شاه سلطان حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۶:
 
سکه‌های رایج در زمان صفویه از زر و سیم و برنز بود، ولی در معاملات و داد و ستد بیشتر از سکه نقره و برنز استفاده می‌شد و سکه‌های زرین کمتر در دست مردم بود و معمولاً در جشن‌ها و تاجگذاری و اعیاد ضرب می‌شد. واحد [[پول]] در دوران صفوی تومان بود. سکه زر به نام اشرفی و سکه نقره بیستی، محمدی، شاهی و عباسی نامیده می‌شد و سکه‌های برنزی، غازی نام داشت که معمولاً به آن‌ها فلوس می‌گفتند. فلوس یا فلس کلمه‌ای عربی که معادل فارسی آن پشیز، پول سیاه یا همان غازی می‌باشد. این کلمه از ابولوس ((obulus یونانی، و ابلوس (obolus) لاتین و ابل ((obole فرانسه گرفته شده‌است و معادل یک ششم درهم (دراخما = Dracma) است. بر روی سکه‌های فلوس معمولاً تصاویر مختلفی از حیوانات و پرندگان و اشکال بروج دوازده‌گانه و گاهی نیز عکس شخص یا شیئی را دارد و در بعضی موارد پشت سکه اسم و تاریخ ضرب را نیز می‌توان مشاهده نمود. هر سال سکه مسی جدیدی برای [[نوروز]] یا موقع تعویض حاکم جدید به ضرب می‌رسید و بدین ترتیب قیمت سکه‌های مسی در نزدیکی نوروز پایین می‌آمد و پادشاه و حاکم وقت از این راه استفاده می‌بردند. به‌طوری‌که گفته می‌شد سکه‌های جدید مسی را هر کیلویی دو عباسی خریداری کرده و آن را دوباره تبدیل به سکه‌های مسی جدید کرده و از این راه چهار برابر استفاده می‌بردند و در عین حال مملکت را از داشتن پول زیاد غیررسمی حفظ می‌کردند. اغلب بعد از عوض شدن و ضرب سکه مسی جدید قیمت سکه مسی قدیمی به نصف می‌رسید.
 
== شورش‌های قومی ==
در زمان شاه سلطان حسین تقریباً تمامی ایران دستخوش شورش شد. [[لزگی‌ها]] اقوامی [[سنی]]‌مذهب در شمال غرب ایران بودند که وزیر اعظم شاه، [[فتحعلی خان داغستانی]]، (که یک لزگی بود) پشتیبان آن‌ها بود. به‌دلیل سختگیری‌های مذهبی آن‌ها دست به دامان دربار [[عثمانی]] شدند و علم طغیان برداشتند.
 
قبایل [[بلوچ]] هم دائماً به [[بم]] و [[کرمان]] حمله می‌کردند. از طرف دیگر اعراب خوارج در [[خلیج فارس]] با حمایت والی [[عمان]] عزم خود را برای اشغال جزایر خلیج فارس جزم کرده بودند.
 
[[کرد]]های شورشی نیز [[همدان]] را در سال ۱۷۱۹ اشغال کردند و تا حومه [[اصفهان]] پیش رفتند.
 
حکمران سابق شهر تون، ملک محمود سیستانی که خود را از بازماندگان [[صفاریان]] می‌دانست، در سال ۱۱۲۲ به [[مشهد]] حمله کرد و در خراسان به حکومت پرداخت.
 
جدی‌ترین تهدید، خطر [[افغان]]‌ها بود که در شرق به قتل و غارت می‌پرداختند. سرکرده این شورشی‌ها [[محمود افغان]] از طایفه غلزایی بود.
 
=== شورش افغانان غلجائی ===
پس از مأموریّت یافتن گرگین خان به حکومت هرات، به علّت ظلمش نسبت به مردم، طایفه افغانی غلجائی را که در حدود قندهار ساکن بودند به ستوه آورد. آن‌ها پی در پی از ظلم او به شاه سلطان حسین شکایت کردند، امّا چون دسترسی به شاه که بیشتر اوقات با زنان و خواجه سرایان معاشر بود، امکان نداشت و برخی خواصّ نیز نمی‌گذاشتند تظلم اهل قندهار به شاه برسد، میرویس غلجائی، کلانتر قندهار، شخصاً به اصفهان آمد تا شاه را از حقایق مطلع کند؛ ولی با تحریک گرگین خان و اعوان گرجی او، نتوانست شاه را ملاقات کند. او مدّتی در اصفهان بازداشت شد تا اجازه سفر مکّه یافت و به قصد زیارت، از اصفهان بیرون رفت.
 
پس از مراجعت میرویس به اصفهان، اوضاع دربار صفوی را آشفته تر از سابق دید. عدّه‌ای از تجّار و فرستادگان پطر کبیر، میرویس را به شوراندن افغانی‌های قندهار تحریک کردند. میرویس شایعه کرد که پطر، عازم تسخیر گرجستان و [[ارمنستان]] است و گرگین خان با او همدست شده. با این تدبیر، موفّق شد دوباره [[کلانتر]] [[قندهار]] شود و مواظب حرکات گرگین خان باشد.
 
پس از بازگشت میرویس به قندهار، گرگین خان، او را تحت فشار قرار داد و دخترش را از او خواست. میرویس دختر دیگری را به نام دختر خود پیش گرگین فرستاد و تا حدّی دل او را نسبت به خود نرم نمود. در سال ۱۱۱۳ او را به باغی دعوت کرد و همان‌جا او را کشت. سپس با پوشیدن لباس او، توانست وارد قلعه شده و همه اطرافیان او را بکشد. پس از این موفقیت، غلجائیان را به کمک فتوایی که از علمای سنّت، مبنی بر وجوب جنگ با شیعه گرفته بود علیه پادشاه ایران برانگیخت. در این کار، اورنگ زیب پادشاه هند نیز او را تحریک کرد.
 
پس از رسیدن خبر قتل گرگین، شاه سلطان حسین برادرزاده او کیخسرو خان را برای سرکوبی میرویس فرستاد. او قندهار را محاصره کرد و یک سال نیز آن جا را در محاصره داشت. با این که محصورین تسلیم شدند ولی او از نادانی به آن‌ها جواب مساعد نداد تا این که با وجود داشتن بیست و پنج هزار سرباز شکست خورد و کشته شد. این اتفاق، اعتماد به نفس میرویس و غلجائیان را افزایش داد. به‌طوری‌که سرداران دیگر صفوی را هم که به تسخیر قندهار آمدند، مغلوب کردند.
 
=== شورش افغانان ابدالی ===
موقعی که کیخسرو خان گرجی (برای مقابله با غلجایی‌ها) عازم قندهار بود، عبدالله خان ابدالی را که طایفه او با افغانان غلجائی دشمن بودند، حاکم هرات قرار داد. پس از شکست و قتل کیخسرو، افاغنه ابدالی هم در سال ۱۱۱۸ طغیان کردند و هرات را از ایران جدا کردند. شاه سلطان حسین برای مقابله با آن‌ها از اصفهان حرکت کرد ولی از طهران جلوتر نرفت و سرداری را برای سرکوبی شورشیان فرستاد. ابدالیان سردار شاه را در سال ۱۱۱۹ کشتند.
 
محمود، پسر میرویس، که پس از مرگ پدر و کشتن عمویش رئیس طایفه غلجائی شده بود، در سال ۱۱۲۰ افغانان ابدالی را شکست داد و اسدالله خان، پسر عبد اللّه خان ابدالی سردار ایشان را کشت. محمود وانمود کرد که این کار خدمت به دربار ایران بوده‌است. رجال بی‌تدبیر دربار نیز به محمود لقب حسینقلی خان دادند و با فرستادن یک قطعه شمشیر مرصّع، به حکومت قندهار منصوبش کردند.<ref name="شاه سلطان حسین">[http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,25220A92313.html شاه سلطان حسین]</ref>
 
دربار شاه از سرکوب این قیام‌ها عاجز بود چون از طرفی وزیر اعظم خود یک لزگی بود و از طرفی شاه تحت تأثیر مشاورانی چون ملاباشی محمدحسین مجلسی و رحیم خان حکیم‌باشی قرار داشت. این دو از مخالفان وزیر اعظم به‌شمار می‌آمدند و یک لشکرکشی موفق علیه شورشیان افغان توسط وزیر اعظم را مغایر منافع خویش می‌دانستند.
 
در رستم‌التواریخ علت شورش افغانی‌ها ظلم بی‌اندازهٔ [[خسروخان]] و [[گرگین خان]] گرجی ذکر می‌شود که با حمایت فقها به حکومت [[قندهار]] و [[کابل]] و [[هرات]] رسیده بودند: «پس خسروخان و گرگین خان و اتباع و عمله‌جاتش شروع نمودند به ایذاء و آزار نمودن اهل سنت به مرتبه‌ای که از حد تحریر و تقریر بیرون است، یعنی زنان و دختران و پسران‌شان را به زور و شلاق می‌بردند و به جور و جفا خون‌شان را می‌ریختند به ناحق به آنان تجاوز می‌نمودند.
{{وسط‌چین}}
{{شعر}}
{{ب|نگاده زن و دختر نامدار|قزلباش ننهاد در قندهار}}
{{ب|زن و دختر و امرد کابلی|ز هر سو قزلباش گاد از یلی}}
{{ب|برآمد ز هر سو ز افغان فغان|ز جور قزلباش خواهان امان<ref>محمدهاشم آصف، رستم‌التواریخ، صص ۱۱۵–۱۱۶</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان وسط‌چین}}
 
همه این عوامل باعث شد شورشیان جسورانه‌تر به نافرمانی بپردازند و در سال ۱۷۲۱ میلادی [[محمود افغان]] کرمان را محاصره کرد و از آنجا عازم اصفهان پایتخت صفویه شد. شاه سلطان حسین در اصفهان ماند و افغان‌ها به محاصره شهر پرداختند. او [[شاه تهماسب دوم|طهماسب]] شاهزاده را برای جمع‌آوری قوا به [[کاشان]] و [[قزوین]] فرستاد ولی طهماسب به جای این کار به خوش‌گذرانی‌ها و بی‌بند و باری مشغول شد. سلطان حسین به ایجاد مناسبات دوستانه با دیگر کشورها اهمیت می‌داد، اما ضعف حکومت مرکزی و قدرت گرفتن همسایه‌های ایران، از جمله [[عثمانی]] و [[روسیه]]، باعث مداخله و حمله آن‌ها به ایران شد.<ref name="حسین صفوی">[http://www.encyclopaediaislamica.com/ حسین صفوی]</ref> [[روسیه|روس‌ها]] که تعرضات خود را از زمان [[شاه اسماعیل دوم]] آغاز کرده بودند، در زمان شاه سلطان حسین شروع به مداخله در امور منطقه [[قفقاز]] کرده و حتی سواحل [[دریای خزر]] از [[دربند]] تا [[استرآباد]] ([[گرگان]] فعلی) را به تصرف خود درآوردند.
 
== سقوط اصفهان ==