اواخر قرن ۱۹ به صورت اصلاحات طراحی و جنبشهای اجتماعی در [[اروپا]]، [[آمریکای شمالی]] و [[استرالیا]] آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. حامیان آن با آرمانهای بنیانگذاران جنبش مانند ویلیام موریس و جان روس کین، که پیشنهاد کردند در جوامع قبل از صنعتی مانند اروپای [[قرون وسطی]]، مردم به تحققتحقّق بخشیدن از طریق فرایندفرآیند خلاقخلّاق صنایع دستی رسیدهاند. این امر در تضاد با چیزی بود که به عنوان اثرات بیگانه کار صنعتی تلقی میشد.
این فعالیتهافعّالیّتها صنایع دستی نامیده میشدند زیرا بسیاری از آنها در حرفه صنفی تخصصتخصّص داشتند. نوجوانان به شاگردی استاداستاد، کار میکردند و مهارتهای خود را در مدت چند سال در ازای دستمزدهای پایین پرورش میدادند. زمانی که آموزش آنها تکمیل شد، آنها به خوبی تجهیز شده بودند تا برای خود تجارت کنند و زندگی خود را با مهارتی که میتوانند مستقیماً درون جامعه مبادله شود،شود و اغلب برای کالاها و خدمات،خدمات است، به دست آورند. انقلاب صنعتی و افزایش بهرهوری فرایندهایفرآیندهای تولید به تدریجتدریج، بسیاری از نقشهای هنرمندان حرفهای را کاهش یا حذف کردهاست، و امروزه بسیاری از صنایع دستی بهطور فزایندهای شاهد رکود هستند، به خصوص هنگامی که دیگر به عنوان یک سرگرمی، هنر مردمی و گاهی حتی هنر زیبا دیده میشود.