سید روح‌الله خمینی: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
تبدیل پانویس تجمعی به پانویس کوتاه‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۸:
خمینی، اول مهرماه ۱۲۸۱ خورشیدی (۲۴ سپتامبر سال ۱۹۰۲ میلادی) در شهر [[خمین]] به دنیا آمد. به گفته عباس میلانی علت کشته شدن پدر خمینی در هاله‌ای از ابهام می‌باشد و منابع طرفدار خمینی، همدستان [[رضاشاه]] را عامل قتل پدرش می‌دانند. او می‌گوید اما به نظر می‌رسد که این داستان صرفاً هدفی سیاسی داشته باشد زیرا رضا شاه بیست و دو سال بعد از کشته شدن پدر خمینی به پادشاهی رسید.<ref name=Abbas/> خمینی توسط سه زن بزرگ شد. دایه او که خاور نام داشت، مادرش و عمه‌اش. مادر و عمه او در موج اپیدمی آنفلوآنزای اسپانیایی و وبا که در سال ۱۲۹۷ خورشیدی ایران را فرا گرفت درگذشتند. چیز زیادی از دوران کودکی او نمی‌دانیم.<ref dir=ltr>{{پک|Milani|2008|ف=Ruhollah Khomeini|ک=Eminent Persians|ص=351–352|زبان=en}}</ref>
 
فرامرز حاج‌منوچهری در [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] به نقل از پسندیده و منابعی دیگر ماجرای قتل سید مصطفی را این‌گونه می‌نویسد که وی پس از مرگ [[ناصرالدین‌شاه]] گروه نظامی تشکیل می‌دهد (به نقل از مبارزات مرادی‌نیا) و همچنین [[نوکر]]ی به نام قنبرعلی داشته. سه برادر [[خان (لقب)|خوانین یا خان‌های]] خمین بودند که آن زمان از توابع [[اراک]] بود و به دلیل ظلم آن‌ها به رعیت یک بار که قنبرعلی را از اسارت آن‌ها آزاد کرد ضد خان‌ها قیام کرده و بهرام‌خان را زندانی می‌کند و بهرام خان یکی از سه برادر در زندان می‌میرد یا کشته می‌شود. پدر خمینی از طرف همسرش به خانواده‌ای سرشناس در [[خوانسار]] متصل بود و نفوذ زیادی داشت. در سال ۱۹۰۳ میلادی یا ۱۲۸۱ شمسی دو برادر دیگر خان خمین که در پی انتقام بوده‌اند در نزدیکی اراک برایش کمین کرده و او را به قتل می‌رسانند.<ref name=":03">{{پک|پاکتچی|حاج‌منوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روح‌الله|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۶۶۷–۶۶۸}}</ref>
 
[[احمد خمینی]] گفته‌است که پدرش در دوران کودکی خیلی بازیگوش بود و دچار شکستگی‌های متعدد شده بود و همیشه در خاک کوی و آب جوی مشغول بازی بود.<ref name=bbc.co>[http://www.bbc.co.uk/persian/khomeiniinterview.ram Ahmad Khomeini interview] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20140209033521/http://www.bbc.co.uk/persian/khomeiniinterview.ram |date=9 فوریه 2014}}</ref> خمینی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در نوجوانی و آغاز جوانی در مکتب محلی و مدرسه‌ای در خمین گذراند.
خط ۳۰۵:
 
=== رهبری انقلاب ایران ===
دوران اقامت او در نجف بعد از اعتراضاتی که بدنبال چاپ مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات علیه او پایان یافت. به نوشته عباس میلانی، در آن زمان صدام حسین تصمیم گرفت که خمینی را از عراق اخراج کند. خمینی پس از اخراج از عراق به فرانسه رفت.<ref dir=ltr>{{پک|Milani|2008|ف=Ruhollah Khomeini|ک=Eminent Persians|ص=354|زبان=en}}</ref> اما، به نوشته حاج‌فرامرزیحاج‌منوچهری در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، به علت تشدید فشارهای حکومت بعث عراق، خمینی، خود، تصمیم به ترک عراق گرفت. در ۹ مهر ماه ۱۳۵۷، حکومت پهلوی اعلام کرد که همه ایرانیان خارج از کشور می‌توانند بازگردند، که لغو تلویحی حکم تبعید خمینی به‌شمار می‌رفت. با این حال، خمینی کوشید به [[کویت]] برود. اما، کویت اجازه ورود نداد و خمینی بناچار و بنا بر پیشنهاد فرزندش، [[سید احمد خمینی]]، راهی [[پاریس]] شد و در ۱۴ مهر به این شهر رسید.<ref>{{پک|پاکتچی|حاج‌منوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روح‌الله|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۶۷۷}}</ref>
 
در فرانسه، خمینی برای آنکه استقلال خود را از گروه‌های سیاسی ایرانی نشان دهد، در یک منزل اجاره ای در دهکده [[نوفل لو شاتو]]، در حومه پاریس، مستقر شد. با آنکه دولت فرانسه وی را از فعالیت سیاسی منع کرده بود، دانشجویان ایرانی مقیم اروپا دسته دسته به ملاقات وی می‌رفتند. اعلامیه‌های سیاسی وی نیز به سرعت از پاریس به تهران می‌رسید. شخصیت‌های ملی‌گرا، از جمله [[مهدی بازرگان]] و [[کریم سنجابی]] در پاریس به دیدار وی رفتند، تا مواضعشان را با وی یکسان کنند و عملاً رهبری وی را پذیرفتند. همچنین، یاران روحانی وی نظیر [[مرتضی مطهری]] و [[سید محمد بهشتی]]، به دیدارش شتافتند. در همین زمان، خمینی از بازرگان و مطهری خواست تا نسبت به تشکیل [[شورای انقلاب]] اقدام کنند. در ایران، [[اعتصاب سراسری]] به درخواست خمینی حکومت را دچار بحران کرد و بخصوص اعتصاب در [[سازمان صدا و سیما]]، [[صنعت نفت ایران]]، بانکها، مخابرات و حتی نخست‌وزیری امور حکومت را مختل کرد. در پی [[راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷|راهپیمایی‌های محرم در آذر سال ۱۳۵۷]]، جایگاه خمینی به عنوان رهبر انقلاب رسماً تثبیت شد.<ref>{{پک|پاکتچی|حاج‌منوچهری|انصاری|۱۳۹۴|ف=خمینی، روح‌الله|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۶۷۷}}</ref>