قصدمندی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Arash.pt (بحث | مشارکت‌ها)
به نسخهٔ 24558416 ویرایش Amir Hussein Latifi برگردانده شد. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱:
{{ویکی‌سازی|جستارهای وابسته=حیث التفاتی Intentionality}}
آنچه ادموند هوسرل(Husserl,Edmund-1859-1938) آن را تحت عنوان «حیث التفاتی و قصد» مطرح کرده با آنچه حکمای اسلامی در باب علم و آگاهی ابراز می‌دارند بسیار نزدیک است . این فیلسوف آلمانی اصطلاح «حیث التفاتی و قصد» را از برنتاو(Brentano,franz-1838-1917)گرفته و او نیز در به کار بردن این اصطلاح تحت تأثیر فلاسفه قرون وسطی بوده است . اکنون اگر توجه داشته باشیم که اندیشمندان قرون وسطای مسیحی با آثار فلاسفه‌ی بزرگ اسلامی آشنایی داشته‌اند به روشنی معلوم می‌شود که ادموند هوسرل به طور غیرمستقیم به طرز تفکر فیلسوفان مسلمان نزدیک بوده است .( غلامحسین ابراهیمی دینانی ، دفتر عقل و آیت عشق صفحه 74)
عبدالرزاق کاشانی می‌گوید : موقف ، مقام وقفه را تشکیل می‌دهد که در واقع نوعی درنگ میان دو مقام دیگر شناخته می‌شود ... این مرحله یک مرحله‌ی بسیار مهم و ظریفی است که عارف در آن لحظه باید آن را درک کند . (دفتر عقل و آیت عشق صفحه 273)
تفاوت میان مقصود بالذات و معلوم بالذات نشان می‌دهد که علم ، در گوهر و ماهیت خود یک «حیث التفاتی» است که همواره به چیزی اشاره دارد .(دفتر عقل و آیت عشق صفحه 67) (دفتر عقل و آیت عشق،جلد سوم، غلامحسین ابراهیمی دینانی،تهران:انتشارات طرح نو چاپ دوم 1389)
[ حیث التفاتی : شما باید قصدِ توجه کردن به چیزی را بکنید تا از آن آگاه شوید و ملتفت آن بشوید پس اگر از چیزی ملتفت (آگاه) هستید ، به خاطر حیث (التفاتتان) به آن چیز است و در واقع قصدِ فهم ذاتِ آن چیز را کرده‌اید و در نتیجه آن چیز به صورت معلوم بالعرض بر شما آشکارشده و شما از آن آگاه گشته‌اید. در واقع شما با توجه به حیث التفاتی مقصود بالذات می‌کنی و آن چیز معلوم بالعرض می‌شود .
توجه : موجود مُدرک الزاماً به یک مقصود با لذات یا موجودی برای ادراک احتیاج ندارد و حتی اگر هیچ‌چیز در مسیر ادراک او قرار نگیرد باز هم آگاه و زنده است و حیث التفاتی فقط بیانگر ادراک اشیاء مختلف به تفکیک است و توانایی توضیح ماهیت ادراک را ندارد . توجه کنید که باید بین آگاهی و دقّت و تمرکز دقّت افتراق قائل شد . (نیروانا با حیث التفاتی توضیح داده نمی‌شود). حیث التفاتی تمرکز دقّت اوّل و یا آگاهی بر یک چیز است . بنابراین حتماً فاعل حیث التفاتی که همان عالِم است نیاز به یک مفعول برای حیث التفاتی‌اش دارد که آن مفعول همان معلوم است .
عالم = انسان = فاعل
معلوم = مورچه = مفعول
روند ادراک مورچه توسط انسان همان حیث التفاتی . مورچه برای انسان مقصود بالذات . شکل مورچه برای انسان معلوم بالعرض.
در روند معلوم بالعرض ، سطح آگاهی ، سر شیرگیری skimming ، و ... دخیل است .
سؤال – آیا می‌شود حیث التفاتی نداشت ؟
جواب : از نظر بینندگان بله و از نظر فلاسفه نه .
حتی در مواردی که معلومی جهت متمرکز کردن حیث التفاتی‌مان به آن وجود نداشته باشد ، ما به دلیل زنده بودن مُدرک هستیم و حیث التفاتی داریم حال اگر هدفی در دسترس حیث التفاتی‌مان قرار نگیرد مانند (نیروانا) یا (خلأ بین دو باند بزرگ) (خطوط موازی parallel lines) حیث التفاتی‌مان به صورت سرگردان به حال تعلیق باقی می‌ماند ، مانند فایلی که باز نمی‌شود . (Yazdanpanah Askari)]}}
'''حیث یا جهت التفاتی'''(Intentionality) یک مفهوم فلسفی است و [[دانشنامه فلسفه استنفورد]] آن را چنین تعریف کرده است: «توانایی اذهان در مورد چیزی بودن، تصور کردن، در ازای چیزی قرار دادن، چیزها، ویژگی‌ها و حالات امور .»<ref>("the power of minds to be about, to represent, or to stand for, things, properties and states of affairs")</ref><ref>{{Cite web|url=http://www.science.uva.nl/~seop/entries/intentionality/|title=Intentionality|date=Aug 31, 2010|accessdate=21 December 2012|publisher=Stanford Encyclopedia of Philosophy|last=Jacob, P.}}</ref> این اصطلاح به توانایی ذهن برای ساختن تصورات اشاره دارد و نباید با [[نیت]](Intention) خلط شود. این واژه از دوران [[اسکولاستیسم|مدرسی‌گری]] رایج شده است. اما در [[فلسفه جدید]] [[فرانتز برنتانو]] این واژه را دوباره احیا کرد و [[ادموند هوسرل]] از سردمداران [[پدیدارشناسی]] آن را رواج داد. اولین نظریه حیث التفاتی توسط [[انسلم]] در [[برهان آنسلمی|برهان هستی شناختی]] برای اثبات [[وجود خدا]] به کار رفته است و این گونه وی میان اشیایی که در اذهان و فهم انسانی وجود دارند و اشیایی که در واقع وجود دارند، تمییز و تفکیک قائل شد.<ref>{{Cite journal|title=Intentionality|last=Chisholm, Roderick M.|journal=The Encyclopedia of Philosophy|year=1967|volume=4|pages=201}}</ref>
 
سطر ۱۷ ⟵ ۵:
 
== بررسی اجمالی ==
مفهوم حیث التفاتی در فلسفه [[قرن نوزدهم]] توسط فرانتز برنتانو فیلسوف آلمانی و بنیانگذار "[[روان‌شناسی]] عمل‌نگر"عمل دوباره وارد حوزه فلسفه و اندیشه شد. در کتابی که با عنوان «روان‌شناسی از منظری تجربی» نگاشت برنتانو ادعا کرد که حیث التفاتی ویژگی همه اعمال آگاهی است که پدیداری روانی و ذهنی هستند و این گونه از پدیدارهای فیزیکی و طبیعی جدا می‌شوند.
برنتانو تعبیر «در وجود التفاتی» را رواج داد تا به ویژگی هستی شناختی محدود محتواهای پدیدار ذهنی اشارت کند. طبق برخی از تفسیرها در باب [[حرف اضافه]] In یا در یا در وجود، باید این پیشوند را به صورت دری و اضافی معنا کرد یعنی این که یک شی التفاتی{...}وجود دارد در یا این که در-وجود دارد یعنی به صورت خارجی وجود ندارد بلکه یک حالت ذهنی و [[روان شناختی]] دارد. در حالیکه برخی دیگر از مفسران معتقدند که علامت{...}هیچ تعهد هستی شناختی را ایجاب نمی‌کند.
 
سطر ۲۳ ⟵ ۱۱:
مفهوم اینتنشنالیتی یا حیث التفاتی در فلسفه اسکولاستیک وارد شد مخصوصاً زمانی که تفسیرهایی بر کتاب نفس ارسطو نوشته شد. آلن دو لیبر این تفاوت معنایی را چنین بازگو می‌کند:
"اینتنشن از واژه لاتین اینتنسیوintention: معانی روان شناختی» در قرون دوازدهم، ترجمه عربی این واژه همان معقول یا معنا، مفهوم، ایده، مدلول است. همچنین ترجمه لوگوس یونانی به معنای صورت (همچنان که در تعبیر صورت یک چیز) مشاهده می‌شود. نزد ابن سینا به معنای بازنمودی است که منشأ حسانی ندارد مثلاً احساس یک خطر و توسط یک حس درونی شکل داده شده است و با حواس خارجی چون بینایی متداعی می‌شود همچون دیدن یک گرگ توسط یک گوسفند.<ref>[[Alain de Libera]], ''La querelle des universaux'', Seuil, 1996, p. 499, «Intentio ", in ''Dictionnaire du Moyen Âge'', PUF, 2002, p. 722.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
[[گرایش‌های گزاره‌ای]]
 
[[باور]]
 
'''حیث التفاتی Intentionality'''
 
'''آنچه ادموند هوسرل(Husserl,Edmund-1859-1938) آن را تحت عنوان «حیث التفاتی و قصد» مطرح کرده با آنچه حکمای اسلامی در باب علم و آگاهی ابراز می‌دارند بسیار نزدیک است . این فیلسوف آلمانی اصطلاح «حیث التفاتی و قصد» را از برنتاو(Brentano,franz-1838-1917)گرفته و او نیز در به کار بردن این اصطلاح تحت تأثیر فلاسفه قرون وسطی بوده است . اکنون اگر توجه داشته باشیم که اندیشمندان قرون وسطای مسیحی با آثار فلاسفه‌ی بزرگ اسلامی آشنایی داشته‌اند به روشنی معلوم می‌شود که ادموند هوسرل به طور غیرمستقیم به طرز تفکر فیلسوفان مسلمان نزدیک بوده است .( غلامحسین ابراهیمی دینانی ، دفتر عقل و آیت عشق صفحه 74)'''
 
'''عبدالرزاق کاشانی می‌گوید : موقف ، مقام وقفه را تشکیل می‌دهد که در واقع نوعی درنگ میان دو مقام دیگر شناخته می‌شود  ... این مرحله یک مرحله‌ی بسیار مهم و ظریفی است که عارف در آن لحظه باید آن را درک کند . (دفتر عقل و آیت عشق صفحه 273)'''
 
'''تفاوت میان مقصود بالذات و معلوم بالذات نشان می‌دهد که علم ، در گوهر و ماهیت خود یک «حیث التفاتی» است که همواره به چیزی اشاره دارد .(دفتر عقل و آیت عشق صفحه 67) (دفتر عقل و آیت عشق،جلد سوم، غلامحسین ابراهیمی دینانی،تهران:انتشارات طرح نو چاپ دوم 1389)'''
 
'''[ حیث التفاتی : شما باید قصدِ توجه کردن به چیزی را بکنید تا از آن آگاه شوید و ملتفت آن بشوید پس اگر از چیزی ملتفت (آگاه) هستید ، به خاطر حیث (التفاتتان) به آن چیز است و در واقع قصدِ فهم ذاتِ آن چیز را کرده‌اید و در نتیجه آن چیز به صورت معلوم بالعرض بر شما آشکارشده و شما از آن آگاه گشته‌اید. در واقع شما با توجه به حیث التفاتی مقصود بالذات می‌کنی و آن چیز معلوم بالعرض می‌شود .'''
 
'''توجه : موجود مُدرک الزاماً به یک مقصود با لذات یا موجودی برای ادراک احتیاج ندارد و حتی اگر هیچ‌چیز در مسیر ادراک او قرار نگیرد باز هم آگاه و زنده است و حیث التفاتی فقط بیانگر ادراک اشیاء مختلف به تفکیک است و توانایی توضیح ماهیت ادراک را ندارد . توجه کنید که باید بین آگاهی و دقّت و تمرکز دقّت افتراق قائل شد . (نیروانا با حیث التفاتی توضیح داده نمی‌شود). حیث التفاتی تمرکز دقّت اوّل و یا آگاهی بر یک چیز است . بنابراین حتماً فاعل حیث التفاتی که همان عالِم است نیاز به یک مفعول برای حیث التفاتی‌اش دارد که آن مفعول همان معلوم است .'''
 
'''عالم = انسان = فاعل'''
 
'''معلوم = مورچه = مفعول'''
 
'''روند ادراک مورچه توسط انسان همان حیث التفاتی . مورچه برای انسان مقصود بالذات . شکل مورچه برای انسان معلوم بالعرض.'''
 
'''در روند معلوم بالعرض ، سطح آگاهی ، سر شیرگیری skimming  ، و ... دخیل است .'''
 
'''سؤال – آیا می‌شود حیث التفاتی نداشت ؟'''
 
'''جواب : از نظر بینندگان بله و از نظر فلاسفه نه .'''
 
'''حتی در مواردی که معلومی جهت متمرکز کردن حیث التفاتی‌مان به آن وجود نداشته باشد ، ما به دلیل زنده بودن مُدرک هستیم و حیث التفاتی داریم حال اگر هدفی در دسترس حیث التفاتی‌مان قرار نگیرد مانند (نیروانا) یا (خلأ بین دو باند بزرگ) (خطوط موازی parallel lines) حیث التفاتی‌مان به صورت سرگردان به حال تعلیق باقی می‌ماند ، مانند فایلی که باز نمی‌شود . (Yazdanpanah Askari)]'''
 
== منابع ==