نام‌های ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 26977000 از Aryzad (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱۷:
با وجود اینکه ''ایران'' در ادبیات ساسانی اشاره به مردمان ایرانی دارد، اما با تقسیم ایرانشهر به دو بخش «ایران» و «انیران»، به نظر می‌رسد که این واژه بار جغرافیایی نیز پیدا کرده‌است. هر دوی این واژگان در نوشته‌های مانی نیز به چشم می‌خورند و همچنین شاهنشاهان ساسانی از ''ایران'' در نام شهرهایی که بنا می‌نهادند نیز استفاده می‌کردند؛ مانند ''Ērān-xwarrah-šābuhr''، یعنی ''شکوهِ ایرانِ شاپور''.<ref name="Gignoux_Aneran"/> «ایران آمارگر»، «ایران دبیربد» و «ایران اسپهبد» از جمله مناصبی هستند که نام ایران در آن‌ها به کار رفته‌است.<ref name="MacKenzie2"/><ref name="Gnoli">{{citation|last=Gnoli|first=Gherardo|title=The Idea of Iran: an essay on its origin|year=1989|series=Serie orientale Roma, vol. LXI|location=Rome/Leiden|publisher=Istituto italiano per il Medio ed Estremo Oriente/Brill}}.</ref>[[پرونده:Stielers Handatlas 1891 59.jpg|بندانگشتی|چپ|300px| [[نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه|نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه.]] نقشه [[آدولف اشتیلر]] اولین نقشه اروپایی که بجای پرشیا، از ایران استفاده کرده‌است.]]از آنجایی که ''ērānšahr'' در نوشته‌های پیشا-ساسانی پیدا نشده‌است (که به عنوان مثال می‌توانست در پارسی باستان به شکل ''*aryānām xšaθra-'' به کار رود)، تاریخ‌دانان اینگونه برداشت می‌کنند که این مسئله یکی از ابتکارات ساسانیان بوده‌است. در نگارش یونانی سنگ‌نبشته سه زبانه شاپور یکم، «شهر» که به معنای شاهنشاهی است، ''ethnous'' ترجمه شده که در یونانی باستان به معنای «ملت» به کار می‌رود. هرچند، ایده یک ملت ایرانی برای یونانیان مسئله تازه‌ای نبود. هردوت، تاریخ‌نگار معروف یونانی در تواریخ خود می‌نویسد که مادها را ''Arioi'' نیز می‌نامند که این همان کلمه «ایرانی» است. استرابو در قرن یکم پیش از میلاد، به نوشته‌های اراتوستن، از نویسندگان یونانی معاصر اسکندر، ارجاع می‌دهد که «[در سرزمین‌های شمال سند] آریانا گسترده‌است که شامل بخش‌هایی از پارس، ماد، بلخ و سغد می‌شود؛ زیرا این مردمان همگی به زبانی تقریباً یکسان صحبت می‌کنند.» داماسیوس از اودموس رودسی نقل می‌کند که «مغ‌ها و همه آن‌ها تبار ایرانی (''áreion'') دارند.» دیودور سیسیلی، تاریخ‌نگار هم عصر سزار و آگوستوس، زرتشت را یکی از ایرانی‌ها (''Arianoi'') توصیف می‌کند.{{سرخط}}
برای مدت طولانی یونانیان، ایران را با نام پایتخت آن [[پارسه]] می‌شناختند و در زمان هخامنشی آن را امپراتوری پِرس می‌نامیدند و پایتختش را پرسپولیس می‌خواندند که در باستان مرسوم بوده‌است. در دوران باستان نامگذاری یک کشور برپایهٔ پایتختش امری رایج بوده و [[امپراتوری روم]]، [[اتحادیه دلوس|آتن]] و [[بیزانس]] را نیز از روی پایتختهای آنها یعنی شهرهای [[رم]]، [[آتن]] و [[بیزانتیوم]] که پادشاهان در آنها زندگی می‌کردند نامگذاری کردند.{{سرخط}}
 
== دوران میانه ==
برای فاتحان مسلمان، واژه‌های ایران و ایرانشهر کلمات آشنایی نبودند و آن‌ها در عوض از «العجم» و «الفرس» (پارسیان) برای اشاره به سرزمین‌های ایرانی غربی، مناطقی که تقریبا امروزه برای با کشور کنونی ایران است، استفاده می‌کردند. نکته دیگری که در این مسئله تاثیرگذار بود، این بود که ایران و ایرانشهر برای مسلمانان یادآور زرتشتیان و ساسانیانی بود که آن‌ها را شکست داده بودند. در واقع با وجود اینکه آغوش مسلمانان برای سنن ایرانی که می‌توانست برایشان سودمند باشد باز بود، آن‌ها هیچ روی خوشی به بار ملی و مذهبی‌ای که در «ایران» وجود داشت، نشان نمی‌دادند. در کنار این‌ها، کلمه «انیران» – که مسلمانان را نیز در بر می‌گرفت – نیز وجود داشت که نمی‌توانست برای آورندگان دین جدید خوشایند باشد.<ref name="Stausberg">{{citation|last=Stausberg|first=Michael|title=Der Zoroastrismus als Iranische Religion und die Semantik von 'Iran' in der zoroastrischen Religionsgeschichte|journal=Zeitschrift für Religions- und Geistesgeschichte|volume=63|pages=313–331}}.</ref>
 
با ظهور عباسیان در میانه‌های سده هشتم میلادی و پایان سیاست‌های اموی مبنی بر برتری اعراب نسبت به سایر مردمان، هویت ایرانی نیز رفته رفته رو به احیا شدن گذاشت.<ref name="Ashraf">{{citation|last=Ashraf|first=Ahmad|chapter=Iranian identity III: Medieval-Islamic period|chapter-url=http://www.iranicaonline.org/articles/iranian-identity-iii-medieval-islamic-period|title=Encyclopedia Iranica|series=vol. 13|pages=507–522|year=2006}}.</ref> نمود این مسئله را می‌توان در انتقال پایتخت از سوریه به میانرودان – جایی که بیش از هزار سال پایتخت شاهنشاهی ایران بود و میراث بزرگ ایرانی‌ای را به دوش می‌کشید – دید. همچنین با سقوط بنی‌‎امیه، در بسیاری از مناطق ایران شرقی حکومت‌های خودگردانی نظیر طاهریان، صفاریان و سامانیان، و حکومت‌های زیاری، آل کاکویه و بویی در غرب و مرکز ایران، سر برآوردند. این دولت‌ها از کلمه «ایران» به عنوان نشانی از پیوند خود با شاهنشاهان باستانی ایرانی استفاده می‌کردند؛ چنانچه که در نهایت حتی عنوان «شاهنشاه» نیز توسط امرای آل‌بویه مورد استفاده قرار گرفت. این دولت‌ها با فضایی که به ''اهل قلم'' دادند، زمینه‌ساز احیای ایده ایران شدند.<ref name="Ashraf" />
 
بهترین نمونه از مردان اهل قلم، فردوسی است. کسی که شاهنامه را بر اساس نوشته‌های ساسانی و داستان‌های حماسی ایرانی سرود. در شاهنامه فردوسی، جهان با آفریده شدن نخستین پادشاه ایران آغاز می‌شود و از بدو طلوع آفرینش، ایران مورد تهدید نیروهای اهریمنی که قصد دارند تا به این کشور و مردمش آسیب برسانند، قرار دارد. بیشتر داستان‌های شاهنامه، ریشه در ایده ایران از دید شاهنشاهان ساسانی و دید ایران‌گرایانه آن‌ها دارد.<ref name="Ashraf" />
 
در برخی مواردِ نخستین سده‌های اسلامی، نظیر [[تاریخ سیستان (کتاب)|کتاب تاریخ سیستان]]، دیده شده که کلمه ایران به عنوان برابری برای ''الفرس''، یعنی سرزمین‌های ایرانی غربی در نظر گرفته شده است. گرچه هیچ‌گاه این دیدگاه نتوانست به رقیبی بر بار معنایی کلاسیک ''ایران''، یعنی تمام سرزمین‌هایی که مردمان ایرانی در آن‌ها زندگی می‌کنند، تبدیل شود. استفاده از واژه ایران در مفهوم ساسانی آن، یعنی اشاره به گروهی از مردم و نه به یک کشور، در نوشته‌های زرتشتی قرون اسلامی نیز دیده می‌شود. در دینکرد، یک کتاب مزدایی مربوط به سده نهم میلادی، از ''ایران'' برای اشاره به مردم ایرانی و از ''انیران'' برای اشاره به غیر ایرانیان استفاده شده‌است. در همین کتاب، هر یک از سرزمین‌های ایرانی‌نشین ''«ēr deh»'' خوانده شده‌ که صورت جمع آن‌ به صورت ''ērān dehān'' است. در کارنامگ ارتخشیر پاپگان (کارنامه اردشیر، پسر بابک) که نسخه فعلی آن مربوط به قرن نهم میلادی است، از کلمه ایران در عناوین لشکری و کشوری، نظیر شاه ایران، ایران سپهبد استفاده شده‌است و خود کشور ''ایرانشهر'' خوانده شده. در [[ارداویراف‌نامه|ارداویراف نامه]] در کنار ایرانشهر، از ''ērān dahibed'' نیز استفاده شده‌است. گرچه چنین استفاده‌هایی، یعنی استفاده از ''ایران'' برای اشاره به مردم و نه کشور، در نوشته‌های زرتشتی پساساسانی بسیار کمیاب است و معمولا این کلمه به عنوان نام کشور مورد استفاده قرار گرفته است. در [[بندهشن]] ''ērānag'' نیز به چشم می‌خورد که به معنای ''سرزمین ایرانی'' است.<ref name="MacKenzie2" />
 
در ادبیات زرتشتی قرون وسطی، و همچنین ادبیات غیرزرتشتی نخستین سده‌های ورود اسلام به ایران، مزداپرستی و ایرانی بودن مترادف یکدیگر قرار دارند. در نوشته‌های زرتشتی، پیروان ادیان دیگر نه «غیرزرتشتی»، که «غیر ایرانی» نامیده شده‌اند. به عنوان مثال، در [[ایادگار زریران]]، کلمه ''ērīh'' به چشم می‌خورد که به معنای «ایرانی بودن» است و متضاد آن ''an-ērīh'' است. همچنین کلمه ''ēr-mēnišnīh،'' دارای منش ایرانی، نیز دیده می‌شود که ''an-ēr-mēnišnīh'' به عنوان متضاد آن در نظر گرفته شده‌است. البته در همه متون این‌گونه نیست. به عنوان مثال، دینکرد مزداپرستان را «ایرانی‌تر» می‌نامد. نوشته‌های مزدایی قرون اسلامی، ایرانویچ را مرکز جهان، یا منطقه‌ای که زرتشتی در آن تبلیغ مزداپرستی را آغاز کرد، به تصویر می‌کشند.<ref name="Stausberg2">{{citation|last=Stausberg|first=Michael|title=Der Zoroastrismus als Iranische Religion und die Semantik von 'Iran' in der zoroastrischen Religionsgeschichte|journal=Zeitschrift für Religions- und Geistesgeschichte|volume=63|pages=313–331}}.</ref>
 
مفهوم «ایرانی بودن» در محاکمه افشین در سال 840 نیز دیده می‌شود. به گفته طبری، افشین که حاکم اسروشنه در سغد، در تاجیکستان امروزی، با این اتهام روبرو شده است که در تلاش بوده که روح قومی-ملی ایرانی را زنده کند. ‎این گزارش طبری نشان می‌دهد که نه تنها مفهوم ایرانی بودن حتی در میان مسلمانان سده‌های نخست اسلامی زنده بوده است که افرادی در تلاش برای احیای آن بوده‌اند.<ref name="Ashraf2">{{citation|last=Ashraf|first=Ahmad|chapter=Iranian identity III: Medieval-Islamic period|chapter-url=http://www.iranicaonline.org/articles/iranian-identity-iii-medieval-islamic-period|title=Encyclopedia Iranica|series=vol. 13|pages=507–522|year=2006}}.</ref>
 
== نام ایران در اشعار ادبای پارسی‌گو ==
سطر ۱۴۰ ⟵ ۱۵۳:
* کتاب [[اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان]]
* [[فهرست کشورها بر پایه جمعیت]]
 
== یادداشت‌ها ==
{{پانویس|۲|گروه=نکته}}
 
سطر ۱۶۵ ⟵ ۱۷۶:
* - Wolfram Euler, Konrad Badenheuer: Sprache und Herkunft der Germanen. Abriss des Protogermanischen vor der Ersten Lautverschiebung. Verlag Inspiration Un Limited, Hamburg [u. a.] 2009, {{ISBN|978-3-9812110-1-6|en}}.
* - Adolf Wahrmund: Praktische Grammatik der neu-persischen Sprache, Giessen, 1875
* - Polak,Jakob Eduard: Persien - Das Land und seine Bewohner, Band II, Leipzig, 1865, Seite 363ff-369. [https://books.google.de/books?id=rCFDAAAAcAAJ&printsec=frontcover&dq=Polak+1865&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwiYtP26ysvRAhXDQBoKHUl2AIcQ6AEITDAI#v=snippet&q=Iran&f=false]{{سخ}}
 
== پیوند به بیرو ==
{{سخ}}
[[رده:اختلافات بر سر نام مناطق جغرافیایی]]
[[رده:ایران]]