سیستم برتون وودز: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''
آمریکا که دو سوم طلای جهان را تحت کنترل داشت اصرارداشت که
در [[۱۵ اوت ۱۹۷۱]]
== خاستگاه ==
بنیاد سیاسی
=== دوره بین دو جنگ ===
در دوره بین دو جنگ جهانی، میان کشورهای قدرتمند توافقهایی مانند [[پیمان ورسای]] به منظور هماهنگی نرخ تبدیل ارز شده بود. ولی این توافقها شکست خوردند و تنشهای سیاسی را بدتر کردند. تجربه جنگ جهانی دوم مقامات کشورها تجربه تازه بود. آنها امید داشتند که از تکرار پیمان ورسای جلوگیری کنند. زیرا آن پیمان موجب تنشهای سیاسی و اقتصادی شده و جنگ جهانی دوم را به بار آورده بود.
تجربه جنگ جهانی دوم برای اذهان مقامات رسمی تازه بود. برنامه ریزان برتون وودز امید داشتند که از تکرار [[پیمان ورسای]] جلوگیری کنند زیرا آن پیمان موجب تنشهای سیاسی و اقتصادی شده و جنگ جهانی دوم را به بار آورده بود. پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا مبالغ هنگفتی به آمریکا بدهکار شد و نمیتوانست پرداخت کند. زیرا طی جنگ سرمایه خود را برای حمایت از متفقینی مانند فرانسه خرج کرده بود. متفقین نمیتوانستند پول بریتانیا را بازگردانند. لذا بریتانیا نیز نمیتوانست بدهی خود به آمریکا را بازپردازد. راه حلی که فرانسه، بریتانیا و آمریکا در [[کاخ ورسای]] به آن رسیدند این بود که آلمان را مجبور به پرداخت پول کنند. اگر مطالباتی که از آلمان شد غیرواقعی بود پس تقاضا از فرانسه برای بازپرداخت به بریتانیا و تقاضا از بریتانیا برای بازپرداخت به آمریکا نیز غیرواقعی بود.<ref>John Maynard Keynes, Economic Consequences of the Peace. MacMillan: 1920.</ref> پس بسیاری از داراییهایی که در ترازنامههای بانکها در سطح بینالملل وجود داشت در واقع وامهای غیرقابل بازیافت بودند و همین وامها در ۱۹۳۱ منجر به بحران بانکداری [[رکود بزرگ]] شدند. اصرار غیرعاقلانه کشورهای طلبکار برای پس گرفتن پول خود همراه با تمایل به سیاست [[انزواطلبی|جداسازی]] خود از دیگر کشورها، باعث تخریب
در [[دهه ۱۹۲۰ (میلادی)]]، جریانهای بینالمللیِ سرمایههای مالی سوداگرانه، زیاد شدند و در نتیجه، وضعیت تراز پرداختها در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا دچار بحران شد.<ref>Charles Kindleberger, The World in Depression. UC Press, 1973</ref> در [[دهه ۱۹۳۰ (میلادی)]]، بازارهای جهانی همواره دستخوش موانع و محدودیتهای بینظم و سامانی بود که کشورهای مختلف بسته به میل خود بر تجارت بینالملل و حجم سرمایهگذاریها اِعمال میکردند. در نیمه نخست این دهه، سیاستهای ملیِ آشفته و اغلب متکی بر استقلال کشور در نقاط مختلف جهان پدیدار شد. این سیاستها از نوع حمایتی و نو مرکانتیلیستی بودند - که اغلب با هم سازگار نیستند- و هدفشان این بود که جایگزینی برای واردات بیابند، صادرات را زیاد کنند، [[سرمایهگذاری خارجی]] و جریانهای تجاری را منحرف کنند و حتی بعضی از تجارتهای مرزی و سرمایهگذاریها را فوراً ممنوع کنند. [[بانکهای مرکزی|بانکهای مرکزی]] کوشیدند با هم جلسه گذاشته و وضعیت را مدیریت کنند. ولی دربارهٔ وضعیت توافق نداشتند و برقراری ارتباط در سطح بینالمللی برایشان دشوار شد. همینها باعث شد تا در عمل از تواناییهایشان کاسته شود.<ref>Ahamed, Liaquat. Lords of Finance: The Bankers Who Broke the World. New York: Penguin Press, 2009</ref> تجربه عاقبت این کار این بود که صرف اینکه بانکهای مرکزی سخت کوش و مسئولیت پذیر باشند کافی نیست.
خط ۱۷:
بریتانیا در دهه ۱۹۳۰ میلادی دارای بلوک تجاری انحصاری با کشورهای [[امپراتوری بریتانیا]] بود که «ناحیه استرلینگ» خوانده میشد. برای نمونه، اگر واردات بریتانیا از [[آفریقای جنوبی]] بیش از صادراتش به آن کشور بود کسانی که در آفریقای جنوبی [[پوند استرلینگ]] را دریافت میکردند تمایل داشتند که آن پول را در بانکهای لندن بگذارند. این بدین معنی بود که گرچه بریتانیا دچار نقص تجاری بود اما حساب مالی مازاد داشت و پرداختها تراز بودند. همچنین، لازمه تراز مثبت پرداختی بریتانیا این بود که ثروت ملتهای پادشاهی بریتانیا را در بانکهای بریتانیایی نگاه دارد.<ref>Keynes, John Maynard. "Economic Consequences of Mr. Churchill (1925)" in Essays in Persuasion, edited by Donald Moggridge. 2010 [1931].</ref>
یک دلیل اینکه کسانی که مثلاً پول آفریقای جنوبی را در اختیار داشتند به نفعشان بود که ثروت خود را در لندن و به شکل پوند استرلینگ نگهداری کنند این بود که پوند استرلینگ ارز قدرتمندی بود. متأسفانه وقتی بریتانیا در دهه ۱۹۲۰ میلادی دستخوش فرایند کاهش صنایع شد برای جبران کسر تجاری خود ارزش پولش را کاهش داد و نتیجتاً کاهش ارزش پول بریتانیا منجر به خروج ارزهای مازاد از
تا ۱۹۴۰، [[آلمان نازی]] نیز با بلوک محدودی از کشورها کار میکرد. آلمان، کشورهای شریکی را که مازاد سرمایه داشتند مجبور میکرد از سرمایه مازاد خود برای واردات کالا از آلمان خرج کنند؛<ref name="Skidelsky, Robert 2003">Skidelsky, Robert. John Maynard Keynes 1883–1946: Economist, Philosopher, Statesman. London, Toronto, New York: Penguin Books, 2003.</ref> لذا بریتانیا از راه نگهداری مازاد سرمایه کشورها به شکل پوند استرلینگ و آلمان از طریق مجبور کردن شرکای تجاری به خرید محصولاتش بقای خود را حفظ میکردند. آمریکا نگران این بود که هزینههای زمان جنگ به ناگهان کاهش یابد و کشور دوباره دچار بیکاری مانند دهه ۱۹۳۰ میلادی بشود. لذا از کشورهایی که از پوند استرلینگ استفاده میکردند و نیز از همه اروپاییان خواست که با آسانسازی رویهها بتوانند از آمریکا کالا وارد کنند. بنابراین آمریکا از [[تجارت آزاد]] و تبدیل ارزهای بینالمللی به طلا یا دلار حمایت کرد.<ref name="Block, Fred 1977">Block, Fred. ''The Origins of International Economic Disorder: A Study of United States International Monetary Policy from WW II to the Present''. Berkeley: UC Press, 1977.</ref>
=== گفتگوهای پس از جنگ ===
وقتی بسیاری از همین ناظران متخصصی که افتضاح دهه ۱۹۳۰ میلادی را بار آورده بودند در برتون وودز در جایگاه معماران
امروزه این رویدادهای کلیدی دهه ۱۹۳۰ میلادی برای پژوهشگران معنا و مفهوم دیگری دارد. از جمله اینکه امروزه کاهش ارزش پول را طور دیگری تفسیر میکنند. «بن برنانکی» در خصوص این موضوع مینویسد:
خط ۲۸:
«... محتملترین دلیل رکود جهانی این بود که [[استاندارد بینالمللی]] طلا از نظر ساختاری مشکل داشت و خوب مدیریت نمیشد. به دلایل بسیار، از جمله اینکه [[فدرال رزرو]] میخواست از انفجار [[بازار سهام]] جلوگیری کند، سیاستهای مالی در دهه ۱۹۲۰ در چند کشور مهم انقباضی بود، این انقباضات به واسطه [[استاندارد طلا]] به کل جهان منتقل شد. پدیدهای که در آغاز یک انقباض ملایم بود در بحران بانکداری و ارزی سال ۱۹۳۱ ایجاد شد و منجر به «رقابت برای دستیابی به طلا» شد. عقیمسازی گردش طلا از سوی کشورهایی که مازاد داشتند (آمریکا و فرانسه)، جایگزین کردن طلا به جای ذخایر ارزهای خارجی، و بیرون کشیدن پول از بانکهای تجاری از جمله دلایلی بودند که باعث شد جایگاه طلا به عنوان پشتوانه پول ارتقاء یابد و در نتیجه میزان عرضه پول در سطح ملی کاهش یابد. انقباضات پولی به شدت با کاهش قیمتها، میزان تولید و استخدام مرتبط بودند. به رغم محدودیتهای استاندارد طلا، همکاری مؤثر در سطح بینالملل میتوانست منجر به انبساط پولی در سطح جهانی شود ولی مناقشات مربوط به غرامت و بدهیهای [[جنگ اول جهانی|جنگ نخست جهانی]]، و نیز رویکرد فدرال رزرو که تنها به نفع کشور فکر میکرد و بیتجربه هم بود، باعث شدند چنین چیزی رخ ندهد. در نتیجه، کشورها تنها در صورتی میتوانستند از گرداب انقباض خارج شوند که بهطور یکجانبه استاندارد طلا را کنار گذارند و دوباره پایداری پولی را در سطح داخلی برپا کنند. این پروسه به شکلی نصفه نیمه و ناهماهنگ پیش میرفت تا اینکه سرانجام در ۱۹۳۶، فرانسه و دیگر کشورهای بلوک استاندارد طلا را کنار گذاشتند.»''رکود بزرگ. بی. برنانکی.''
در ۱۹۴۴ در برتون وودز و در نتیجه بینش جمعی آن زمان،<ref>{{Cite book|title=The Past and Future of International Monetary System: With the Performances of the US Dollar, the Euro and the CNY|last=Wang|first=Jingyi|publisher=Springer|year=2015|isbn=9789811001642|location=|pages=85}}</ref> نمایندگان همه کشورهای پیشروی متفقین به دنبال دستیابی به یک
==== امنیت اقتصادی ====
بر پایه تجربه سالهای بین دو جنگ، برنامه ریزان آمریکایی مفهوم امنیت اقتصادی را پدیدآوردند یعنی اینکه یک
«تجارتی که بدون مانع انجام گیرد صلح را با خود به همراه میآورد. تعرفههای زیاد، موانع تجاری و رقابت ناعادلانه اقتصادی با جنگ همبستهاند… اگر میتوانستیم جریان تجاری آزادتری داشته باشیم…(آزادتر به این معنی که موانع و تبعیضهای کمتری ایجاد میشد… طوریکه یک کشور به شدت نسبت به دیگری حسادت نمیکرد و استانداردهای زندگی همه کشورها بهبود مییافت)، نارضایتی اقتصادی که مادر جنگ است از میان میرفت و شاید شانس این را داشتیم که به صلح پایدار دست یابیم».<ref name=":0">{{cite book|first=Cordell|last=Hull|title=The Memoirs of Cordell Hull: vol. 1|location=New York|publisher=Macmillan|year=1948|page=81}}</ref>
خط ۳۸:
==== افزایش مداخلات دولتی ====
[[کشورهای توسعهیافته|کشورهای توسعهیافته]] بر این عقیده بودند که
از سوی دیگر، مفروض بود که نقش دولت در اقتصاد ملی تضمین سطحی از رفاه برای شهروندان است.
با این وجود، افزایش مداخلات دولتی در اقتصاد داخلی منجر به افزایش احساسات انزوا جویانه شد و به شدت بر [[اقتصاد بینالمللی]] تأثیر منفی گذاشت. اولویت دهی به اهداف ملی، اقدامات ملی مستقل در دوره میان دو جنگ، و عدم درک این نکته که بعضی از همان اهداف ملی بدون همکاریِ بینالمللی ممکن نبود محقق شوند، همگی منجر به سیاست «همسایه ات را فقیر کن» شد، از جمله: افزایش تعرفهها، کاهش رقابتی ارزش پول که منجر به فروپاشی
«نبود همکاری قوی اقتصادی میان کشورهای برتر به ناچار منجر به جنگ اقتصادی میشود که آن نیز مقدمه و محرکی برای جنگ نظامی در سطحی حتی وسیع تر است»<ref group="Notes">Quoted in Robert A. Pollard, ''Economic Security and the Origins of the Cold War, 1945–1950'' (New York: Columbia University Press, 1985), p. 8.</ref>
کشورها برای دستیابی به پایداری اقتصادی و صلح سیاسی موافقت کردند با هم همکاری کنند و تولید ارزهای خود را کاملاً منظم کنند و نرخ تبدیل ارزها را ثابت نگاه دارند تا [[تجارت بینالمللی]] آسانسازی شود. این اصل دیدگاه آمریکا در خصوص تجارت آزاد در دوره پس از جنگ بود. در کنار این موضوع، اهداف دیگری هم وجود داشت از جمله کاهش تعرفهها و حفظ تعادل تجاری از راه ثابت نگاه داشتن نرخ ارزها. همگی اینها به سود
لذا بیشتر کشورهایی که اقتصاد بازارشان توسعه یافته بود با نگرش آمریکا به مدیریت [[اقتصاد بینالملل]] در عصر پس از جنگ موافق بودند. در نتیجه، یک
پس در آغاز قرار بود
==== منشور آتلانتیک ====
در اوت ۱۹۴۱ [[منشور آتلانتیک]] نوشته شد. در آن زمان [[فرانکلین روزولت]] [[رئیسجمهور ایالات متحده]] بود و در یک کشتی واقع در [[اقیانوس اطلس]] شمالی با [[وینستون چرچیل]] [[نخستوزیر بریتانیا]] ملاقات کرد. این ملاقات مهمترین ملاقاتی از این دست بود که پیش از کنفرانس برتون وودز رخ داد. روزولت به مانند «وودرو ویلسون» که پیش از وی «اصول چهاردهگانه» خود را برای اوضاع پس از جنگ نخست ارائه کرده بود، یک سری اهداف بلندپروازانه برای فضای پس از جنگ، آن هم پیش از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، وضع کرد. مطابق منشور آتلانتیک، حق همه کشورها به دسترسی برابر به تجارت و مواد خام تأیید شد. همچنین، منشور دریاها را آزاد اعلام کرد (این یکی از اهداف [[سیاست خارجی]] مهم آمریکا بود زیرا نخستین بار فرانسه و بریتانیا کشتیرانی آمریکا را در دهه ۱۷۹۰ تهدید کرده بودند)، خلع سلاح متجاوزان را تأیید کرد و خواست تا «
با نزدیک شدن پایان جنگ، کنفرانس برتون وودز برپا شد. این کنفرانس نقطه پایانی حدود دو سال و نیم برنامهریزی برای سالهای پس از جنگ بود. این برنامهریزی از سوی
بسیاری از سیاست گذاران میپنداشتند از آنجا که بازار اروپا برای کالا و خدمات آمریکا آماده نیست آمریکا نمیتواند به رشد اقتصادیای که طی جنگ بدان دست یافته بود ادامه دهد.<ref name=":0" /> علاوه بر این، اتحادیههای کارگری آمریکا بدون تمایل، مجبور به پذیرش قید و بندهای تحمیلی دولت طی جنگ شده بودند ولی دیگر نمیخواستند صبر کنند به ویژه اینکه افزایش کسری حقوق برایشان غیرقابل پذیرش بود. (اواخر ۱۹۴۵، اعتصابات مهمی در [[صنایع خودروسازی]]، برق و فولاد رخ داده بود).<ref>{{Cite web|url=https://www.marxists.org/history/etol/newspape/fi/vol07/no05/v07n05-w66-may-1946-fourth-int.pdf|title=The Great Strike Wave and Its Significance|last=Frank|first=E R.|date=May 1946|website=marxists.org|access-date=}}</ref>
خط ۷۸:
بریتانیای آسیب دیده از جنگ چندان گزینه انتخابی نداشت. دو جنگ جهانی باعث شده بود صنایع اصلیاش تخریب شوند. صنایعی که پول نیمی از غذای کشور و تقریباً همه مواد خام به جز [[زغال سنگ]] را پرداخت میکردند. بریتانیا مجبور بود درخواست کمک کند. تا پیش از ۶ دسامبر ۱۹۴۵ که آمریکا قبول کرد ۴٫۴ میلیارد دلار به بریتانیا بدهد [[پارلمان بریتانیا]] حاضر نشده بود موافقتنامه برتون وودز را بپذیرد (تصویب این موافقتنامه در مجلس بریتانیا کمی بعد در همان دسامبر ۱۹۴۵ انجام شد).<ref>P. Skidelsky, ''John Maynard Keynes'', (2003), pp. 817–20</ref>
برای نزدیک به دو سده، منافع فرانسه و آمریکا در «بر ّ
ولی در ۱۹۴۵ دوگل که صدای [[ملیگرایی]] فرانسه بود مجبور شد از آمریکا یک میلیارد دلار وام قرض کند. عمده این درخواست اجابت شد. در عوض فرانسه متعهد شد یارانههای دولتی و دستکاری در ارز را، که به نفع جایگاه فرانسه در بازار جهانی تمام میشد، محدودتر کند.{{مدرک}}
== طراحی
تجارت آزاد به آسانسازی قابلیت تبدیل ارزها وابسته است. مذاکره کنندگان حاضر در برتون وودز تجربه زندهای از نرخهای متغیر ۱۹۳۰ در ذهن داشتند و نتیجه گرفتند نوسانهای پولی اگر زیاد باشد میتواند جلوی گردش آزاد تجارت را بگیرد.
باید در
=== روشهای غیررسمی ===
خط ۹۴:
کاهش در مقدار پول منجر به کاهش فشار تورمی میشد. مکمل استفاده از طلا در آن دوره پوند بریتانیا بود. با توجه به اینکه اقتصاد بریتانیا غالب بود، پوند تبدیل به ارز ذخیره، تراکنشی و مداخلاتی شده بود؛ ولی پوند فرصت این را نیافت که ارز جهانی شود زیرا پس از جنگ جهانی دوم اقتصاد بریتانیا تضعیف شد.
مبدعین برتون وودز به
تنها ارزی که آن قدر قوی بود که بتواند به تقاضای تراکنشهای ارزی بینالمللی پاسخ دهد دلار آمریکا بود. قدرت اقتصادی آمریکا، نسبت ثابت دلار به طلا (سی و پنج دلار در ازای هر اونس) و تعهد آمریکا به اینکه بر پایه همین نرخ دلار را به طلا تبدیل کند دلار را به اندازه طلا کارآمد نشان داد. در واقع دلار از طلا هم بهتر بود: به دلار سود تعلق میگرفت و منعطف تر از طلا بود.
==== نرخهای تبادل ارز ثابت ====
قوانین برتون وودز که مادههای موافقتنامه، صندوق بینالمللی پول (صندوق بینالمللی پول) و بانک جهانی ترمیم و توسعه (بانک جهانی ترمیم و توسعه) را تشکیل میداد مبنای
از نظر تئوری، ارز اندوخته نقش [[Bancor|بانکور]] را داشت (بانکور [[World currency unit|واحد ارز جهانی]] بود که هیچگاه به کار گرفته نشد) که [[جان مینارد کینز]] پیشنهاد داده بود؛ ولی آمریکا اعتراض کرد و درخواستش پذیرفته شد و «ارز اندوخته» همان دلار آمریکا شد. این بدین معنی بود که دیگر کشورها ارزشان را به دلار آمریکا پیوند میدادند (میخکوب میکردند) و برای اینکه نرخ نوسان بازار تبادل ارز
در همین حال آمریکا برای افزایش اعتماد به دلار پذیرفت که بهطور جداگانه دلار را به طلا پیوند زند: هر اونس طلا ۳۵ دلار آمریکا. بر پایه این نرخ، دول خارجی و بانکهای مرکزی آنها میتوانستند دلار را با طلا معاوضه کنند. برتون وودز
[[دلار آمریکا]] ارزی بود که بالاترین [[قدرت خرید]] را داشت و تنها ارزی بود که پشتوانه اش طلا بود. علاوه بر این، همه کشورهای اروپایی حاضر در [[جنگ دوم جهانی]] به شدت مقروض بودند و مقادیر زیادی طلا به آمریکا منتقل کردند که منجر به قدرت بیشتر آمریکا شد؛ لذا ارزش دلار آمریکا در جهان بالا رفت و تبدیل به ارز کلیدی
کشورهای عضو تنها با تأیید صندوق بینالمللی پول میتوانستند ارزش صوریشان را بیش از ۱۰٪ تغییر دهد و این اجازه وابسته به این بود که صندوق بینالمللی پول تشخیص دهد تراز پرداختها در وضعیت «عدم تعادل اساسی» است. تعریف رسمی عدم تعادل اساسی هیچگاه مشخص نشد، لذا تأیید صندوق بینالمللی پول امری مشکوک قلمداد شد و بعضی کشورها به بارها به میزان کمتر از ۱۰٪ ارزش ارزی خود را کم کردند.<ref>{{cite book|first=Barry|last=Eichengreen|title=Globalizing Capital|isbn=9780691002453|year=1996|publisher=Princeton University Press|url=https://archive.org/details/globalizingcapit00eich}}</ref> هر کشوری که ارزش ارزی خود را بدون تأیید تغییر داد دیگر اجازه دسترسی به صندوق بینالمللی پول را نداشت.
خط ۱۱۱:
=== روشهای رسمی ===
نتیجه کنفرانس برتون وودز تأسیس صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ترمیم و توسعه (بانک جهانی) بود که هنوز در اقتصاد جهانی نیروهای قدرتمندی محسوب میشوند.
یکی از نکات مهم در آن کنفرانس پرهیز از تکرار شدن بازارهای بسته و جنگ اقتصادی بود که در دهه ۱۹۳۰ میلادی رخ داده بود؛ لذا مذاکره کنندگان حاضر در برتون وودز توافق کردند که انجمنی برای همکاری بینالمللی در زمینه مسائل پولی تشکیل دهند. پیشتر در ۱۹۴۴، جان مینارد کینز اقتصاد دادن بریتانیایی گفته بود «روشهای قاعده مند برای پایدار کردن انتظارات تجاری از اهمیت فراوان برخوردارند» و همین موضوع در
در نتیجه توافق بر سر ساختارها و قواعد تعاملات اقتصادی بینالمللی، کشمکش در مسائل اقتصادی به حداقل رسید و این مشکل کمکم از روابط اقتصادی بینالمللی رخت بربست.
سطر ۱۱۸ ⟵ ۱۲۰:
این صندوق که بهطور رسمی در ۲۷ دسامبر ۱۹۴۵ یعنی زمانی که ۲۹ کشور شرکتکننده در کنفرانس برتون وودز موافقت نامه را امضا کردند تأسیس شد قرار شد وظیفه نظارت بر رعایت مقررات را بر عهده داشته باشد و ابزار اصلی مدیریت بینالمللی باشد. صندوق کار مالی خود را در نخست ماه مارس ۱۹۴۷ شروع کرد.
برای تغییر در نرخ ارز به میزان بیش از ۱۰٪ تأیید صندوق بینالمللی پول نیاز بود. صندوق به کشورها توصیه میکرد سیاستهایی اتخاذ کنند که بر
===== طراحی =====
مسئله اصلی کنفرانس برتون وودز در خصوص نهاد صندوق بینالمللی پول دسترسی به نقدینگی بینالمللی بود و اینکه آیا این منبع باید شبیه به [[بانک مرکزی]] جهانی باشد و ذخایر
گرچه ۴۴ کشور در کنفرانس شرکت داشتند، اختلاف اصلی مربوط به برنامههای رقیبی بود که آمریکا و بریتانیا پیشنهاد میکردند. هری دکستر وایت به عنوان اقتصاددان برجسته بینالمللی
در آن زمان تفاوت میان برنامههای وایت و کینز خیلی زیاد به نظر میرسید. وایت صندوقی میخواست تأسیس کند که بهطور خودکار، جلوی جریانهای ناپایدارکننده سرمایههای مالی را بگیرد. وی میگفت باید یک مؤسسه پولی
اندیشه نهانی کینز این بود که بهتر است پادشاهی بریتانیا پیشروی جهان باشد و آن را اداره کند. ولی وایت با [[طبقه کارگر|بر پایهه کارگر]] جهان همدلی داشت و میخواست این
«آقای رئیس، ما نمایندگان این کنفرانس کوشیدهایم به کاری دست زنیم که انجامش بسیار دشوار است… کار ما این است که معیاری مشترک، استانداردی مشترک، قانونی مشترک بیابیم که برای همه قابل پذیرش باشد و کسی را آزار ندهد».<ref group="Notes">Comments by John Maynard Keynes in his speech at the closing plenary session of the Bretton Woods Conference on July 22, 1944 in Donald Moggeridge (ed.), ''The Collected Writings of John Maynard Keynes'' (London: Cambridge University Press, 1980), vol. 26, p. 101. This comment also can be found quoted online at [http://www.globalpolicy.org/socecon/bwi-wto/2001/braithwa.htm]</ref>
سطر ۱۴۰ ⟵ ۱۴۲:
اما آمریکا که محتمل بود همان کشور طلبکار باشد و مشتاق بود نقش مرکز قدرت اقتصاد جهانی را بازی کند از برنامه وایت استفاده کرد ولی بسیاری از دغدغههای کینز را هم مد نظر داشت. به عقیده وایت تنها وقتی که ناترازی ناشی از سوداگری ارزی باشد مداخله جهانی ضرورت دارد. گرچه در کنفرانس برتون وودز خصوص بعضی نکات سازشهایی صورت گرفت، به دلیل قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا، مشارکت کنندگان در آن کنفرانس عمدتاً با برنامه وایت موافقت کردند.
حاصل کار بازتاب دهنده خواستههای آمریکا بود: یک
صندوق بینالمللی پول دارای مقداری سرمایه است که اعضا به شکل طلا یا بر حسب ارزهای خود به آن سپردهاند. مجموع سرمایه اولیه ۸٫۸ میلیارد دلار ارزش داشت. وقتی اعضا به صندوق بینالمللی پول میپیوندند «سهمیههایی» بدانها تعلق میگیرد که نشانگر قدرت اقتصادی آنهاست و باید مبالغی به ارزشی مساوی با این سهمیهها بپردازند. ۲۵٪ از مبالغ پرداختی باید به شکل طلا یا ارز قابل تبدیل به طلا باشد (عملاً یعنی همان دلار که تنها ارزی بود که هنوز قابلیت تبدیل به طلا را داشت) و ۷۵٪ از آن مبلغ باید به شکل ارز آن کشور باشد. این سهمیهها جهت شکلگیری بزرگترین منبع مالی صندوق بینالمللی پول است. صندوق از این پول برای وام دادن به کشورهای عضوی که دارای مشکلات مالی هستند استفاده میکند. هر عضو میتواند در صورت وقوع مشکلات مالی فوراً ۲۵٪ از سهمیه خود را بیرون بکشد. اگر این مبلغ کافی نباشد آنگاه هر کشور میتواند درخواست وام ارز خارجی بدهد.
سطر ۱۴۸ ⟵ ۱۵۰:
در صورت وقوع کسری در حسابهای جاری، اعضای صندوق در زمانی که ذخایر کم باشد میتوانند متناسب با رقم سهمیهای که در صندوق دارند ارز خارجی وام بگیرند. به بیان دیگر، هر چقدر مشارکت کشوری در صندوق بیشتر باشد، پولی که میتواند از صندوق بینالمللی پول قرض بگیرد بیشتر میشود.
اعضا باید بدهی خود را بین ۱۸ ماه تا ۵ سال پرداخت کنند. در عوض، صندوق بینالمللی پول مقرراتی دارد که مانع از این میشود که کشوری سال به سال بدهی ¬اش بیشتر شود. در عوض وامهایی که صندوق جهت تقویت ارزهای ملی ارائه میکند، میتواند از طرف
وامهای صندوق بینالمللی پول قابل مقایسه با وامهای موسسات اعتباری معمولی نیستند. در واقع این وامها امکان خرید ارز خارجی با طلا یا با ارز ملی را ارائه میکنند. برنامه آمریکا برای صندوق بینالمللی پول به دنبال این بود که محدودیتهای ارائه خدمات و کالا از کشوری به کشور دیگر را بردارد، به داستان بلوکهای ارزی پایان دهد و دخالت در تبادل ارز را لغو کند.
سطر ۱۵۴ ⟵ ۱۵۶:
===== ارزش اسمی (اولیه) =====
صندوق بینالمللی پول به دنبال این بود که بر پایه یک توافق بینالمللی، نوسانهای تبادل ارز را تنظیم کند (یعنی ارزش اسمی اعضا را تغییر دهد). کشورهای عضو مجاز بودند تا نرخ تبادل ارز را به میزان ۱٪ تنظیم کنند. در این شرایط، صادرات زیاد و واردات کم میشد و دوباره وضع به [[حالت تعادل]] بازمیگشت. کاهش در ارزش پول کشور را تنزل ارزش مینامیدند و افزایش در ارزش پول یک کشور ارتقای ارزش نام داشت. تصور میشد که چنین تغییراتی در نرخ تبادل ارزی خیلی کم رخ بدهد؛ ولی مفهوم «عدم تعادل اساسی» که در اجرایی کردن
===== عملیات =====
تا پیش از آن زمان هرگز همکاری پولی بینالمللی به کمک یک سازمان دائمی انجام نگرفته بود. از این جالب تر آن بود که تصمیم گرفتند به کشورها حق رای بدهند، آن هم نه به صورت هر کشور یک رای، بلکه متناسب با سهمیه هر کشور، آن کشور حق رای دارد. از آنجا که آمریکا بیشترین سهمیه را داشت عملاً رهبری را به دست گرفت. بر پایه
علاوه بر این، ستاد صندوق بینالمللی پول در [[واشینگتن دی سی]] بود و عمده کارکنانش اقتصاددانان آمریکایی بودند. اعضای صندوق بینالمللی پول بهطور مرتب با اعضای
==== بانک بینالمللی ترمیم و توسعه ====
{{اصلی|بانک بینالمللی ترمیم و توسعه}}
در این توافقنامه هیچ تمهیدی برای ایجاد ذخایر بیشتر در نظر گرفته نشده بود زیرا میزان تولیدات
در سال ۱۹۴۴ به این نتیجه رسیدند که
برنامه ریزان برتون وودز برای بهبود رشد تجارت جهانی و کمک مالی به بازسازی اروپا پس از جنگ، یک مؤسسه دیگر ایجاد کردند که بانک جهانی ترمیم و توسعه (بانک جهانی ترمیم و توسعه) نام داشت که هماکنون یکی از ۵ آژانسی است که [[گروه بانک جهانی]] را تشکیل میدهند و شاید هم اینک مهمترین عضو این گروه باشد. بانک جهانی ترمیم و توسعه دارای سرمایه قانونی ده میلیارد دلار بود و قرار بود وامهایی به شکل خصوصی ارائه کند و برای جمعآوری پول نیز [[اوراق بهادار]] صادر کند تا بازسازی پس از جنگ با سرعت بیشتری رخ دهد. بعداً بانک جهانی ترمیم و توسعه تبدیل به آژانس تخصصی [[سازمان ملل متحد]] شد و مسئولیت ارائه وام با هدف [[توسعه اقتصادی]] بر عهده آن نهاد گذاشته شد.
سطر ۱۷۵ ⟵ ۱۷۷:
[[سرمایهداری]] پس از جنگ از کمبود شدید دلار رنج میبرد. آمریکا مازاد تراز تجاری زیادی داشت و ذخایر این کشورزیاد و همواره رو به رشد بود. پس باید این جریان برعکس میشد. حتی اگر همه کشورها میخواستند از صادرات آمریکا بهرهمند شوند دلار باید از آمریکا خارج میشد و برای مصارف بینالمللی در دسترس قرار میگرفت. به بیان دیگر، آمریکا باید ناترازیها در ثروت جهانی را معکوس میکرد. برای اینکار آمریکا باید دچار کسری میشد. راه حل این بود که ذخایر آمریکا به دیگر کشورها منتقل شود تا در حساب مالی آمریکا کسری پدید آید. بدین منظور، آمریکا میتوانست از دیگر کشورها کالا وارد کند، در خاکشان کارخانه بسازد یا طلبهایش را به آنها ببخشد.<ref>Helleiner, Eric. ''States and the Reemergence of Global Finance: From Bretton Woods to the 1990s''. Ithaca: Cornell University Press, 1994.</ref>
به یاد داشته باشید که سرمایهگذاری سوداگرانه در [[توافقنامه برتون وودز]] مذموم بود. در [[دهه ۱۹۵۰ (میلادی)]] واردات از سایر کشورها چندان جذاب نبود زیرا فناوری آمریکا در آن زمان از همه جلوتر بود؛ لذا آمریکا دست به کمکهای بینالمللی و جهانی زد.
تسهیلات اعتباری اندکی که صندوق بینالمللی پول ارائه میکرد اصلاً کفاف کسری زیاد اروپای غربی را نمیداد. این وضع وقتی بدتر شد که هیئت رؤسای صندوق بینالمللی پول، قوانین برتون وودز را مبنی بر اینکه وام صندوق بینالمللی پول تنها میتواند به کسریهای جاری تعلق گیرد و نه به منظور سرمایهگذاری و بازسازی، تأیید کرد. تنها وام واقعی در دسترس بانک جهانی ترمیم و توسعه مبلغ ۵۷۰ میلیون دلاری بود که دولت آمریکا به آن بانک داده بود. علاوه بر این، چون تنها بازار در دسترس برای اوراق بهادار بانک جهانی ترمیم و توسعه بازار بانکداری [[محافظه کار]] [[وال استریت]] بود بانک جهانی ترمیم و توسعه مجبور شد سیاست وام دهی محافظه کارانه در پیش بگیرد و تنها وقتی وام دهد که بازپرداخت تضمین میشد. با توجه به این مشکلات، در ۱۹۴۷ صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ترمیم و توسعه اعلام کردند نمیتوانند مشکلات اقتصادی
بدین منظور، آمریکا برنامه بازسازی اروپا (طرح مارشال) را به اجرا گذاشت تا کمکهای مالی و اقتصادی هنگفتی به بازسازی اروپا بکند. این کمکها به شکل بخشش بودند و نه به شکل وام. این کمکها شامل کشورهایی که به بلوک شوروی تعلق داشتند نیز میشد، مثلاً لهستان.<ref>[http://content.time.com/time/magazine/article/0,9171,855998,00.html Poland: Carnations w: TIME (ang.). TIME Magazine, 1948-02-09]</ref> [[جرج مارشال]] [[وزیر امور خارجه آمریکا]] در سخنرانیش به تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۴۷ در [[دانشگاه هاروارد]] گفت:
سطر ۱۸۵ ⟵ ۱۸۷:
از ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸ آمریکا عمداً خروج دلار را تشویق کرد و از ۱۹۵۰ به بعد تراز آمریکا منفی شد بدین منظور که پول نقد برای اقتصاد بینالملل در دسترس باشد. دلار از طریق انواع برنامههای مساعدتی آمریکا از کشور خارج شد: «دکترین ترومن» شامل کمک به کشورهای یونان و ترکیه میشد که با انقلابهای کمونیستی مقابله میکردند. علاوه بر آن به بسیاری از [[کشورهای جهان|کشورهای جهان]] سوم نیز کمک مالی میشد. از همه مهمتر طرح مارشال بود. در سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۴ آمریکا ۱۷ میلیارد دلار به کشورهای اروپای غربی کمک کرد.
آمریکا برای اینکه در درازمدت وضع را تنظیم کند رقابت تجاری میان اروپا و ژاپن را افزایش داد. سیاستهایی که در جهت مهار اقتصاد کشورهای شکست خورده متحدین بود برداشته شد. به اروپا و ژاپن کمک مالی تعلق گرفت تا تولید و ظرفیت صادرات خود را افزایش دهند. در درازمدت انتظار میرفت بهبود وضعیت اروپا و ژاپن به سود آمریکا باشد چرا که بازارهای صادرات آمریکا را گسترش میدادند و فضاهای
مدافعین انجمن توسعه بینالملل میگویند این انجمن میتواند وامهای زیادی به برنامههای کشاورزی بدهد. این وامها به «انقلاب سبز» [[دهه ۱۹۶۰ (میلادی)]] کمک کردند و علاوه بر آن به سود تثبیت دولتهای جهان سوم به ویژه [[آمریکای لاتین]] هم بودند.
با این حساب، برتون وودز
=== جنگ سرد ===
در ۱۹۴۵، روزولت و چرچیل در یالتا با استالین به مذاکره نشستند تا خود را برای وضعیت پس از جنگ مهیا کنند. همان سال آلمان به چهار منطقه اشغالی تقسیم شد (شوروی، آمریکا، بریتانیا و فرانسه).
روزولت و مورگنتو میگفتند چهار کشور بزرگ (آمریکا، بریتانیا ، شوروی و چین) گرچه در ۱۹۴۴ در کنفرانس برتون وودز شرکت کردند<ref>{{cite web|url=http://www.princeton.edu/~ies/IES_Essays/E192.pdf|format=PDF|author=Raymond F. Mikesell|title=The Bretton Woods Debates: A Memoir, Essays in International Finance 192 (Princeton: International Finance Section, Department of Economics, Princeton University, 1994)|website=Princeton.edu|accessdate=2017-03-25}}</ref> ولی چون شوروی به صندوق بینالمللی پول
آمریکا به رغم تلاشهای اقتصادیای که ملازم با رهبری اقتصاد جهانی بود و به علت اینکه در مرکز [[بازار بینالمللی]] قرار گرفت توانست اهداف سیاست خارجی خود را محقق کند. مازاد تجاری باعث میشد آمریکا راحتتر بتواند ارتش را فراسوی مرزها ببرند. چون دیگر کشورها نمیتوانستند نیروهای خود را در خارج از کشور حفظ و تأمین کنند این آمریکا بود که قدرت داشت در خصوص بحرانهای جهانی تصمیم بگیرد و هر گونه بخواهد دخالت کند. دلار کماکان نقش قطبنمای سلامت اقتصاد جهانی را بر عهده داشت و صادرات به آمریکا تبدیل به هدف اصلی کشورهای در حال توسعه یا در حال توسعه دوباره بود. به این وضعیت صلح آمریکایی گفته میشد، مشابه صلح بریتانیایی در اواخر سده ۱۹ میلادی و صلح رومی (رجوع کنید به جهانی شدن).
سطر ۲۰۰ ⟵ ۲۰۲:
== کارکردهای اخیر ==
=== بحران تراز پرداختی آمریکا ===
پس از جنگ جهان دوم، آمریکا ۲۶ میلیارد دلار [[ذخیره طلا]] داشت و حدس زده میشد که کل ذخایر ۴۰ میلیارد دلار باشد (یعنی ۶۵٪ از کل). در کنار افزایش سریع تجارت جهانی در دهه ۱۹۵۰ میلادی، مقدار طلا تنها چند درصد افزایش یافت. در ۱۹۵۰، تراز پرداختی آمریکا منفی شد. نخستین واکنش به این بحران اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی انجام شد. در آن زمان آیزنهاور برای واردات نفت سهمیه تعیین کرد و محدودیتهای دیگری نیز بر خروجیهای تجارت اِعمال کرد. اقدامات جدی تری پیشنهاد میشد ولی عملی نمیشد. با این حال، وقتی رکود در ۱۹۵۸ آغاز شد این واکنشها به تنهایی کافی نبود. در ۱۹۶۰ و پس از انتخاب کندی، آمریکا به مدت یک دهه کوشید تا
طراحی
در ۱۹۶۰ رابرت تریفین، اقتصاد دادن بلژیکی-آمریکایی، متوجه شد نگهداری دلار از طلا سودمند تر است زیرا اگر تراز آمریکا پیوسته منفی باشد
قیمت طلا در واکنش به رویدادهایی مثل [[بحران موشکی کوبا]] و دیگر اتفاقات کوچکتر آن زمان بالا رفت و به ۴۰ دلار به ازای هر اونس رسید. دولت کندی تصمیم گرفت
در ۱۹۶۷ ارزش پوند کم شد و در ناحیه استرلینگ، تقاضا برای خرید طلا افزایش یافت طوریکه در ۱۸ نوامبر ۱۹۶۷ دولت بریتانیا مجبور به کاهش ارزش پوند شد.<ref>{{cite news|url=http://news.bbc.co.uk/onthisday/hi/dates/stories/november/19/newsid_3208000/3208396.stm|title=Wilson defends 'pound in your pocket'|date=19 November 1967|publisher=BBC News}}</ref> رئیسجمهور وقت آمریکا لیندون بینس جانسون با انتخاب دشواری مواجه بود، یا باید اقدامات حمایتی (حمایت از اقتصاد داخلی در برابر تغییرات جهانی) را پیش میگرفت از جمله اِعمال مالیات سفر، پرداخت یارانه برای صادرات و کاهش بودجه، یا ریسک افزایش تقاضا برای طلا و دلار را میپذیرفت. از نظر جانسون
«منابع طلای جهانی به منظور حفظ
وی معتقد بود توجه به اولویتهای آمریکا اهمیت دارد و گرچه تنشهایی در بانک «وسترن آلیانس» وجود داشت و معتقد بودند که روگردانی از اقتصاد آزاد هزینه اقتصادی و سیاسی بیشتری خواهد داشت، وی معتقد بود «نقش ما به عنوان رهبر سیاسی و نظامی جهان دلیل اصلی وضع دشوار اقتصادیمان است. از سوی دیگر، تصحیح مشکلات اقتصادی در
گرچه آلمان پذیرفته بود که از آمریکا طلا نخرد و در عوض دلار ذخیره کند، فشار به دلار و پوند استرلینگ افزایش یافت. در ژانویه ۱۹۶۸ جانسون یک سری اقدامات را به اجرا گذاشت که هدفشان پایان دادن به خروج طلا و افزایش صادرات آمریکا بود؛ ولی این کار موفق نبود و در میانه ماه مارس ۱۹۶۸ تقاضا برای طلا در بازار آزاد لندن به شدت افزایش یافت. به در خواست آمریکا «مخزن طلای لندن» به کار خود پایان داد. باز هم به تقاضای آمریکا، بازار طلای لندن بهطور کامل تعطیل شد تا زمانی که یک سری جلسات برگزار شود و در خصوص نجات یا اصلاح
در نوامبر ۱۹۶۸ همه تلاشها برای حفظ ارزش طلا با شکست روبرو شد و سپس یک برنامه
=== تغییرات ساختاری ===
سطر ۲۲۴ ⟵ ۲۲۶:
یکی دیگر از جنبههای بینالمللی شدن بانکداری، پیدایش کنسرسیوم بانکداری بود. از سال ۱۹۶۴ به بعد، بانکهای گوناگون سندیکاهای بینالمللی تشکیل داده بودند و تا ۱۹۷۱ بیش از سه چهارم بزرگترین بانکهای جهان در این سندیکاها سهامدار بودند. بانکهای بینالمللی میتوانند هم برای سرمایهگذاری و هم برای تسطیح نوسانات ارزی مقادیر زیادی پول را جابجا کنند.
این
=== افول ===
سطر ۲۳۳ ⟵ ۲۳۵:
حرکت به سمت توزیع بیشتر قدرت اقتصادی منجر به افزایش نارضایتی از نقش تبعیضآمیز دلار آمریکا به عنوان ارز بینالمللی شد. آمریکا که در عمل بانکدار اصلی جهان بود به واسطه کسر تجاری خود میزان گردش نقدی بینالمللی را تعیین میکرد. در جهانی که وابستگی کشورها به یکدیگر روز به روز در حال افزایش بود، سیاستهای اقتصادی آمریکا تأثیر شگرفی بر شرایط اقتصادی اروپا و ژاپن میگذاشت. علاوه بر این، تا زمانی که دیگر کشورها مشتاق به حفظ دلار بودند آمریکا میتوانست برای اهداف سیاست خارجی خود – فعالیت نظامی و کمکهای بینالمللی- رقمهای زیادی پول خرج کند بدون اینکه نگران تراز پرداختی خود باشد.
تنش میان شوروی و آمریکا باعث شد تا نارضایتی از پیامدهای
==== دلار ====
کاهش قدرت نسبی آمریکا و نارضایتی اروپا و ژاپن از
بر عکس، در هنگام ایجاد
=== فلج شدن مدیریت پولی بینالمللی ===
====
۴٫۳٫۱
کشورها موظف بودند SDR را تا سقف سه برابر سهمیه خود حفظ کنند و نه بیشتر و علاوه بر این بهره آن نیز محاسبه و پرداخت میشد. نرخ بهره اولیه ۱٫۵٪ بود. هدف از
==== شوک نیکسون ====
سطر ۲۵۱ ⟵ ۲۵۳:
تراز منفی پرداختها، بدهی رو به افزایش دولت کا حاصل از [[جنگ ویتنام]] و برنامه جامعه بزرگ بود، و تورم پولی فدرال رزرو منجر شد ارزش دلار پیوسته افزایش یابد.<ref>Blanchard (2000), op. cit., Ch. 9, pp. 172–73, and Ch. 23, pp. 447–50.</ref> کاهش در ذخیره طلای آمریکا منجر به فروپاشی مخزن طلای لندن در مارس ۱۹۶۸ شد.<ref>{{cite web|url=http://www.federalreserve.gov/monetarypolicy/files/fomcmod19680314.pdf|publisher=Federal Reserve|title=Memorandum of discussion, Federal Open Market Committee|date=1968-03-14}}</ref> پوشش طلای آمریکا از ۵۵٪ به ۲۲٪ در سال ۱۹۷۰ رسید. از دید اقتصاددانان نوکلاسیک، این وضع نشانگر عدم اعتمادِ دارندگان دلار به توانایی دولت آمریکا در کاستن بودجه و کسری تجاری بود.
در ۱۹۷۱ دلارهای بیشتری در واشینگتن چاپ شد و به خارج فرستاده شد تا هزینههای برنامههای نظامی و اجتماعی دولت را پرداخت کنند. در ششماهه نخست ۱۹۷۱، داراییهایی به ارزش ۲۲ میلیارد دلار از آمریکا خارج شد. در پاسخ به این وضع، نیکسون در ۱۵ اوت ۱۹۷۱ فرمان ۱۱۶۱۵ را صادر کرد. این فرمان در پی قانون تثبیت اقتصادی سال ۱۹۷۰ صادر میشد و
==== موافقتنامه اسمیتسونین ====
این موافقت نامه نتوانست فدرال رزرو یا دولت آمریکا را به ایجاد نظم بیشتر تشویق کند. فدرال رزرو نگران افزایش [[نرخ بیکاری]] به علت کاهش ارزش دلار بود. فدرال رزرو که میکوشید پیامدهای موافقت نامه اسمیتسونین را تضعیف کنند در پی اجرای یک برنامه داخلی با هدف حذف بیکاری در سطح ملی، نرخهای بهره را پایین آورد. کشورهای عضو انتظار داشتند که با وجود توافقنامه اسمیتسونین جریان دلار به سمت آمریکا بازگردد ولی کاهش نرخ بهره در ایالات متحده منجر به خروج بیشتر دلار از آمریکا و سرازیر شدن به سمت بانکهای مرکزی خارجی شد. انتقال دلار به بانکهای خارجی منجر به ادامه فرایند کسب درآمد از طریق دلار را در کشورهای خارجی شد و اهداف موافقت نامه اسمیتسونین با شکست مواجه شد. در نتیجه، قیمت دلار در بازار آزاد طلا باز هم فشار را بر نرخ رسمی بیشتر کرد. درست پس از اینکه در ۱۹۷۳ اعلام شد ارزش دلار ۱۰٪ کاهش یافتهاست ژاپن و کشورهای
== برتون وودز۲ ==
{{اصلی|برتون وودز ۲}}
دولی، فولکرت-لاندو و گاربر
سانجیو سانیال از همکاران گاربر، دولی و فولکرت-لاندو با استفاده از همین چارچوب مفهومی میگوید اقتصادهای جریان اصلی نباید بر تعادل جهانی اصرار کنند. وی میگوید [[وضع طبیعی]] جهان عدم تعادل است و در همه دورههای انبساط اقتصادی ناترازی وجود داشتهاست. این ناترازیها منجر به آشفتگی میشوند ولی اقتصاددانان باید به فکر مقابله با این آشفتگیها باشند نه اینکه بخواهند ناترازیها را از بین ببرند؛ لذا او معتقد است که دور بعدی رشد اقتصادی منجر به بازگشت ناترازیها میشود و به برتون وودز ۳ ختم خواهد شد.
===
در پیدایش بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ سیاست گذاران و دیگران به دنبال یک
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۸، [[نیکولا سارکوزی]] رئیسجمهور فرانسه گفت «باید از نو به
در روزهای ۲۴ و ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹، اوباما میزبان اجلاس
در ماه مارس ۲۰۱۰،
در زمان بحران، صندوق بینالمللی پول کمکم در برابر اصرار به اصول مربوط به «بازار آزاد» نرم شد از جمله در موضوع دستورالعملهایی که صندوق بینالمللی پول در مخالف با استفاده از سرمایه جهت کنترل بازار دارد. در ۲۰۱۱، دومینیک اشتراوس-کان مدیر صندوق بینالمللی پول گفت افزایش شغل و عدالت «باید مسئله اصلی» سیاستهای صندوق بینالمللی پول باشد. بانک جهانی نیز تأکید بیشتری بر ایجاد مشاغل داشت.
با وجود این، سانجیو سانیان از اعضای «دویچه بانک» معتقد است اصرار بر تعادل جهانی از اساس مشکل دارد و رشد پایدار اقتصادی همواره همگام با ناترازی بودهاست. این بدین معنی است که جهان در نهایت به دوره
== جستارهای وابسته ==
|