زبان فارسی میانه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خنثیسازی 1 ویرایش 83.120.160.87 (بحث): منبع؟. (T) برچسب: خنثیسازی |
ویرایش های گسترده. بخش دستور زبان بد نوشته شده بود، کلا پاکش کردم؛ نیازه که یک نفر به صورت دانشنامهای این بخش رو بنویسه. |
||
خط ۱:
{{Infobox language
|name=پارسی میانه یا پارسیگ
سطر ۱۳ ⟵ ۱۲:
|iso2=pal (see text left)
|iso3=pal |lingua=58-AAC-ca
}}'''پارسیگ''' (𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩𐭪)، شناخته شده بهنام '''پهلوی''' در [[ادبیات فارسی]]، و همچنین نامور به '''پارسی میانه''' در نوشتههای آکادمیک، یک زبان ایرانی میانه بود که به در دوران ساسانی ابتدا در جنوب غرب فلات ایران و سپس به عنوان زبان میانجی در تمام شاهنشاهی، بدان صحبت میشد. پارسیگ به شاخه ایرانی جنوب غربی تعلق دارد. این زبان از زبان پارسی باستان سرچشمه گرفته و نیای زبان فارسی و تعداد دیگری از زبانهای ایرانی جنوب غربی نظیر لری است.<ref name="loghman.org">{{یادکرد وب|نویسنده=بزرگمهر لقمان|نشانی=http://www.loghman.org/1012-2/|عنوان=پارسیگویانِ باستان زبانِ خویش را چه مینامیدند؟|ناشر=|تاریخ=|تاریخ بازبینی=}}</ref><ref name="ReferenceA">اشمیت، رودیگر، راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم: زبانهای ایرانی نو، ترجمه پارسی زیر نظر حسن رضایی باغبیدی، تهران: انتشارات ققنوس، ص۴۳۷.</ref>
پارسی میانه یکی از [[زبانهای ایرانی]] است که بنا به تعریف از اوایل دوران [[اشکانیان|اشکانی]] نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان [[ساسانیان]] به عنوان زبان رسمی همهٔ امپراتوری ایران تا صدر [[اسلام]] رواج داشتهاست. خاستگاه این زبان که فرزند [[پارسی باستان]] به حساب میآید [[پارس]] بود. در دوران [[اشکانیان]] پارسی میانه زبانی محلی بود و از [[پهلوی اشکانی]] تأثیراتی پذیرفت تا اینکه در زمان [[ساسانیان]] زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبهها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتابها به این زبان نوشته میشد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از [[اسلام]] همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیمه مُرده بهشمار میآمد.
این زبان یا یکی از [[گویش|گویش]]ها یا زبانهای بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با [[لهجه]]ها، گویشها و زبانهای خویشاوند دور و نزدیک و همچنین وارد شدن [[وامواژه]]ها، [[پارسی|پارسی نو]] را به وجود آوردهاست
این زبان از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویشهای محلی نواحی پارس نزدیکی بسیاری دارد.<ref name="ReferenceA" />
== نام زبان ==
در متنهای نوشتهشده به پارسی میانه، نام این زبان '''پارسیگ''' (Pārsīg) آمدهاست که به معنای «[[زبان]] منسوب به پارس» است.<ref name="loghman.org" /><ref>لازار ۱۳۸۴، ص ۸۰</ref><ref>آموزگار، تفضّلی ۱۳۸۲، ص ۱۳</ref><ref>تاوادیا ۱۳۸۳، ص ۲</ref><ref>رضایی باغبیدی ۱۳۸۷، ص ۷۹، ستون ۲</ref>
این زبان رفتهرفته و بهطور طبیعی دگرگونیهایی به خود دید و در نتیجهٔ این دگرگونیها بعدها تبدیل به زبانی شد که ''پارسی'' یا ''فارسی'' یا [[پارسی دری]] نام داشت. تبدیل شدن خود واژهٔ ''پارسیگ'' به ''پارسی'' هم از جملهٔ همین دگرگونیهای طبیعی زبان یادشده بودهاست؛ یعنی در این فرایندِ دگرگونی ''-گ-''های پایان واژه میافتادهاند.<ref>در مسیر تبدیل شدن فارسی میانه به فارسی نو واژههای فراوانی را میتوان نمونه آورد که ''-گ''ی پایانیشان افتادهاست؛ برای نمونه: nihānīg> نهانی؛ nāmīg> نامی؛ gētīg> گیتی، parīg> پَری (نک زیر مدخلها در واژهنامهٔ مکنزی ۱۳۸۳)</ref> بنابراین، در دورههای آغازین پس از اسلام، هم زبان فارسی میانه و هم زبان فارسی نو نزد گویشورانشان یک نام داشتند، یعنی ''پارسیـ (ـگ)'' یا ''فارسی'' (برای نمونه در نوشتههای نریوسنگ،<ref>نام Neryosang در فارسی ''نریوسنگ'' نیز نوشته میشود.</ref> در شاهنامه و همینطور در نوشتههای عربها و ایرانیان عربینویس شاهد چُنین کاربردی هستیم).<ref>لازار 1384، صص 80-82</ref> از این رو، مردمانی که اکنون به زبان فارسی سخن میگفتند به دلیلی به ''پارسی میانه'' یا همان ''پارسیگ'' باید نام دیگری میدادند تا این دو از هم بازشناخته شوند.
زبان پارسی میانه را در متنهای کهن فارسی نو ''پهلوی'' و در متنهای کهن عربی ''فهلوی'' نامیدهاند. قدیمترین مأخذی که در آن زبان پارسی میانه پهلوی نامیده شده روایت [[جاحظ]] (متوفّی به سال ۲۵۵ هـ ق) است.<ref>صادقی ۱۳۵۷، ص ۴۰ به بعد</ref> بنابراین، پهلوی نامیدن زبان پارسی میانه دستکم از سدهٔ سوم هجری رایج بودهاست. دلیل به کار رفتن اصطلاح ''پهلوی'' برای نامیدن صورت کهن زبان ''پارسی'' آن بود که در سدههای آغازین پس از اسلام واژهٔ ''پهلوی'' دربردارندهٔ این معنیها نیز شده بوده: «ایرانی (در معنای کلی واژه)» و «قدیمی (البته نه هر قدیمی، بلکه راه و رسم ایرانی قدیمی، که در در شاهنامه بیشتر به این معنی برمیخوریم)»<ref>صادقی ۱۳۸۹، ص ۲</ref> حتّی این واژه هالهای از معناهای گوناگونی چون «اشرافی»، «باستانی»، «باشکوه» و.. یافته بوده که بازتاب آن را در شاهنامه میبینیم.<ref>آموزگار، تفضّلی 1382، ص 14، پن 3</ref> بنابر این، زبانی که یادآور آیینها و دورههای کهن ایران بود به سادگی میتوانست ''[[زبان پهلوی]]'' نامیده شود.<ref>تاوادیا ۱۳۸۳، صص ۲ به بعد</ref><ref>آموزگار و تفضلی ۱۳۸۰، ص ۱۴</ref> شایان یادآوری است که ''پَهْلَوی'' و ''پَهْلَوانی''، یا اشکال عربیشدهٔ آن، ''بَهْلَوی'' و ''فَهْلَوی''، به زبانها و قومهای دیگری چون گویشهای ایرانی شمال غربی نیز گفته شدهاست.<ref>رضاییِ باغبیدی 1387، ص 79، ستونِ 2</ref>
واژه پهلوی در واقع به معنای «منسوب به ''پَهْلَو'' (یا همان [[پارت]])» است. ''پَهْلَو'' از [[دورهٔ هخامنشی]] به بعد نام یکی از استانهای شمال شرقی ایران بوده. نام این استان در [[سنگنوشتههای هخامنشی]] ''پرثوه'' (''-Parθava'') آمدهاست. واژهٔ -Parθava با تبدیلهایِ بسیار رایجِ θ به h و r به l و نیز قلب جایگاه این دو در واژه، به پهلو (''Pahlaw'') بدل شدهاست. در دورهٔ ساسانی زبان رایج در استان ''پَهْلَو'' (یعنی همان استان پارت) را پهلویگ یا پهلوانیگ<ref>این نام برای نمونه در کتاب Boyce 1975، ص 40: در متن فارسی میانهٔ h و در بند سوم آن آمدهاست.</ref> مینامیدند. به سخن دیگر، ''پهلوی'' یا ''پهلوانی'' در اصل نام زبان دیگری بوده که با زبان پارسی میانه فرق دارد و امروزه آن را در کتابهای زبانشناسی ''پهلوی اشکانی'' یا ''پارتی'' مینامند.<ref>رضایی باغبیدی 1385، ص 15</ref><ref>رضایی باغبیدی 1387، ص 79، ستون 2</ref>
نخستین بار [[کارل هرمان زالمان|کارل زالمان]] (به روسی: [[:ru: Залеман, Карл Германович|Залеман, Карл Германович]]) نام ''پارسی میانه'' (به آلمانی: [[:de: Mittelpersisch|Mittelpersisch]]) را برای این زبان به کار بردهاست.<ref>تاوادیا ۱۳۸۳، ص نه؛ یادآوری میشود که این نقل قول در واقع از پیشگفتار س. نجمآبادی، یعنی برگردانندهٔ کتاب تاوادیا به فارسی است.</ref> امروزه هم همچنان اصطلاحهایی چون ''پهلوی ساسانی'' و ''پهلوی'' برای نامیدن پارسی میانه به کار میرود. البته منظور از ''پهلوی'' بیشتر گونهٔ خاصی از پارسی میانه است که در کتابهای [[مزدیسنا|زردشتی]] به کار رفتهاست.<ref>آموزگار، تفضّلی ۱۳۸۲، ص ۱۴</ref>
کد استاندارد [[ایزو ۶۳۹]] پارسی میانه ''pal'' است.{{تاریخچه زبان فارسی}}
== پس از اسلام ==
سطر ۵۶ ⟵ ۴۸:
به جز کتابها و آثاری که در الگوی زیر ذکر شده، پارهنوشتهها و سنگنوشتههای پراکندهای نیز از پارسی میانه در نقاط گوناگون سرزمین پهناور [[ایران]] قدیم به جای ماندهاست.<ref>[http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2009\04\04-29\13-13-50.htm&storytitle=داغستان،%20دیار%20آشنا روزنامهٔ اطلاعات]، شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸، ۸ مه ۲۰۰۹، شماره ۲۴۴۶۳</ref> این سنگنوشتهها شامل آثار مکتوب شاهان نخستین ساسانی و وزرا و ملازمان نزدیک آنها میباشد. الفبای بکار گرفته شده در این آثار با الفبای کتابت اندکی تفاوت داشته و به [[خط پهلوی اشکانی]] نزدیک بودهاست. این کتیبهها بیشتر در [[پارس]]، [[کرمانشاه]]، [[کردستان عراق]] و [[آذربایجان]] و [[حمص]] [[سوریه]] واقع شدهاند. همچنین در دوره اسلامی نیز کتیبهنویسی پهلوی رایج بود و در برخی مناطق شمال ایران کتیبههای اسلامی دارای خط پهلوی نیز بودهاند مانند [[برج لاجیم]].
برای نمونه ۲۵ سنگنوشتهٔ کوچک به [[خط پیوسته پهلوی]] در باروی [[شهر دربند]] قفقاز کشف شده بود و اخیراً باستانشناسان شش کتیبه دیگر به پارسی میانه نیز در آنجا پیدا کردند. این سی و یک کتیبه نام سنگتراشان یا کسانی را ذکر میکند که به نوعی درکشیدن دیوار سهم داشتند.<ref name="همان"
=== آثار زند و پازند ===
در اواخر دوره ساسانی، متون اوستا به زبان پارسی میانه برگردانده شد (یک دلیل این امر ظاهراً مقابله با اعتقادات [[مزدک|مزدکی]] بودهاست). اگرچه تمامی بخشهای قدیمی [[اوستا]] امروزه در دست نیست، اما بخشهای زیادی از آن باقی ماندهاست. این متون پارسی میانه ترجمه مستقیم متون اوستایی نیستند بلکه ترجمه تفسیری آنها بهشمار میآیند. در دوره ساسانی شمار کسانی که [[زبان اوستایی]] را میفهمیدند چندان زیاد نبود چرا که زبان اوستایی در آن دوره، زبانی مرده و تقریباً منسوخ شده بهشمار میرفت. متون پازند که بعدها ایجاد شد، نگارش این تفاسیر و سایر کتابهای پارسی میانه به الفبای [[دین دبیره]] یا همان خط اوستایی هستند که از آنجا که آسانتر بود برای نگارش بکار گرفته شد.<ref>زبان پهلوی ادبیات و دستور آن. صفحهٔ ۲۸</ref>
==
'''پارسیگ:''<ref>[https://web.archive.org/web/20080312211533/http://www.sfu.ca/~rmehri/Parsik/index.htm R. Mehri's Parsik/Pahlavi Web page (archived copy)] at the [[Internet Archive]]</ref>'''''{{quote|<center>pad nām ī yazdān
ēdōn gōwēnd kū ēw-bār ahlaw zardušt dēn ī padīrift andar gēhān rawāg be kard. tā bawandagīh [ī] sēsad sāl dēn andar abēzagīh ud mardōm andar abē-gumānīh būd hēnd. ud pas gizistag gannāg mēnōg [ī] druwand gumān kardan ī mardōmān pad ēn dēn rāy ān gizistag *alek/sandar ī *hrōmāyīg ī muzrāyīg-mānišn wiyāb/ānēnīd *ud pad garān sezd ud *nibard ud *wišēg ō ērān-šahr *frēstīd. u-š ōy ērān dahibed ōzad ud dar ud xwadāyīh wišuft ud awērān kard. ud ēn dēn čiyōn hamāg abestāg ud zand [ī] abar gāw pōstīhā ī wirāstag pad āb ī zarr nibištag andar staxr [ī] pābagān pad diz [ī] *nibišt nihād ēstād. ōy petyārag ī wad-baxt ī ahlomōγ ī druwand ī anāg-kardār *aleksandar [ī] hrōmāyīg [ī] mu/zrāyīg-mānišn abar āwurd ud be sōxt.}}'''فارسی''':{{quote|<center>به نام ایزدان
ایدون گویند که چنان که زرتشت درستکار دین (مزدیسنا) را پذیرفت، آن را اندر جهان رواج داد. تا سیصد سال دین به پا بود و مردمان هیچ بیم نداشتند. و پس از آن، اهریمن گجسته برای دور کردن مردمان از دین، اسکندر رومی را خلق کرد و از مصر او را به همراه خشم و خشونت سوی ایرانشهر فرستاد. او فرمانروای ایران را بکشت و دربار را، و همچنین دین را به همراه همه نوشتههای اوستا و زند (که) با آب طلا بر روی پوستین گاو نوشته شده بودند و در اصطخر نگهداری میشدند را، ویران کرد. اسکندر رومی، آن پستِ بدسرنوشتِ بدعتگذار، آن گناهکار، همه آنها را بسوخت.||}}
=== نمونه شعر ===
{|
|
: '''پارسیگ:'''
: Dārom andarz-ē az dānāgān
:
: Az guft-ī pēšēnīgān
:
: Ō šmāh bē wizārom
:
: Pad rāstīh andar gēhān
:
: Agar ēn az man padīrēd
:
: Bavēd sūd-ī dō gēhān
:
|
: '''نظمنویسی به فارسی:'''
:
: دارم اندرزی از دانایان
:
: از گفتهٔ پیشینیان
:
: به شما بگزارم
:
: به راستی اندر جهان
:
: اگر این از من پذیرد
:
: بوَد سود دو جهان
|}
== لغات ==
=== وندها ===
تعدادی از وندهای پارسیگ در جریان انتقال به پارسی نو، فراموش شدهاند.<ref>Joneidi, F. (1966). Pahlavi Script and Language (Arsacid and Sassanid) {{lang|fa|نامه پهلوانی: آموزش خط و زبان پهلوی اشکانی و ساسانی}} (p. 54). Balkh ({{lang|fa|نشر بلخ}}).</ref><ref name="D. N. MacKenzie1971">{{cite book|author=David Neil MacKenzie|title=A Concise Pahlavi Dictionary|year=1971|publisher=London: Oxford University Press}}</ref><ref>Joneidi, F. (1972). The Story of Iran. First Book: Beginning of Time to Dormancy of Mount Damavand ({{lang|fa|داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی، دفتر نخست: از آغاز تا خاموشی دماوند}}).</ref>
{| class="wikitable"
!پارسی میانه
!پارسی نو
!در زبانهای هندواروپایی دیگر
!نمونه
|-
|''A-''
|نا ''–'' بی
|''a-'' در زبان یونانی (مانند اتم)
|''a-spās'' «ناسپاس»، ''a-bim'' «بیباک»، ''a-čār'' «ناچار»، ''a-dād'' «ناعادل»
|-
|''An-''
|نا ''–'' ن
|''un'' در انگلیسی، ''ant-'' در آلمانی
|''an-ērān'' «ناایرانی»، ''an-ast'' «نابود» یا «نیست»
|-
|''-ik'' (''-ig'' در پارسیگ متاخر)
|نسبت. «ــی»
|''-ic'' در انگلیسی''،'' ''-icus'' در لاتین''، –ikos'' در یونانی''، -isku'' در زبانهای اسلاوی
|''Pārsīk'' «پارسی»، ''Āsōrik'' «آشوری»، ''Pahlavik'' «پهلوی»، ''Hrōmāyīk/Hrōmīk'' «رومی»، ''Tāzīk'' «تازی»
|}
=== پسوندهای مکان ===
{| class="wikitable"
!Middle Persian
!در زبانهای هندواروپایی دیگر
!نمونه
|-
|''-gerd''
|
|سوسنگرد، دارابگرد، ویروگرد (بروجرد)
|-
|''-vīl''
|
|اردبیل (ارتهویل)، کابل (کاول)، زابل (زاول)
|-
|''-āpāt'' (''-ābād'' در نوشتههای متاخر)
|
|اشکآباد ([[عشقآباد]])
|-
|[[ـستان]]
|''stead'' در انگلیسی، به معنای «شهر»، ''stan'' در روسی، به معنای ساکن شدن، ''stand'' در زبانهای ژرمنی
|تپورستان (طبرستان)
|}
=== مقایسه با فارسی ===
<br />
{| class="wikitable"
!پارسیگ
!English
!پارسی نو
!نکات
!در زبانهای هندواروپایی دیگر
|-
|''Drōd 𐭣𐭫𐭥𐭣''
|Hello (lit. 'health')
|''Dōrūd'' (''درود'')
|
|
|-
|''Pad-drōt 𐭯𐭥𐭭 𐭣𐭫𐭥𐭣''
|Goodbye
|''Bē dōrūd'' (''به درود'')، ''bedrūd'' (''بدرود'') در نوشتههای متاخرتر
|
|
|-
|''Spās 𐭮𐭯𐭠𐭮''
|Thanks
|''Sipās'' (''سپاس'')
|''Spās'' در کردی
|
|-
|''Pad 𐭯𐭥𐭭''
|To, at, in, on
|''Bē'' (''به'')
|
|
|-
|''Az 𐭬𐭭''
|From
|''Az'' (''از'')
|
|
|-
|''Šagr𐭱𐭢𐭫'', ''Šēr''<sup>1</sup>
|Lion
|''Šēr'' (''شیر'')
|*''šagra''- در پارسی باستان
|
|-
|''Šīr𐭱𐭩𐭫'' <sup>1</sup>
|Milk
|''Šīr'' (''شیر'')
|''*xšīra-'' در پارسی باستان
|از *''swēyd''- در نیاهندواروپایی
|-
|''Asēm 𐭠𐭮𐭩𐭬''
|Iron
|''Āhan'' (''آهن'')
|''Āsin'' (''آسِن'') در کردی
|{{linktext|Eisen}} در آلمانی
|-
|''Arjat''
|Silver
|''seem'' (''سیم'')
|
|''argentum'' در لاتین، ''arsat'' در ارمنی، ''airget'' در ایرلندی کهن، ''argent'' در فرانسوی، ''h₂erǵn̥t-'' در نیاهندواروپایی
|-
|''Arž''
|Silver coinage
|''Arj'' (''ارج'')
|''Arg'' در [[زبان آسی|آسی]]
|
|-
|''Ēvārak''
|Evening
|عدم ورود به فارسی
(به معنای عصر)
|ēvār در لری و کردی
|
|-
|''Tābestān 𐭲𐭠𐭯𐭮𐭲𐭠𐭭''
|(adjective for) summer
|{{linktext|تابستان}}
|
|
|-
|''Hāmīn 𐭧𐭠𐭬𐭩𐭭''
|Summer
|عدم ورود به فارسی
(به معنای تابستان)
|Hāmīn در بلوچی و کردی مرکزی
Hāvīn در کردی شمالی
|
|-
|''Stārag 𐭮𐭲𐭠𐭫𐭪, Star 𐭮𐭲𐭫''
|Star
|''Setāre'' (''ستاره'')
|''Stār, Stērk'' در کردی شمالی
|''stella''
''ردلاتین،''
|-
|''Fradom''
|First
|عدم ورود به فارسی
(به معنای نخستین)
|''pronin'' در [[زبان سنگسری]]
|''prathama'' در سانسکریت، ''primus'' لاتین
|-
|''Fradāk''
|Tomorrow
|''Fardā'' (''فردا'')
|''Fra-'' 'بهسوی'
|''pro-'' در یونانی، ''pra'' در لیتوانیایی و...
|-
|''Murd 𐭬𐭥𐭫𐭣''
|Died
|''Mōrd'' (''مرد'')
|
|''morta'' در لاتین، ''murd-er'' در انگلیسی، ''mirtvu'' در روسی کهن و ''mirtis'' در لیتوانیایی
|-
|''Rōz 𐭩𐭥𐭬''
|Day
|''Rūz'' (''روز'')
|روژ در کردی
روچ در بلوچی
|''lois'' در ارمنی، ''lux'' در لاتین. هر دو به معنای «نور»
|-
|''Sāl 𐭱𐭭𐭲''
|Year
|''Sāl'' (''سال'')
|
|''Sonne'' در آلمانی، ''sārd'' در ارمنی، ''солнце'' در روسی
|-
|''Mātar 𐭬𐭠𐭲𐭥''
|Mother
|''Mādar'' (مادر)
|
|''māter'' در لاتین، ''mater'' در اسلاوی کلیسایی کهن، ''motina'' در لیتوانیایی
|-
|''Pidar 𐭯𐭣𐭫''
|Father
|''Pēdar'' (پدر)
|
|''pater'' در لاتین، ''padre'' در ایتالیایی، ''fater'' در ژرمنی کهن
|-
|''Brād,Brādar 𐭡𐭥𐭠𐭣𐭥''
|Brother
|''Barādar'' (برادر)
|
|''brat(r)u'' در اسلاوی کلیسایی کهن، ''brolis'' در لیتوانیایی، ''frāter'' در لاتین، ''brathair'' در ایرلندی کهن، ''bruoder'' در ژرمنی کهن
|-
|''Xwāh(ar) 𐭧𐭥𐭠𐭧''
|Sister
|''Xāhar'' (''خواهر'')
|
|''khoyr'' در ارمنی
|-
|''Duxtar 𐭣𐭥𐭧𐭲𐭫''
|Daughter
|''Dōxtar'' (''دختر'')
|
|''dauhtar'' در گوتی، ''tohter'' در ژرمنی کهن، ''duckti'' در پروسی کهن، ''dowstr'' در ارمنی، ''dukte'' در لیتوانیایی
|-
|''Ōhāy 𐭠𐭧𐭠𐭩''
|Yes
|''ārī'' (''آری'')
|
|
|-
|''Nē 𐭫𐭠''
|No
|''Na'' (''نه'')
|
|
|}
=== وامواژههای پارسیگ در عربی ===
تعداد بیشماری وامواژه در عربی وجود دارد که از پارسی میانه به این زبان وارد شدهاند.<ref name="PahDic">{{cite book|ref=harv|last=Mackenzie|first=D. N.|title=A Concise Pahlavi Dictionary|url=https://books.google.com/books?id=tRegBAAAQBAJ|year=2014|publisher=Routledge|isbn=978-1-136-61396-8}}</ref><ref>{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/arabic-ii|title=ARABIC LANGUAGE ii. Iranian loanwords in Arabic|date=15 December 1986|website=Encyclopædia Iranica|access-date=31 December 2015}}</ref><ref>Joneidi, F. (1965). Dictionary of Pahlavi Ideograms (فرهنگ هزوارش هاي دبيره پهلوي) (p. 8). Balkh (نشر بلخ).</ref>
{| class="wikitable"
!پارسیگ
!فارسی
!در زبانهای هندواروپایی دیگر
!عربی
!فارسی
|-
|''Srat 𐭮𐭫𐭲''
|خیابان
|''strata'' در لاتین، ''srat'' در ولزی، از ریشه ''stere-'' نیاهندواروپایی
|''Sirāt'' (''صراط'')
|راه
|-
|''Burg 𐭡𐭥𐭫𐭢''
|برج
|''burg'' در زبانهای ژرمنی، به معنای دژ
|''Burj'' (''برج'')
|برج
|-
|''A-sar''
|بیکران
|''siras'' در سانسکریت''. harsar'' در هیتی
|''Azal'' (''أزل'')
|بیکران
|-
|''A-pad؛'' ''a-'' (پیشوند نفی) + ''pad'' (پایان)
|بیپایان
|
|''Abad'' (''أبد'')
|برای همیشه، بیپایان
|-
|''Dēn 𐭣𐭩𐭭'' (from Avestan ''daena'')
|دین
|
|''Dīn'' (''دين'')
|دین
|-
|''Bōstān''
|بوستان
|
|''Bust''ān ''(''بستان'')''
|بوستان
|-
|''Čirāg''
|چراغ
|
|''Sirāj'' (''سراج'')
|چراغ
|-
|''Tāg''
|تاج
|
|''T''ā''j'' (''تاج'')
|تاج
|-
|''Pargār''
|پرگار
|
|''Firjār'' (''فرجار'')
|پرگار
|-
|''Ravāg''
|فعلی
|
|''Rawāj'' (''رواج'')
|رواج
|-
|''Ravāk'' (شکل قدیمیتر ''ravāg'')
|فعلی
|
|''Riwāq'' (''رواق'')
|محل گذر
|-
|''Gund''
|گردان
|
|''Jund'' (''جند'')
|ارتش
|-
|''Šalwār''
|شلوار
|
|''Sirwāl'' (''سروال'')
|شلوار
|-
|''Rōstāk''
|روستا
|
|''Ruzdāq'' (''رزداق'')
|روستا
|-
|''Zar-parān''
|زعفران
|
|''zaʿfarān'' (''{{linktext|زعفران}}'')
|زعفران
|}
=== مقایسه نامها ===
{| class="wikitable"
!پارسی باستان
!پارسی میانه
!پارسی نو
|-
|Anāhitā
|Anāhid
|Nāhid
|-
|Artaxšatra
|Artaxšēr
|Ardašir
|-
|Mithra
|Mihr
|Mehr
|-
|Rokh-šwana
|Rokhsāna
|Roksāne
|-
|
|Pāpak
|Bābak
|-
|
|Āleksandar, Sukandar
|Eskandar
|-
|Pērōč
|Pērōz
|Pīruz
|-
|Mithradata
|Mihrdāt
|Mehrdād
|-
|
|Borān
|Borān
|-
|Husravah
|Husraw, Xusraw
|Khosrow
|-
|Zartušt
|Zaratu(x)št
|Zartōšt
|-
|Ahura Mazda
|Ōhrmazd
|Hormizd
|}
== پانویس ==
|