سید روحالله خمینی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
آخرین تغییر متن رد شد (توسط Qomrohani) و برگردانده شد به نسخهٔ 26864222 توسط Benyamin-ln |
تبدیل پانویس تجمعی به پانویس کوتاهشده |
||
خط ۱۲۶:
{{اصلی|تبار روحالله خمینی}}
روحالله موسوی خمینی، اول مهرماه ۱۲۸۱ خورشیدی (۲۴ سپتامبر سال ۱۹۰۲ میلادی) در خانوادهای اهل دانش و متنفذ در [[خمین]] به دنیا آمد.<ref
احمد پاکتچی، فرامرز
به نوشته [[باقر معین]]، خمینی در خانوادهای به دنیا آمد که سابقه فعالیتهای دینی و مذهبی در آن به قرنها قبل برمیگشت. آنها «سید موسوی» بودند، به این معنی که نسبشان به [[محمد]] – پیامبر اسلام – و از طریق دختر او [[فاطمه]] و نیز به [[موسی کاظم]] – هفتمین امام [[شیعه|شیعیان]] – برمیگشت.<ref name="alislam">{{یادکرد وب| نشانی = https://web.archive.org/web/20120719024531/http://www.jamaran.ir/fa/4269/با_امام/حدیث_بیداری/فصل_اول_حیات_فردی_و_اجتماعی/| عنوان = حیات فردی و خانوادگی|}}</ref><ref name="baqer2">{{یادکرد |فصل= The Orphan – Childhood in Khomein|کتاب= Khomeini: Life of the Ayatollah|نویسنده = Baqer Moin|ناشر =I.B.Tauris & Co Ltd |شهر= Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010|زبان=en| صفحه= ۲ تا ۳ |سال=1999|شابک=1-85043-128-0}}</ref>
خط ۱۳۸:
خمینی، اول مهرماه ۱۲۸۱ خورشیدی (۲۴ سپتامبر سال ۱۹۰۲ میلادی) در شهر [[خمین]] به دنیا آمد. به گفته عباس میلانی علت کشته شدن پدر خمینی در هالهای از ابهام میباشد و منابع طرفدار خمینی، همدستان [[رضاشاه]] را عامل قتل پدرش میدانند. او میگوید اما به نظر میرسد که این داستان صرفاً هدفی سیاسی داشته باشد زیرا رضا شاه بیست و دو سال بعد از کشته شدن پدر خمینی به پادشاهی رسید.<ref name=Abbas/> خمینی توسط سه زن بزرگ شد. دایه او که خاور نام داشت، مادرش و عمهاش. مادر و عمه او در موج اپیدمی آنفلوآنزای اسپانیایی و وبا که در سال ۱۲۹۷ خورشیدی ایران را فرا گرفت درگذشتند. چیز زیادی از دوران کودکی او نمیدانیم.<ref name="Abbas"/>
فرامرز
[[احمد خمینی]] گفتهاست که پدرش در دوران کودکی خیلی بازیگوش بود و دچار شکستگیهای متعدد شده بود و همیشه در خاک کوی و آب جوی مشغول بازی بود.<ref name=bbc.co>[http://www.bbc.co.uk/persian/khomeiniinterview.ram Ahmad Khomeini interview] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20140209033521/http://www.bbc.co.uk/persian/khomeiniinterview.ram |date=9 فوریه 2014}}</ref> خمینی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در نوجوانی و آغاز جوانی در مکتب محلی و مدرسهای در خمین گذراند.
خط ۱۴۸:
=== تحصیلات ===
[[پرونده:خمینی و همدرسان.JPG|بندانگشتی|چپ|سید روحالله، نفر دوم سمت راست در جمع همدرسان]]
خمینی در کودکی به [[مکتبخانه|مکتب]] شخصی به نام ملا ابوالقاسم رفت. سپس، [[ادبیات عرب]]، دروس ابتدایی و مقدمات را از دایی اش، میرزا محمدمهدی، و [[منطق]] را نزد شوهرخواهرش، میرزارضا نجفی، فراگرفت.<ref
خمینی پس از تحصیلات مقدماتی خود در خمین، در ۱۹ سالگی، به سال ۱۲۹۹ خورشیدی، برای تکمیل تحصیلات خود راهی [[اراک]] شد.<ref>{{یادکرد|کتاب=Reinventing Khomeini: The Struggle for Reform in Iran|نویسنده = Daniel Brumberg|ناشر =University of Chicago Press|شهر=Chicago |صفحه=45|سال=2001|شابک=0-226-07758-6 |زبان=en}}</ref> او در آنجا وارد [[مدرسهٔ سپهدار]] شد.<ref name="hawze"/>
در آن سالها اراک به دلیل حضور [[عبدالکریم حائری یزدی]] به مرکز مهمی برای یادگیری علوم دینی تبدیل شده بود.<ref name="baqer22">{{یادکرد |فصل= In the Seminary: Student Years in Qom|کتاب= Khomeini: Life of the Ayatollah|نویسنده = Baqer Moin|ناشر =I.B.Tauris & Co Ltd |شهر= Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010|زبان=en| صفحه=22|سال=1999|شابک=1-85043-128-0}}</ref> وی در آنجا منطق را از محمد گلپایگانی، [[اصول فقه|اصول]] را از محمدعلی بروجردی و [[فقه]] را از عباس اراکی آموخت.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
یکسال بعد بدنبال مهاجرت [[عبدالکریم حائری یزدی]] برای تأسیس [[حوزه علمیه قم]]، خمینی نیز راهی این شهر شد.<ref name="alislam"/><ref name="jamaran">{{یادکرد وب| نشانی = http://www.jamaran.ir/fa/4933/با_امام/حدیث_بیداری/امام_خمینی_در_سنگر_مبارزه_و_قیام_#_edn10| عنوان = حدیث بیداری (زندگینامه امام خمینی (س)) - امام خمینی در سنگر مبارزه و قیام| تاریخ بازدید = ۱۱ اوت ۲۰۱۱| ناشر = پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران}} {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20120719022550/http://www.jamaran.ir/fa/4933/با_امام/حدیث_بیداری/امام_خمینی_در_سنگر_مبارزه_و_قیام_#_edn10 |date=19 ژوئیه 2012}}</ref> در آنجا [[مطول]] را از محمدعلی ادیب تهرانی، [[مکاسب]] را از [[سید محمدتقی خوانساری]]، [[کفایة الاصول|کفایه]] را از سید علی یثربی کاشانی آموخت.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
او بعد از گذراندن دورهٔ سطح، ابتدا در درس خارج فقه و اصول [[سید علی یثربی کاشانی]] و سپس در درس خارج فقه [[عبدالکریم حائری یزدی]] شرکت کرد. وی برای فراگیری فلسفه به درس [[علی اکبر حکمی یزدی]] رفت و در همان ایام نقد فلسفه [[داروینیسم]] را نزد محمدرضا نجفی فراگرفت. به مدت چهار سال [[منظومه]] [[ملا هادی سبزواری]] را در محضر [[سید ابوالحسن رفیعی قزوینی]] آموخت و [[اسفار اربعه]] [[ملاصدرا]] را با [[خلیل کمرهای]] مباحثه کرد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
وی نزد ابوالحسن رفیعی قزوینی علاوه بر فلسفه، [[ریاضیات]] و [[هیئت]] را نیز فراگرفت.<ref name="hawze"/><ref name="baqer42">{{یادکرد |فصل= In Search of Perfection: Taking Refuge in Mysticism|کتاب= Khomeini: Life of the Ayatollah|نویسنده = Baqer Moin|ناشر =I.B.Tauris & Co Ltd |شهر= Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010|زبان=en| صفحه= 42|سال=1999|شابک=1-85043-128-0}}</ref><ref name="daniel46">{{یادکرد|کتاب=Reinventing Khomeini: The Struggle for Reform in Iran|نویسنده = Daniel Brumberg|ناشر =University of Chicago Press|شهر=Chicago |صفحه=46|سال=2001|شابک=0-226-07758-6 |زبان=en}}</ref> در [[عرفان]] ابتدا از [[میرزا جواد ملکی تبریزی]] و سپس [[محمدعلی شاهآبادی|میرزا محمدعلی شاهآبادی]] بهره برد.<ref name=zamzamn_KH9-10/><ref>{{یادکرد|کتاب=زمزم نور: زندگینامه، آثار و برکات، خصوصیات و مواضع، جهتگیری و راه حضرت امام خمینی قدس سره |نویسنده = مؤسسه فرهنگی قدر ولایت|شهر=تهران|صفحه=۱۰–۹|سال=۱۳۸۷|شابک=964-6248-74-8}}</ref> او از سال ۱۳۰۷ به مدت شش سال در درس خصوصی عرفان شاه آبادی شرکت میکرد و [[منازلالسائرین]] [[خواجه عبدالله انصاری]] و شرح [[مصباح الانس]] و مفاتیح الغیب [[صدرالدین قونوی]] را از وی آموخت و خود شرحی بر مفاتیح الغیب نگاشت.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
وی در سال ۱۳۱۳ به [[اجتهاد]] رسید.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی،
=== تدریس ===
خط ۱۹۲:
در سال ۱۳۲۵، مراجع تقلید وقت شیعه، [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و [[سید حسین طباطبایی قمی]] در [[عراق]] درگذشتند. پس از آن، عملاً سید حسین طباطبایی بروجردی عهدهدار مرجعیت عامه شیعیان گشت و این موضوع به مدت نزدیک به ۱۵ سال ادامه یافت.<ref name=ToolAutoGenRef1/><ref>[http://www.ahl-ul-bait.org/fa.php/page,24386A46294.html آیتالله العظمی سید حسین طباطبایی قمی] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20180527090745/http://www.ahl-ul-bait.org/fa.php/page,24386A46294.html |date=27 مه 2018}}</ref><ref>{{یادکرد |کتاب = عنصر فضیلت و تقوی حضرت العظمی قمی (قدسسره)|نویسنده = عباس حاجیانی دشتی |فصل = |صفحه = ۳۵ | ناشر = مفید (محلاتی) | سال = ۱۳۷۲}}</ref>
در سال ۱۳۲۴ سید حسین بروجردی بهعنوان گزینهٔ مناسب ریاست حوزه با درخواست علمای قم از جمله، وارد قم شد و مورد استقبال قرار گرفت، و سرپرستی حوزه را بر عهده گرفت. ریاست بروجردی بر حوزه بهمدت پانزده سال طول کشید. در این مدت تغییرات اساسی در ساختار حوزه بهوجود آمد و تحولات بسیاری زیر نظر او رخ داد و استقبال از طرح اصلاح و نوسازی حوزه که از جمله اقدامات صورت گرفته در زمان ریاست او محسوب میشوند.<ref name="hawze"/> روحالله خمینی علیرغم آنکه خود مجتهد بود، برای ترویج و تحکیم جایگاه بروجردی در درسهای خارج وی شرکت میکرد. اگرچه در دوران ریاست بروجردی بر حوزه تحولات مفید و گستردهای صورت گرفت، اما با این وجود خمینی نتوانست در این دوران اصلاحات مورد نظر خود را در حوزه عملی کند. او در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساسی ساختار حوزهٔ علمیه را با همکاری مرتضی حائری تهیه و به [[سید حسین طباطبایی بروجردی]] پیشنهاد داد. با این وجود، پیشنهادهای خمینی دربارهٔ اصلاحات در حوزه نهایتاً از طرف بروجردی -علیرغم تمایل اولیه- عملی نشد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
در سال ۱۳۲۷، در زمان تشکیل [[اسرائیل]]، خمینی به همراه جمعی از علما با صدور بیانیه ای، اقدام [[سازمان ملل متحد]] برای رسمیت بخشیدن به تأسیس این کشور را به عنوان اقدامی [[استعماری]] محکوم کرد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
به نوشته عباس میلانی، در این دوره حوزه قم تحت نفوذ محمدحسین بروجردی بود که به عدم دخالت روحانیان در امور سیاسی اعتقاد داشت. خمینی به عنوان یک روحانی جوان با این رویه عمیقاً مخالف بود. وی بهطور مخفیانه به تدریس عرفان میپرداخت، هرچند این کار در آن زمان در حوزه ممنوع بود. او همچنین، بهطور مخفیانه از نواب صفوی حمایت میکرد. او در هنگام تدریس روش مرسوم در قم که مباحثه بین طلاب بود را برنمیتافت. عباس میلانی مینویسد که خصوصیاتی مانند خودرایی و قاطعیت که بعدها در زندگی سیاسی او میبینیم، در خمینی به عنوان یک معلم جوان هویدا است.<ref name="Abbas"/>
خط ۲۰۳:
رابطهٔ خمینی با شخصیتهای مذهبی فعال آن دوران که به شکل آشکاری در حوزهٔ سیاست به مبارزه با اقدامات حکومت میپرداختند، نظیر [[سید ابوالقاسم کاشانی]] و [[سید مجتبی نواب صفوی]] رهبر [[جمعیت فدائیان اسلام|فدائیان اسلام]]، مقطعی و اکثراً بیثمر بود. علت اصلی عدم تمایل او بر مبارزات مستقیم و صریح سیاسی در آن زمان به عقیدهٔ خاص او در این زمینه بازمیگشت. او معتقد بود که هرگونه جنبش مبارز و خواهان تغییرات میبایست توسط یک روحانی دینی هدایت شود. این در حالی بود که تأثیرگذارترین چهرهٔ این راه در آن زمان، [[محمد مصدق]] بود که فردی [[سکولاریسم|سکولار]] و [[ملیگرایی|ملیگرا]] محسوب میشد.<ref name="alislam"/>
زمانی که نواب صفوی و یارانش در سال ۱۳۳۴ توسط حکومت دستگیر شدند، خمینی کوشید تا از اعدام نواب جلوگیری کند. وی با بروجردی و چند تن دیگر از علما مذاکره کرد، تا در موضوع مداخله کنند، اما در این کار توفیقی نیافت.<ref
== مبارزه با محمدرضاشاه ==
خط ۲۰۹:
به گفته [[حمید الگار]] پس از مرگ بروجردی (۱۳۴۰) خمینی به عنوان یکی از جانشینان بروجردی برای رهبری مذهبی مطرح شد. از نشانههای این امر، انتشار کتابهایی در فقه و از جمله [[توضیح المسائل]] بود.<ref group="یادداشت">به گفته [[یرواند آبراهامیان|آبراهامیان]] توضیح المسائل خمینی در سال ۱۹۶۱ میلادی (۱۳۳۹–۱۳۴۰ خورشیدی) در نجف چاپ شد.[http://publishing.cdlib.org/ucpressebooks/view?docId=ft6c6006wp&chunk.id=d0e37&toc.depth=1&toc.id=d0e37&brand=ucpress Abrahamian, ''Khomeinism'', p. 10] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20140904061741/http://publishing.cdlib.org/ucpressebooks/view?docId=ft6c6006wp&chunk.id=d0e37&toc.depth=1&toc.id=d0e37&brand=ucpress |date=4 سپتامبر 2014}}</ref> طولی نکشید که خمینی به عنوان مرجع تقلید جمع کثیری از شیعیان ایران شناخته شد.<ref name="al-islam4">{{یادکرد وب| نشانی = http://www.al-islam.org/imambiography/4.htm| عنوان = The Years of Struggle and Exile, 1962–1978| تاریخ بازدید = ۵ سپتامبر ۲۰۱۱| نویسنده = Hamid Algar| ناشر = The Institute for Compilation and Publicationof Imam Khomeini's Works (International Affairs Department)| زبان = انگلیسی}} {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20100822044810/http://www.al-islam.org/imambiography/4.htm |date=22 اوت 2010}}</ref> اما به گفته عباس میلانی، پس از مرگ بروجردی، هرچند خمینی از مدرسان تأثیرگذار حوزه بود و مورد علاقه روحانیان نسل جوان بود، اما بهطور قطع هم سطح سایر مراجع تثبیت شده قم نبود.<ref>{{پک|زبان=en|Milani|۲۰۱۱|ک=The Shah|ص=۱۴–۲۷}}</ref>
در سال ۱۳۴۰، زمانی که [[علی امینی]]، نخستوزیر وقت، برای جلب حمایت علما از اصلاحات خود به قم رفت، با خمینی، [[سید محمدرضا گلپایگانی|گلپابگانی]]، [[مرعشی نجفی]] و [[سید محمدکاظم شریعتمداری|شریعتمداری]] دیدار کرد. در این دیدار، خمینی صراحتاً وظیفه علما را مبارزه با دیکتاتوری و تقویت نهضتهای ملی و مردمی بیان کرد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
=== مخالفت با اصلاح قانون انتخابات ===
{{اصلی|تصویبنامه انجمنهای ایالتی ولایتی}}
در مهر ماه سال ۱۳۴۱ [[تصویبنامه انجمنهای ایالتی ولایتی]] مطرح و تصویب شد، که در آن برای اقلیتهای مذهبی [[زرتشتی]]، [[یهودی]]، [[مسیحی]] و [[بهایی]] منتخب، به جای شرط «سوگند به قرآن»، تنها از واژه سوگند خوردن به یک «کتاب» استفاده شده بود.<ref>{{پک|زبان=en|Milani|۲۰۱۱|ک=The Shah|ص=۱۸–۱۵}}</ref> و شرط [[اسلام]] برای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان انجمنها حذف شده بود.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
این موضوع مخالفت شدید روحانیان را به همراه داشت. در این میان خمینی طبق یک اقدام خارج عرف دو بار مستقیماً به شاه نامه نوشت. در نامه اول خمینی چنین نوشت:<ref>صحیفه نور، جلد اول، ص۷۸</ref>
خط ۲۲۷:
{{اصلی|انقلاب سفید}}
در دیماه ۱۳۴۱ طرحی جدید توسط شاه با عنوان «[[انقلاب سفید]]» یا «انقلاب شاه و میهن» با اصولی ششگانه اعلام شد.<ref name="imam-khomeini"/> معروفترین بند این اصول ششگانهٔ انقلاب سفید، [[اصلاحات ارضی در ایران|الغای رژیم ارباب و رعیتی]] بود.
شاه از مردم درخواست کرد که به پای صندوقها آمده و بهآن رأی بدهند.<ref name="al-islam4"/><ref name="hawze"/> احزاب [[ملیگرایی ایرانی|ملیگرا]] با شعار «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه» با اصلاحات موافقت کردند. احزاب [[چپ (گرایش سیاسی)|چپ]] نیز همراه با [[رادیو مسکو]] از اقدام شاه حمایت کردند.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
خمینی این اصلاحات را بیش از هر چیز به سود شاه و سلطنت او و زمینه برای نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل به ایران میدانست.<ref name="hawze"/> بنابراین او در نشست علمای قم، خواهان تحریم رفراندوم شد.<ref name="al-islam4"/> علمای محافظه کارتر معتقد بودند توان مقابله با شاه را ندارند، اما سرانجام، دیگر علما نظر خمینی در خصوص تحریم انتخابات را پذیرفتند. خمینی در دوم بهمن، بیانیه شدیداللحنی علیه شاه صادر کرد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
شاه وارد قم شد تا نظر موافق علمای دین در مورد برنامههای خود را بگیرد.<ref name="al-islam4"/> خمینی با پیشنهاد استقبال از شاه شدیداً مخالفت و حتی خروج از مدارس و منازل را تحریم کرد. شاه نیز، در یک سخنرانی مخالفان اصلاحات را ارتجاع سیاه نامید.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
به دنبال آن، خمینی مردم ایران را به مبارزه منفی علیه حکومت فراخواند و شاه را به تمکین در برابر اسلام و علماء.<ref>{{یادکرد|http://www.jamaran.ir/fa/245/با_امام/صحیفه_امام_خمینی/جلد1/مخالفت_با__کاپیتولاسیون_و_دعوت_مردم_و_علما_به_قیام صحیفهٔ امام- جلد اول|نویسنده = روحالله خمینی|ناشر = مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)}}</ref> شاه نیز در ۲۳ اسفند آن سال در سخنانی تند، کسانی را که رفراندوم را تحریم کرده بودند به سرکوب و شدت عمل تهدید کرد. متقابلاً خمینی، طی بیانیهای [[نوروز]] سال جدید، یعنی ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد.<ref name="al-islam4"/>
او در این بیانیه از انقلاب سفید شاه به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد و آن را همسو با اهداف آمریکا و اسرائیل دانست.<ref name="imam-khomeini"/> این بیانیه که به امضای خمینی و هشت تن دیگر از علما رسید، خواستار تغییر دولت به علت عدول از احکام اسلام و تجاوز به [[قانون اساسی مشروطیت]] شد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
مخالفان اصلی برنامههای اصلاحی شاه دو گروه قدرتمند بودند: [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] از سویی و طبقه مذهبی و متحدانشان در بازار از سوی دیگر. جبهه ملی طی اعلامیهای انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» دانست. علما نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حق رأی به زنان بودند.<ref>{{پک|زبان=en|Roger Savory|۱۹۹۳|ص=۴۴۸}}</ref> ولی در میان معترضان، خمینی ضمن دوری جستن از طرح موضوعاتی چون اصلاحات ارضی و حق رأی زنان که موضوع اصلی مورد مخالفت دیگر روحانیون بود، به مسائلی میپرداخت که بیشتر، توده مردم را خشمگین میساخت و مرکز ثقل مخالفتش با شاه بر سر نفوذ آمریکا در ایران بود.<ref>مازیار بهروز، ص۸۳</ref><ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۴</ref><ref>میلانی، ص ۱۰۴–۱۰۷</ref><ref>Keddie, p۱۴۶–۱۴۷</ref>
خط ۲۴۷:
در زمان حمله به فیضیه، خمینی برای حضور در مدرسه به راه افتاد، اما حاضران او را از این تصمیم منصرف کردند.<ref name="hawze"/>
خمینی همانجا در یک سخنرانی از شخص شاه بهعنوان عامل اصلی جنایت و همپیمان با آمریکا و اسرائیل یاد میکند و از سکوت علمای قم و نجف و دیگر کشورهای اسلامی گلایه میکند و میگوید:<ref name="imam-khomeini"/><ref name="al-islam4"/> «امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است.»
روز سیزده فروردین، خمینی بیانیهای را با عنوان «شاهدوستی یعنی غارتگری» منتشر کرد که در تاریخ انقلاب جایگاه ویژهای دارد. در این اعلامیه، او به محاکمهٔ حکومت شاه پرداخت و «[[تقیه]]» را در آن شرایط حرام دانست.<ref>{{یادکرد|کتاب= کوثر - جلد اول|نویسنده = روحالله خمینی|صفحه= صفحهٔ ۶۷}}</ref><ref>{{یادکرد|کتاب= صحیفهٔ نور - جلد اول|نویسنده = روحالله خمینی|ناشر = مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)|شهر=تهران|صفحه= صفحهٔ ۳۹|سال= ۱۳۶۱}}</ref><ref name="imam-khomeini"/><ref
پس از این وقایع، شاه [[خدمت وظیفه عمومی|خدمت نظام وظیفه]] را برای طلاب جوان الزامیکرد. این کار، یعنی برتن کردن لباس نظامی و خدمت زیر پرچم شاهنشاهی برای طلاب مخالف بسیار دشوار و سخت بود. اما، خمینی پیکی به سربازخانهها فرستاد و از طلاب درخواست کرد که «تزلزل به خود راه ندهند» و «از این فرصت برای تقویت جسم و روح خود استفاده کنند.»<ref name="hawze"/>
خمینی در چهلم حادثهٔ فیضیه، دولت آن زمان را محکوم کرد که به فرمان آمریکا و اسرائیل، خواهان از ریشهبرکندن اسلام است و خود را مصمم به مبارزه با این امر نشان داد.<ref name="al-islam4"/> و در پیامی اعلام کرد که در راه نیل به [[احدی الحسنیین|یکی از دو نیکویی]]، یعنی [[شهید شدن|شهادت]] یا پیروزی، گام برمیدارد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
=== سخنرانی روز عاشورا، دستگیری و تظاهرات ۱۵ خرداد ===
{{اصلی|تظاهرات ۱۵ خرداد}}
[[پرونده:Ruhollah Khomeini speaking to his followers against capitulation day 1964.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|سخنرانی علیه شاه ۱۳ خرداد ۴۲: «اینها با اساس کار دارند، با اساس اسلام و روحانیت مخالفند، اینها نمیخواهند این اساس موجود باشد، اینها نمیخواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علماء اسلام باشند… ای جناب شاه، من به تو نصیحت میکنم، دست از این اعمال و رویه بردار، من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند، تو بروی مردم شکر گزاری کنند، من نمیخواهم تو مثل پدرت بشی.»<ref>[https://hawzah.net/fa/Article/View/4787/نطق-تاریخی-حضرت-امام-در-عاشورای-1342 نطق روحالله خمینی در عاشورای 1342]</ref>]]
در فاصلهٔ میان حادثهٔ مدرسهٔ فیضیه و آغاز [[محرم (ماه)|ماه محرم]]، یعنی ۲ فروردین تا ۴ خرداد ۱۳۴۲، مبارزات خمینی در قالب صدور اعلامیههای متعدد بود.{{مدرک}} اما با آغاز ماه محرم، اعتراضات رفتهرفته به یک قیام تبدیل شد.<ref name="al-islam4"/> سخنرانی خمینی در روز ۱۳ خرداد مصادف با [[روز عاشورا]]، نقطه عطف مخالفت علنی وی با حکومت پهلوی بود و به انتقاد شدید از شاه، آمریکا و صهیونیسم پرداخت. در پی آن، برخی احزاب نظیر [[نهضت آزادی]] از آن حمایت کردند.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد، چند مأمور در تاریکی شب و پس از محاصرهٔ بیت خمینی، به درون خانه ریختند و او را<ref name="imam-khomeini"/> دستگیر کرده و ابتدا به بازداشتگاه [[باشگاه افسران وزارت جنگ|باشگاه افسران]]<ref name="imam-khomeini"/> و سپس غروب روز بعد، به [[زندان قصر]] واقع در تهران بردند.<ref name="al-islam4"/>
خط ۲۶۵:
تا اینکه اعلامیهای به امضای علما و مراجع و به ابتکار [[حسینعلی منتظری]] و امضای مهاجرین تهیه و منتشر شدهبود، به صراحت مرجعیت خمینی را تأیید کرده و بعد از بیان شمول قانون مراجع و مصونیت خمینی از حکم اعدام، خواهان آزادی او شده بود.<ref name="hawze"/><ref name="baqer114">{{یادکرد |فصل= Arrest and Imprisonment – The Emergence of a Political Ayatollah|کتاب= Khomeini: Life of the Ayatollah|نویسنده = Baqer Moin|ناشر =I.B.Tauris & Co Ltd |شهر= Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010|زبان=en| صفحه= Page 114|سال=1999|شابک=1-85043-128-0}}</ref>
در ۱۱ مرداد، خمینی را از زندان به حبس خانگی منتقل کردند. هرچند در برخی رسانهها از سازش وی با حکومت سخن گفته شد، اما او در دیدارهایی که داشت بر تداوم مبارزه تأکید میکرد. حکومت پهلوی بر این باور بود، که با سرکوب و دستگیری جمع زیادی از معترضان، توانستهاست اعتراضات را مهار کند. سرانجام در ۱۶ فروردین سال ۱۳۴۳، خمینی آزاد و به قم بازگردانده شد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
پس از آزادی نیز خمینی دست از سخنرانی علیه شاه و اسرائیل برنداشت و از فروردین ماه به افشاگری در خصوص رابطه شاه با اسرائیل پرداخت. در تیر ماه ۱۳۴۳، [[سیدمحمود طالقانی]] و [[مهدی بازرگان]]، سران نهضت آزادی، به جرم حمایت از خمینی دستگیر و زندانی شدند.<ref
=== مبارزه با کاپیتولاسیون ===
خط ۲۷۳:
۲۵ دی ۱۳۴۲ برابر با ۱۵ ژانویه ۱۹۶۴ دولت [[اسدالله علم]]، [[s:قانون اجازه استفاده مستشاران آمریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین|لایحه اجازه استفاده مستشاران آمریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین]] را به [[مجلس سنای ایران|مجلس سنا]] برد. طبق این طرح، ایران همانند ۳۸ کشور دیگر در دنیا به مستشاران نظامی آمریکا اجازه میداد که همچون دیپلماتها و کارمندان اداری و فنی سفارتخانهها از مصونیتها و معافیتهای مندرج در [[کنوانسیون وین درباره روابط کنسولی|کنوانسیون وین]] برخوردار باشند. در ۳ مرداد ۱۳۴۳ مجلس سنا این قانون اجازه استفاده مستشاران آمریکایی از [[قرارداد وین درباره روابط سیاسی]] را تصویب کرد و به [[مجلس شورای ملی]] فرستاد.{{مدرک}} در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ این قانون با ۷۴ بلی و ۶۱ نه به تصویب مجلس شورای ملی رسید.<ref name="ReferenceA">صورت مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ مهر ۱۳۴۳ جلسه ۱۰۴</ref> مجلهٔ داخلی مجلس شورا، پس از گذشت چند روز از تصویب لایحه به دست خمینی رسید و او متن کامل سخنرانیها و گفتگوهایی که میان نمایندگان مجلس و رئیس دولت ردوبدل شدهبود را مطالعه کرد.<ref>{{یادکرد|کتاب=بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی - جلد اول|نویسنده = سیدحمید روحانی|ناشر =احرار|شهر=تهران|صفحه= صفحهٔ ۷۰۸|سال=۱۳۵۶}}</ref>
خمینی تصمیم گرفت در ۴ آبان ۴۳، که آن سال که مصادف با تولد محمدرضا شاه و سالروز میلاد [[فاطمه]] دختر [[محمد]] نیز بود، برای مردم سخنرانی کرده و دربارهٔ لایحهٔ کاپیتولاسیون با آنها صحبت کند. شاه نماینده ای را به قم فرستاد و خمینی را تهدید کرد که علیه شاه، آمریکا و اسرائیل سخن نگوید. اما، خمینی بی اعتنا به تهدید شاه، سخنرانی اش را با آیه [[استرجاع]] آغاز کرد و سخنرانی انتقادی شدیدی را ایراد کرد. دیگر علما نیز، با لحنی آرامتر علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کردند.<ref name="imam-khomeini"/><ref>{{یادکرد روزنامه| نشانی = http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/185934| عنوان = چراغ راهِ امید | ناشر = [[روزنامه ایران]]|زبان = فارسی | تاریخ = ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ | تاریخ بازبینی 14 خرداد ۱۳۹۶}}</ref><ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
خمینی در سخنرانی گفت: {{نقل قول|… عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین… که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان… از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند… آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم… والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید…<ref>[http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=10553 سخنرانی روحالله خمینی علیه کاپیتولاسیون] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20180622031804/http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=10553 |date=22 ژوئن 2018}}</ref>}}
خط ۲۸۱:
=== فعالیت در سالهای تبعید ===
خمینی را ابتدا به [[آنکارا]] بردند و یک روز در هتل بولوار پالاس و هفت روز در ساختمانی محصور نگه داشتند. سپس به شهر [[بورسا]] منتقل کردند. پسر وی، سید مصطفی، نیز در همان روز ۱۳ آبان دستگیر شد و دو ماه بعد به بورسا منتقل شد. وی در ترکیه تحت مراقبت شدید مأموران امنیتی بود. ضمن آنکه، به جهت قوانین این کشور، حق پوشیدن لباس روحانیت در ملأ عام را نیز نداشت. وی در این مدت به امور فرهنگی، رسیدگی به امور مسلمانان، تألیف کتب و پیگیری اوضاع حوزه میپرداخت. مراجع تقلید نظیر [[سید محسن حکیم]]، [[سید محمدهادی میلانی|میلانی]]، [[مرعشی نجفی]] و [[سید ابوالقاسم خویی|خویی]] به این وضع اعتراض کردند و حتی [[حزب ملل اسلامی]] دست به مبارزه مسلحانه زد. این اعتراضات و هجوم رسانههای جهانی سبب شد، پس از یک سال، در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۴، وی به نجف منتقل شود.<ref
خمینی در نجف برای مدت چهارده سال به تدریس پرداخت و به آرامی نیروهایش را ساماندهی میکرد. سلسله سخنرانیهایی که او در پایان دهه شصت میلادی انجام داد را میتوان مبانی جمهوری اسلامی دانست.<ref name="Abbas"/> وی از آبان ۱۳۴۴ در مسجد [[شیخ انصاری]] به تدریس [[خارج فقه]] پرداخت و طی آن به ارائه دروس حکومت اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۴۵، در ایران طرح سربازی اجباری طلاب و قرار گرفتن امتحانات حوزه ذیل [[وزارت آموزش و پرورش]] مطرح شد، که نگرانیهایی را برانگیخت. خمینی در ۲۷ فروردین سال ۱۳۴۶، نخستین اعلامیه خود را در نجف خطاب به حوزویان ایران صادر کرد و از آنها خواست به مبارزه ادامه دهند و در برابر این طرحها شکیبایی ورزند. در پی بروز [[جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل]] در خرداد ۱۳۴۶، خمینی فتوای تحریم هر گونه رابطه سیاسی و تجاری میان دول اسلامی و اسرائیل و تجریم خرید کالاهای اسرائیلی را صادر کرد. همچنین، برای پرداخت [[زکات]] و [[صدقات]] به چریکهای [[فلسطینی]] اجازه داد. در [[جنگ یوم کیپور]] نیز از مردم ایران و دیگر مسلمانان خواست که برای جبهه مسلمانان، دارو، اسلحه و آذوقه بفرستند.<ref
در سال تیر ۱۳۴۷ با وقوع کودتا توسط [[حسن البکر]]، [[حزب بعث - منطقه عراق|حزب بعث]] در عراق به قدرت رسید و رابطه میان دو کشور ایران و عراق تیره شد. در فروردین ۱۳۴۸، در پی الغای پیمان مربوط به مرز [[اروندرود]] از سوی محمدرضاشاه، حکومت عراق سیاستهای سخت گیرانه ای را علیه [[مردم ایرانی|ایرانی تباران]] مقیم عراق اتخاذ کرد و به اخراج ایرانیان از جمله طلاب ([[معاودین]]) مبادرت ورزید. حزب بعث در پی بهرهبرداری از دشمنی خمینی با حکومت پهلوی بود، اما وی همکاری با حکومت عراق را نپذیرفت و از ایرانیان مقیم عراق حمایت کرد و از اخراج آنها انتقاد نمود.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
در ایران به تدریج شخصیتها و چهرههای بسیاری در کنار احزاب و گروههای مختلف، تبعیت خود را نسبت به خمینی اعلام میکردند. مدتی بعد از تبعید او، گروهی به نام [[حزب مؤتلفه اسلامی|هیئت موتلفهٔ اسلامی]] شکل گرفت که هستهٔ اصلی آن در تهران بود.<ref name="al-islam4"/> در اوایل دهه پنجاه شمسی، خمینی توانست حامیانی در میان روشنفکران مذهبی بیابد. [[جلال آل احمد]] و [[علی شریعتی]] از مهمترین افرادی بودند، که با نوشتهها و سخنرانیهایشان زمینه را برای پذیرش داخلی خمینی به عنوان رهبر جنبش دمکراتیک ضد شاه هموار نمودند.<ref>{{پک|زبان=en|Milani|۲۰۱۱|ک=The Shah|ص=378}}</ref> در پی کشته شدن روحانی مبارز، [[سید محمدرضا سعیدی]]، در زندان شاه، خمینی در ۲۰ تیر ۱۳۴۹ اطلاعیه ای را صادر کرد و نسبت به عقد قرارداد بین حکومت ایران و سرمایه داران آمریکایی و دیگر کشورهای استعماری هشدار داد. در تیر سال ۱۳۵۰، علیه هزینههای گزاف برگزاری [[جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران]] اعلامیه داد و حضور در آن را تحریم کرد. همچنین، علیه انحلال احزاب سیاسی و تشکیل [[حزب رستاخیز]] موضعگیری کرد و حضور در آن را حرام دانست. این موضعگیریها در بین دانشجویان ایرانی خارج از کشور مقبولیت یافت.<ref
در پی تشدید اختلاف میان دولت ایران و عراق و افزایش فشار بر ایرانیان، خمینی طی تلگرافی به [[حسن البکر]] اعتراض کرد و درخواست خروج از این کشور را داد، اما حکومت عراق اجازه خروج نداد. با انعقاد [[عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر|پیمان الجزایر]] میان شاه و [[صدام حسین]] و کاهش اختلاف میان دو دولت، فشارها بر خمینی تشدید شد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
روحانیون مخالف شاه توسط [[خمینی]] از [[عراق]] رهبری میشدند و شبکهای مخفی و غیررسمی در کشور داشتند. چهرههای شاخص این گروه عبارت بودند از: [[حسینعلی منتظری]]، مدرس برجسته [[فقه اسلامی]] در قم، که به عنوان مخالف آشتیناپذیر رژیم، سه بار به زندان افتاد؛ [[محمد بهشتی]] هوشیارترین عضو سیاسی گروه؛ [[مرتضی مطهری]] متفکر و نظریهپرداز عمده گروه؛ و دو روحانی جوانتر سازمان دهنده گروه به نامهای [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] و [[علی خامنهای]]. خمینی که از سال ۱۳۴۲، در [[نجف]] میزیست، به تدریج تعبیر خود از اسلام شیعه را گسترش داد. او چارچوب نظریه سیاسی خود را در سخنرانیهایش، در اواخر دهه ۱۳۴۰، تدوین و تنظیم کرد و سپس آن را با عنوان «[[ولایت فقیه (کتاب)|ولایت فقیه: حکومت اسلامی]]» بدون ذکر نام مؤلف، منتشر نمود.<ref name=autogenerated7>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۸۵–۵۸۷</ref><ref name="autogenerated1">Modern Iran, p۱۴۶</ref> دروس ولایت فقیه در میان روحانیون مبارز در ایران اشاعه یافت و شور مبارزه را زنده نگه داشت. در سال ۱۳۵۴، پیروان خمینی در سالگرد ۱۵ خرداد، به مدت سه روز در مدرسه فیضیه شعار «درود بر خمینی، مرگ بر سلسله پهلوی» را سر دادند. در مقابل، حکومت به مدرسه فیضیه یورش برد و معترضان را سرکوب و مدرسه را تعطیل کرد. در پی آن، خمینی طی اطلاعیه ای ضمن تقبیح سرکوب طلاب که به کشته شدن چند تن انجامیده بود، پیروزی را نوید داد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
در سال ۱۳۵۶، خمینی با هوشمندی از سیاست فضای باز سیاسی حکومت پهلوی استفاده کرد و در اطلاعیه ای همه افراد وطنخواه و دانشجویان را به بهرهگیری از آن برای مبارزه با حکومت پهلوی دعوت کرد. درگذشت سیدمصطفی، پسر بزرگ وی، در ۱ آبان ۱۳۵۶ موجب تشکیل مجالس ترحیم در نجف و ایران شد و بار دیگر نام خمینی را در میان عموم مردم بر سر زبانها انداخت. بازار و کلاسهای حوزه به مدت دو روز تعطیل شد. بخصوص، مردم در مجلس ختم در [[مسجد اعظم قم]] شعار «درود بر خمینی» سر دادند.<ref
در تاریخ ۱۷ دی، [[اطلاعات (روزنامه)|روزنامه اطلاعات]] در [[ایران و استعمار سرخ و سیاه|مقالهای]] مقاله نیشداری ضد روحانیت مخالف نوشت. آنان را «ارتجاع سیاه» نامید و به همکاری پنهان با کمونیسم بینالملل برای محو دستاوردهای انقلاب سفید متهم ساخت. همچنین خمینی را به بیگانه بودن و جاسوسی برای [[بریتانیا]] در دوران جوانی متهم کرد و او را بیبندوبار و نویسنده اشعار شهوتانگیز [[تصوف|صوفیانه]] نامید. هرچند، خمینی پاسخی به این مقاله نداد، ولی این مقاله شهر قم را به خشم آورد. حوزههای علمیه و بازار تعطیل و خواستار عذرخواهی علنی حکومت شدند. حدود ۴۰۰۰ نفر از طلاب و هواداران آنان در روز ۱۹ ماه دی در تظاهرات به سردادن شعار پرداخته و با پلیس درگیر شدند. در این درگیریها بنا به اعلام حکومت دوتن و به گفته مخالفان هفتاد تن کشته و بیش از پانصد نفر زخمی شدند.<ref>Abrahamian, Iran Between Two Revolutions, p۵۰۵</ref><ref
به نوشته [[یرواند آبراهامیان]]، خمینی در سخنرانیهای خود برای طلاب، از حکومت روحانیون حمایت میکرد، اما در اعلامیههای عمومی بحث روشنی از اینگونه حکومت به میان نمیآورد و از کاربرد ولایت فقیه خودداری مینمود. در عوض، او استراتژی سال ۱۳۴۲، یعنی حمله به نقطهضعفهای اصلی رژیم را ادامه میداد. شاه را به خاطر فروش کشور به امپریالیستها و کمک به اسرائیل؛ نقض مشروطیت و زیر پا نهادن [[قانون اساسی مشروطه]]؛ حمایت از ثروتمندان و استثمار فقرا؛ نابودی فرهنگ ملی؛ تشویق و اشاعه فساد و هدر دادن منابع باارزش کشور در قصرها؛ خرید تسلیحات؛ نابودی کشاورزی و در نتیجه وابسته ساختن هرچه بیشتر ایران به غرب، مورد انتقاد قرار میداد. او ضمن مقایسه شاه با [[یزید]]، مؤمنان را به سرنگونی رژیم پهلوی و بیرون راندن امپریالیستها، فرامیخواند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۹۰</ref> خمینی میکوشید تا بیشتر گروههای مخالف را با خود همراه کند، برای مثال هنگام اعتراض مطهری به سخنرانیهای «ضد روحانی» شریعتی در حسینیه ارشاد، سکوت کرد و حتی بدون نام بردن از شریعتی، به استفاده از شعارها و عباراتی که سخنرانان حسینیه ارشاد رواج داده بودند (مثل «مستضعفین، وارثان زمین خواهند بود»، «مردم، استثمارگران را به زبالهدان تاریخ خواهند انداخت» و «دین افیون تودهها نیست»)، ادامه داد. بسیاری از جوانان متفکر، با شنیدن این عبارات ولی غافل از سخنرانیهای او در [[نجف]]، بیدرنگ نتیجه گرفتند که خمینی با تفسیر شریعتی از اسلام انقلابی موافق است. در اواخر سال ۵۷ و هنگام نابودی حکومت پهلوی، محبوبیت خمینی در بین طرفداران شریعتی آنچنان بود که آنان - نه روحانیون - گامی برداشتند که احتمال تعبیر «کفر» در آن بود و به خمینی لقب «امام» که فقط مختص [[امامان شیعه|دوازده امام شیعه]] بود، را دادند. بدین سان، خمینی با تبلیغ پیام مبهم اما دلخواه تودهها، طیف گستردهای از نیروهای اجتماعی و همچنین سازمانهای سیاسی مذهبی و سکولار را با خود همراه کرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۹۲ و ۶۵۸–۶۵۹</ref><ref>Abrahamian, Iran between two revolutions, p۵۳۴</ref> [[نیکی کدی]] میگوید در سالهای ۱۳۵۶–۵۷ و در دوران انقلاب، در مصاحبههایی متعددی که خمینی با رسانهها داشت بارها اعلام داشت که نه او و نه هیچ از یک علما قدرت را در دست نخواهند داشت. همچنین هیچگاه در این دوران و اوایل پیروزی انقلاب اشارهای به ولایت فقیه نکرد.<ref>{{پک|زبان=en|Nikki R. Keddie |۲۰۰۶|ک=Modern Iran|ص=240}}</ref>
خط ۳۰۵:
=== رهبری انقلاب ایران ===
دوران اقامت او در نجف بعد از اعتراضاتی که بدنبال چاپ مقالهای در روزنامه اطلاعات علیه او پایان یافت. به نوشته عباس میلانی، در آن زمان صدام حسین تصمیم گرفت که خمینی را از عراق اخراج کند. خمینی پس از اخراج از عراق به فرانسه رفت.<ref name="Abbas">{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Milani | نام = Abbas | عنوان = Eminent Persians: the men and women who made modern Iran, 1941–1979 | جلد = دوم | عنوان جلد = | سال = 2008 | صفحه = 1211 | ناشر = Syracuse University Press | مکان = | شابک = 9780815609070}}</ref> اما، به نوشته
در فرانسه، خمینی برای آنکه استقلال خود را از گروههای سیاسی ایرانی نشان دهد، در یک منزل اجاره ای در دهکده [[نوفل لو شاتو]]، در حومه پاریس، مستقر شد. با آنکه دولت فرانسه وی را از فعالیت سیاسی منع کرده بود، دانشجویان ایرانی مقیم اروپا دسته دسته به ملاقات وی میرفتند. اعلامیههای سیاسی وی نیز به سرعت از پاریس به تهران میرسید. شخصیتهای ملیگرا، از جمله [[مهدی بازرگان]] و [[کریم سنجابی]] در پاریس به دیدار وی رفتند، تا مواضعشان را با وی یکسان کنند و عملاً رهبری وی را پذیرفتند. همچنین، یاران روحانی وی نظیر [[مرتضی مطهری]] و [[سید محمد بهشتی]]، به دیدارش شتافتند. در همین زمان، خمینی از بازرگان و مطهری خواست تا نسبت به تشکیل [[شورای انقلاب]] اقدام کنند. در ایران، [[اعتصاب سراسری]] به درخواست خمینی حکومت را دچار بحران کرد و بخصوص اعتصاب در [[سازمان صدا و سیما]]، [[صنعت نفت ایران]]، بانکها، مخابرات و حتی نخستوزیری امور حکومت را مختل کرد. در پی [[راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷|راهپیماییهای محرم در آذر سال ۱۳۵۷]]، جایگاه خمینی به عنوان رهبر انقلاب رسماً تثبیت شد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
تبعید خمینی به فرانسه با نظر مساعد شاه انجام شد. شاه چنین میپنداشت که [[ژورنالیسم]] شفاف غرب به روشن شدن مواضع خمینی و به حاشیه رانده شدن او منجر میشود. به نوشته [[عباس میلانی]] محاسبات شاه در این مورد اشتباه از کار درآمد. خمینی در پاریس ردای یک [[لیبرال]] پوشید. او اعلام کرد که در بازگشت به ایران به قم خواهد رفت و نقشی در قدرت نخواهد داشت. او اعلام کرد که تنها قصد دارد در قم در کسوت یک روحانی به امور معنوی مقلدان خود بپردازد.<ref name=Abbas/> در آن زمان کتابهای خمینی برای دو دهه در ایران ممنوع بود و به همین دلیل هم برای مردم مشکل بود که ایدئولوژی واقعی خمینی را درک کنند. در دوران اولیه مبارزه، خمینی هیچ تلاشی برای پنهان کردن ایدههای خلاف دمکراسی خود نکرد. اما در چند ماه پیش از انقلاب خمینی کوچکترین اشارهای به مواضع مخالف پیشین خود در قبال اصلاح اراضی، حق رأی زنان و ولایت فقیه ننمود.<ref>{{پک|زبان=en|Milani|۲۰۱۱|ک=The Shah|ص=؟ -۱۵ to؟ -۱۶}}</ref>
خط ۳۱۳:
=== تأسیس جمهوری اسلامی و رخدادهای سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب ===
محمدرضا شاه در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، تحت عنوان معالجات پزشکی کشور را ترک کرد. سرانجام، خمینی پس از ۱۴ سال تبعید و ۴ ماه اقامت در فرانسه در [[بازگشت سید روحالله خمینی به ایران|۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشت]]. جمعیت انبوهی به استقبال وی آمدند و سپس، به [[بهشت زهرا]] رفتند و خمینی سخنرانی معروفی را علیه حکومت پهلوی و دولت [[شاپور بختیار|بختیار]] ایراد کرد.<ref
سال ۲۰۱۵ مأمور سابق [[موساد]] گفت پیش از بازگشت خمینی، [[شاپور بختیار]] طرح ترورش را به اسراییل پیشنهاد کرد، اما [[موساد]] نپذیرفت.<ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://www.theguardian.com/world/iran-blog/2015/jun/05/mossad-assassination-irans-khomeini-says-israel-agent | عنوان=Israel considered request to kill Khomeini, says former Mossad agent | ناشر=theguardian}} {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20170107011113/https://www.theguardian.com/world/iran-blog/2015/jun/05/mossad-assassination-irans-khomeini-says-israel-agent |date=7 ژانویه 2017}}</ref>
خط ۳۲۴:
|}
خمینی چند روز بعد، بازرگان را مسئول تشکیل [[دولت موقت ایران|دولت موقت]] با شرط در نظر نگرفتن روابط حزبی کرد. در حکمی که خمینی برای بازرگان صادر کرد، دولت وی را مسئول برگزاری [[همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران|رفراندوم تغییر نظام به جمهوری اسلامی]]، تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات مجلس نمایندگان کرد. همزمان، استعفای برخی مقامات، نمایندگان، مدیران و ارتشیان، دولت بختیار را تحت فشار قرار داد. در ۲۱ بهمن، فرماندار نظامی تهران ساعت [[حکومت نظامی]] را از ۱۲ تا ۱۶ تعیین کرد، که گویا هدف آن دستگیری سران انقلاب بود. اما خمینی، از مردم درخواست کرد که بیتوجه به حکومت نظامی به خیابانها بیایند. در این روز با حمله [[گارد شاهنشاهی]] به پادگان نیروی هوایی، جنگ خیابانی آغاز شد. ارتش و کلانتریها اعلام بیطرفی کردند. سرانجام، بختیار در ۲۲ بهمن استعفا داد و نهادهای اصلی حکومت شامل ارتش، ژاندارمری، پلیس، صدا و سیما، نخستوزیری و مجلس به تصرف مردم درآمد و انقلاب به پیروزی رسید.<ref>{{پک|پاکتچی|حاجمنوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روحالله|ک=دائرةالمعارف بزرگ
آنچه به خمینی کمک کرد بتواند رهبری انقلاب را به دست بگیرد، این بود که او اولاً، توانست روحانیت شیعه را که معمولاً جناح گرا و فردگرا هستند را ماهرانه در حمایت از خود متحد کند. ثانیاً، خمینی توانست گروههای سیاسی مختلف با اهداف مختلف را با هدف حذف شاه متحد کند. ثالثاً، خمینی توانست با تعبیر مبارزه خود علیه شاه در قالب شعارهای آسمانی، تودههای مردم به خصوص طبقات پایین را جذب کند. انقلاب بدین ترتیب تبدیل به بازسازی [[نبرد کربلا|واقعه کربلا]] و جنگ بین حق و باطل شد، که در آن حامیان و مخالفان انقلاب نقشهای [[حسین]] و [[یزید]] را تداعی میکردند. شخصیت خمینی در تبعید، شخصیت [[مهدی]] را تداعی میکرد که از طریق نوابش به پیروان خود پیام میفرستد.<ref name=Moojan>An Intoroduction to Shi'i Islam, The History and Doctrines of Twelver Shi'ism, by Moojan Momen, Yale University Press, Page 288-89</ref>
خط ۴۰۰:
== مآخذ فکری ==
گذشته از رهبری سیاسی و جایگاه فقهی، سید روحالله خمینی همچنین از جوانی در [[عرفان]] نیز دارای تبحر بود.<ref>{{پک|G. Jestice|۲۰۰۵|ک=Holy People of the World: A Cross-Cultural Encyclopedia|ص=۴۷۵}}</ref> خمینی از شاگردان عرفانی نظری [[محمدعلی شاهآبادی]] بود و بشدت متأثر از وی بود، به طوری که او را «شیخ عارف کامل ما، شاه آبادی» میخواند.<ref
به نظر برخی محققان خمینی در تئوری خود در باب حکومت ولایت فقیه متأثر از [[جمهور]] [[افلاطون]] بودهاست. به احتمال قوی این آشنایی از مسیر روایت [[فارابی]] از افلاطون در [[آرای اهل مدینه فاضله]] بودهاست. نگرش خمینی به افلاطون به عنوان یک حکیم الهی در [[کشف الاسرار]] محرز است. ضمن آنکه وی، خود در مصاحبه ای در سال ۱۳۵۷ با [[محمدجواد باهنر]] و [[مهدی حائری یزدی]] بر این تأثیرپذیری اذعان کردهاست.<ref>{{پک|زبان=en|Vanessa Martin |2003|ک=Creating An Islamic State: Khomeini and the Making of a New Iran|ص=34، 35، 207}}</ref><ref>{{پک|زبان=en|Mark Thiessen |2008|ک=An Island of Stability: The Islamic Revolution of Iran and the Dutch Opinion Khomeini|ص=21}}</ref><ref>{{پک|زبان=en|Joseph J. Kaminski |2017|ک=The Contemporary Islamic Governed State: A Reconceptualization|ص=122}}</ref>
خط ۴۸۴:
=== خمینی و اقتصاد ===
به نوشته [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]، برای خمینی اقتصاد وسیلهای بود برای رسیدن به عدالت اجتماعی که دارای سه شاخص حفظ محرومان، گسترش مشارکت عموم مردم و مبارزه با زراندوزی است. او در وصیتنامه خود نوشت که اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه موافق است نه با کمونیسم که مالکیت خصوصی را نفی میکند. از نظر او مالکیت شخصی در طول ولایت ولی امر قرار میگیرد و در عین حفظ مالکیت مشروع، مالکیت بیحد و مرز حتی از نوع مشروع آن به رسمیت شناخته نمیشود. در نگاه خمینی اصلاح فرهنگ و تعلیم و تربیت از طریق ترویج روحیه عدم توجه به دنیا، جلوگیری از کفران نعمت، شناخت نفس و خودباوری پشتوانه مهمی برای توسعه اقتصادی است که منجر به افزایش کار و تولید و سرمایهگذاری و کاهش مصرفگرایی میشود. رهایی از وابستگی اقتصادی به غرب و شرق و نیل به خودکفایی اقتصادی از بزرگترین آمال خمینی بهشمار میرفت.<ref name=":1">{{
برای خمینی توسعه وسیله بود نه هدف نهایی. هدف از توسعه، به وجود آوردن یک «امت اسلامی» واقعی بود.<ref name="Rodney"/> [[سعید امیرارجمند]] نقل کردهاست<ref name="Said"/> که خمینی در ۲۴ اوت ۱۹۷۹ گفته «اقتصاد مال خر است. مردم ما برای اسلام انقلاب کردهاند نه خربزه»<ref name="Said"/> در منبعی دیگر این موضوع به صورت «اقتصاد برای الاغ نیز دارای اهمیت است» نقل شدهاست.<ref name="Rodney">Author Rodney Wilson
خط ۶۸۴:
== منابع ==
=== منابع فارسی ===
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی۱=پاکتچی|نام۱=احمد|پیوند نویسنده۱=احمد پاکتچی|نام خانوادگی۲=حاجمنوچهری|نام۲=فرامرز|پیوند نویسنده۲=|نام خانوادگی۳=انصاری|نام۳=حمید|پیوند نویسنده۳=|سال=۱۳۹۴|نام خانوادگی ویراستار=موسوی بجنوردی|نام ویراستار=کاظم|پیوند ویراستار=سید محمدکاظم موسوی بجنوردی|مدخل=خمینی، روحالله|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/40777|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|جلد=۲۲|مکان=تهران|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|صفحات=۶۶۴–۷۶۳}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =میلانی| نام =عباس| پیوند نویسنده =عباس میلانی| عنوان =نگاهی به شاه| سال =۱۳۹۲| ناشر =پرشین سیرکل|مکان =تورنتو}}
* [http://www.sharghnewspaper.com/840312/html/spc13.htm یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۸۴]
سطر ۷۱۲ ⟵ ۷۱۳:
* [http://www.imam-khomeini.ir/ وبگاه رسمی سید روحالله خمینی]
* [http://farsi.rouhollah.ir/ پایگاه گسترش آراء و اندیشههای روحالله خمینی]
* [https://hawzah.net/fa/Article/View/79935/ماخذشناسی-سیره-فلسفی-امام-خمینی گنجینه معارف ، معناشناسی سیره فلسفی امام خمینی]
خط ۷۴۴:
{{چهرههای سرشناس اعدام شده توسط جمهوری اسلامی}}
{{کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷}}
{{دادههای کتابخانهای}}
{{ترتیبپیشفرض:خمینی، سید روحالله}}
[[رده:سید روحالله خمینی]]
|