اریش لودندورف: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز Mehdi khazaee صفحهٔ اریش لودن‌دورف را به اریش لودندورف که تغییرمسیر بود منتقل کرد
افزودن مطلب
خط ۲۵:
 
[[باربارا تاکمن]] در کتاب خود با عنوان [[توپ‌های ماه اوت]] لودندورف را در قامت یک"شاگرد فدایی اشلیفن" تصویر کرده است، کسی که تشنه و گرسنۀ کار کردن، با شخصیتی خارا مانند اما عمداً دوست گریز و دارای ظاهری مهیب که نتیجتاً کمتر شناخته شده یا محبوب مینمود. اگر به سخنان همسرش گوش کنیم به صحت این ادعا پی میبریم:"هر کس لودندورف را میشناسد، میداند که بارقه ای از شوخ طبعی در وی یافت نمیشود..."<ref>{{cite book|last1=Ludendorff|first1=M|title=My married life with Ludendorff|date=1929|publisher=Hutchinson|location=London|page=25}}</ref> با این حال او پرحرف، هرچند گریزان از مکالمات کوتاه، بود.<ref>Lee, 2005, p. 45</ref> جان لی ادعا کرده که هنگامی که لودندورف در کنار سربازانش بود،"به یک رهبر نمونۀ تیپ تبدیل شد... افسران جوانتر برای پرستیدن وی حضور به هم می رساندند." آجودان وی، ویلهلم برویکر، به یک دوست فدایی وی تا پایان زندگی اش بدل شد.
== در جنگ اول جهانی اول ==
 
=== نبرد لیژ ===
== در جنگ جهانی اول ==
با وقوع جنگ اول جهانی در اوت 1914 لودندورف به عنوان معاون رییس ستاد ارتش دوم آلمان تحت فرماندهی [[کارل فون بولو]] منصوب گشت. این انتصاب بیشتر ناشی از تلاش های گذشتۀ وی در تجسس و نقشه برداری از مواضع دفاعی شهر لیژ بلژیک بود. در بدو نبرد لیژ، لودندورف با تیپ 14اُم بر روند جنگ نظارت داشت، تیپی که موظف بود در شب هنگام مخفیانه وارد شهر شده و پل ها را پیش از اینکه توسط بلژیکیان تخریب گردد، اشغال کنند. فرماندۀ این تیپ در روز 5 اوت کشته شد بنابراین لودندورف حملۀ موفقیت آمیز به لیژ را رهبری کرد تا شهر و دژ آن به تسخیر ژرمن ها درآید. در روزهای بعدی، دو تا از قلاع دفاعی شهر با حمله مستقیم و خشن آلمان به اشغال درآمد، در حالی که مابقی دژها با [[هویتزر]]<nowiki/>های غول آسای کروپ 42 سانتی متری آلمان و اسکودای 30.5 سانتی متری اتریش_مجارستان در هم شکسته شدند. در 16 اوت، تمامی دژهای حفاظتی شهر لیژ سقوط کردند و این به ارتش یکم آلمان به رهبری [[الکساندر فن کلوک]] اجازه داد در طول این کشور پیشروی کند. در مقام فاتح نبرد لیژ، ژنرال لودندورف در روز 22 اوت بالاترین نشان نظامی ژرمنی، پور لی میریت، را به خاطر شجاعتش در طول نبرد مستقیماً از دستان [[ویلهلم دوم|قیصر]] دریافت داشت.<ref>Parkinson, 1978. p. 49</ref>
[[پرونده:Hindenburg and Ludendorff.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|[[پاول فون هیندنبورگ]] و لودندورف]]
وی در آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ ارتش دوم روسیه را که از نظر نفرات دو برابر ارتش هشتم آلمان بود در [[نبرد تاننبرگ]] شکست داد. شکست روسیه در نبرد تاننبرگ و شکست مجدد روسیه در نبرد سال بعد باعث تضعیف امپراتوری روسیه و وقوع [[انقلاب ۱۹۱۷]] در روسیه شد. لودن دورف در [[عهدنامه برست-لیتوفسک]] با [[روسیه]] قرارداد صلح امضاء کرد و این کشور را از صحنه جنگ خارج ساخت.
وی سپس با سمت ریاست ستاد کل ارتش آلمان به جبهه غرب بازگشت و در سومین آفندی که تحت فرماندهی او صورت گرفت، آلمان‌ها دوباره به رود مارن رسیدند. در آنجا با نخستین ضدحمله نیروهای آمریکایی در جنگ جهانی اول مواجه شد و سرانجام به این نتیجه رسید که آلمان جنگ جهانی اول را نخواهد برد و به [[ویلهلم دوم]] پیشنهاد کرد که با دولتهای مخالف آلمان وارد مذاکرات صلح شود که ویلهلم دوم نپذیرفت و او را به سمتی غیر رزمی گماشت.
[[پرونده:Hindenburg, Kaiser, Ludendorff HD-SN-99-02150.JPG|چپ|بندانگشتی|250px|(از چپ به راست): [[پاول فون هیندنبورگ]]، [[ویلهلم دوم|قیصر ویلهلم دوم]] و لودندورف]]
 
=== فرماندهی در جبهۀ شرق ===
در پایان جنگ جهانی اول، لودن دورف که فرضیه «حمله نامحدود زیر دریایی» از اوست به [[سوئد]] رفت و در آنجا چند کتاب درباره جنگ نوشت و سوسیالیستهای آلمان را متهم کرد که در جریان جنگ جهانی اول از پشت به دولت آلمان خنجر زدند و با اظهارات خود روحیه آلمانی‌ها تضعیف کردند.
{{اصلی|نبرد تاننبرگ}}{{اصلی|تهاجم گورلیسه-تارنوف}}
بسیج آلمان در طول [[بحران ژوئیه]] تنها یک ارتش را برای حفاظت از مرزهای شرقی خود در برابر تهاجم روسیه اختصاص داده بود: ارتش هشتم. ارتش امپراتوری روسیه زودتر از آنچه انتظارش میرفت به پروس شرقیِ آلمان تجاوز کرد، فرماندهان ارتش هشتم دستپاچه و هراسان شدند، بنابراین از سوی فرماندهی عالی ارتش آلمان یا به اختصار OHL(به آلمانی: ''Oberste Heeresleitung) بر کنار شدند. کابینه جنگی، ژنرال بازنشسته ای به نام [[پاول فون هیندنبورگ]] را به عنوان فرمانده جدید ارتش هشتم منصوب کرد در حالی که OHL ژنرال اریش لودندورف را به عنوان رییس ستاد وی انتخاب نمود. هیندنبورگ و لودندورف، یکدیگر را برای نخستین بار در قطار ویژه ای که روانه مرزهای شرقی بود، ملاقات نمودند. آنها به توافق رسیدند که بایستی نزدیکترین ارتش روسیه را شکست دهند، یعنی ارتش دوم روسیه، سپس حساب ارتش یکم آنها را برسند. آنها وقتی به مقر ستاد خود در پروس شرقی رسیدند، پی بردند که ماکس هوفمان_ معاون فرمانده سابق که پس از اخراج وی، موقتاً امور ارتش هشتم را اداره میکرد_ عملاً اکثر نیروهای ارتش هشتم را با راه آهن به جنوب در نزدیکی ارتش دوم روسیه منتقل کرده است، کاری که از نظر لجستیکی یک شاهکار محسوب میشد. نُه روز بعد ارتش هشتم آلمان، اکثریت ارتش دوم روسیه را در نزدیکی تاننبرگ محاصره کرده و 92,000 اسیر گرفت تا یکی از بزرگترین پیروزی های تاریخ آلمان رقم بخورد. برای دومین بار در طول نبرد، ژنرال لودندورف اصرار کرد که عملیات متوقف گردد زیرا ترس وی این بود که مبادا دیگر ارتش دشمن(ارتش یکم روسیه) به عقب ارتش هشتم حمله کند؛ ژنرال هیندنبورگ اما قویاً مخالفت کرد.''
 
ژرمن ها در نبرد دریاچه های مازوریان، ارتش یکم روس ها را نیز مورد حمله قرار دادند، این ارتش جهت اجتناب از محاصره، با برجا گذاشتن تلفاتی سنگین پا به گریز گذاشت. در طول مابقی سال 1914 هیندنبورگ و لودندورف این بار با هدایت استادانه یک گروه ارتش{{نشان|یک}} _که بر دشمن خود برتری عددی داشت_ به بخش روسیِ لهستان، از حملۀ محتمل روسها به سیلزیای آلمان جلوگیری کردند. در طول نبرد رودخانۀ ویستولا که با عقب نشینی ماهرانه آلمانی ها پایان یافت، ارتش نهم آلمان تمامی خطوط راه آهن و پل هایی که برای حمله به سیلزیای آلمان مفید بودند را در هنگام عقب نشینی تخریب کرد. وقتی روس ها دست به تعمیر آنها زدند، ژرمن ها جناح ارتش آنها را در نبرد لوش(battle of Łódź) مورد یورش قرار دادند و تقریباً بار دیگر یک ارتش روسی را به دام محاصره انداختند. به عقیده کارشناسانِ غافلگیری و مانورهای سریع، اگر ارتش نهم آلمان به خوبی تقویت شده بود، میتوانست تمامی ارتش روسیه در لهستان را نیز به دام اندازد. در طول زمستان 1915_1914 هیندنبورگ و لودندورف با شور و اشتیاق برای این استراتژی پافشاری میکردند اما OHL آنرا نپذیرفت.
 
در بدو سال 1915 هیندنبورگ و لودندورف ارتش روسیه ای که هنوز جای پایی در پروس شرقیِ آلمان داشت، را با حمله ای در طوفان سخت زمستان غافلگیر نمودند و آن را در نبرد دوم دریاچه مازوریان محاصره کردند. OHL سپس ژنرال لودندورف را به منصبی دیگر گماشت اما التماس شخصی ژنرال هیندنبورگ به قیصر آلمان، لودندورف را برای وی نگه داشت. [[اریش فون فالکنهاین]]، فرمانده OHL یا رییس ستاد کل ارتش آلمان، برای حمله به جناح ارتش سوم روسیه که در حال فشار آوردن به [[کوه‌های کارپات|گذرگاه های کارپات]] جهت حمله به مجارستان بود، به شرق آمد. با بهره گیری از توپخانۀ در هم کوبنده شان، ژرمن ها و اتریش_مجارها خط [[تهاجم گورلیسه-تارنوف|گورلیسه-تارنوف]] (واقع در جنوب شرقی لهستان فعلی) را شکافتند و چنان فشاری وارد آوردند که روس ها از سراسر [[گالیسیا (اروپای شرقی)|گالیسیا]] (منطقه لهستانی نشینِ اتریش_مجارستان)عقب نشستند. در طول پیشروی ژنرال فالکنهاین طرح های مبنی بر قیچی کردن روس هادر لهستان(به سبک [[نقشه اشلیفن]]) را رد و به جای آن حمله رو در رو به دشمن را ترجیح داد. در حالی که روس ها از حیث تسلیحات از دشمن اروپایی خود پست تر بودند، در طول تابستان 1915 فرماندهی کل قوای آنان، گراند دوک نیکُلای نیکلایویچ رومانوف، برای نظم بخشیدن به جبهه اش اقدام به عقب نشینی سراسری کرد که در تاریخ این جنگ به "عقب نشینی بزرگ" معروف است. این عقب نشینی اکثریت لهستان(از جمله ورشو) را در بر میگرفت؛ در طول آن، آنان خطوط راه آهن، پل ها و ساختمان ها را منهدم نموده که 743,000لهستانی، 350,000 یهودی، 300,000 لیتوانیایی و 250,000 لتونیایی را به درون روسیه راند.<ref>{{cite book|last1=Kershaw|first1=Ian|title=To Hell and back. Europe 1914–1949|date=2015|publisher=Allen Lane|location=London|page=77}}</ref>
در طول زمستان 1916_1915 مقر ستاد ژنرال لودندورف در کاوناس(دومین شهر بزرگ لیتوانی فعلی) بود. ژرمن ها هم اکنون آنچه امروزه لیتوانی خوانده می شود، لتونی غربی و شمال شرقی لهستان را در اشغال خود داشتند؛ مساحتی که حدوداً معادل مساحت کشور فرانسه بود. لودندورف خواهان آلمانی سازی(Germanization) قلمروهای متصرفی و الحاق(انضمام)های گسترده به قلمرو امپراتوری آلمان بود، به طوری که به ساکنین آلمانی، آن زمین ها را پیشنهاد میکرد.(به آلمانی:Drang nach Osten){{نشان|دو}} همچنین در سر وی و ملی گرایان آلمانی نقشه هایی دور و دراز پرورانده میشد که سرزمین های[[کورلاند]] و لیتوانی را به عنوان دولتهای مرزی ای که توسط فرمانداران نظامی ژرمن اداره می شدند و تنها به [[ویلهلم دوم|قیصر]] آلمان پاسخگو بودند، در نظر میگرفت.<ref name="Baranowski 2010">''Nazi Empire: German Colonialism and Imperialism from Bismarck to Hitler'', page 102, Shelley Baranowski, Cambridge University, Press 2010</ref> او در صورت پیروزی رایش آلمان، الحاق(انضمام)های گسترده و به قیمومت کشاندن(Colonization) سرزمین هایی در اروپای شرقی را پیشنهاد داد و یکی از جانبداران اصلی "باریکه مرزی لهستانی"{{نشان|سه}}بود.<ref>''Armies of occupation'' page 128 Roy Arnold Prete, A. Hamish Ion - Wilfrid Laurier University Press 1984</ref> لودندورف حامی طرح هایی برای ادغام "آلمانی نشینی" و "آلمانی سازی" در نواحی متصرفاتی از طریق اخراج جمعیت بومی آن مناطق بود؛ او یک امپراتوری آلمان شرقی که منابع و ذخایر خود را برای جنگ با بریتانیا و ایالات متحده به مصرف میرساند، در مخیله خود میگنجانید؛ طرح های موهومی وی تا جایی پیش میرفت که [[شبه‌جزیره کریمه]] را نیز به مثابه یک مستعمره آلمانی فرض کرد.<ref>''A History of Modern Germany, Volume 3: 1840–1945''. Hajo Holborn, page 488, 1982</ref> ژنرال اریش لودندورف، ملل و گروه های قومی نواحی اشغال شدۀ خود را "ناتوان به آفرینش فرهنگ واقعی" میپنداشت.<ref>''The German Myth of the East: 1800 to the Present''. Vejas Gabriel Liulevicius - 2010, page 138</ref>
در 16 مارس 1916 روس ها که اکنون دارای منافع کافی از توپخانه و گلوله شده بودند، به مواضعی از استحکامات دفاعی جدید آلمان یورش بردند، قصد آنها رخنه به دو نقطه و سپس محاصره و قیچی کردن آلمان ها بود. آنها تا پایان ماه تقریباً به صورت روزانه حمله میکردند اما "تهاجم دریاچۀ ناراخ"(واقع در مینسک روسیه) با خفه شدن در خون و باتلاق به شکست انجامید.<ref>Ludendorff, 1919, '''I''', p. 250.</ref>
روس ها اما در جنوب یورش هایی موفقتر بر ضد اتریش_مجارستان انجام دادند؛ [[آلکسی بروسیلوف|تهاجم بروسیلوف]] خطوط آنان را با یورشِ گستردۀ غافلگیر کننده ای که با نیروهای هجومی اموزش دیده ای انجام میگرفت، در هم شکست. این رخنه سرانجام با فراخواندن نیروهای اتریش_مجارستانیِ درگیر در جبهه ایتالیا به علاوۀ مشاورین و ذخیره های آلمانی، مسدود شد. در ماه ژوئیه، به حملات روس ها در شمال علیه آلمانی ها پاسخ متقابل داده شد. در 27 ژوئیه 1916 ژنرال هیندنبورگ فرماندهی تمامی نیروهای جبهۀ شرقی از بالتیک تا برودی(در اوکراین) را بر عهده گرفت. لودندورف و هیندنبورگ مسئولیت جدید خود را در قطاری ویژه برعهده گرفتند و مقر ستاد(قرارگاه) خود را در برست_لیتوفسک برپا کردند. در اوت 1916 جبهه شرقی آنان در همه نقاط تحت حفاظت بود.
 
== در حزب نازی ==
سطر ۳۸ ⟵ ۴۵:
بسیاری از کسانی که بر جنگ جهانی دوم تحلیل نوشته‌اند تاکید کرده‌اند: اگر لودندورف سه سال دیگر زنده مانده بود، آلمان در جنگ جهانی دوم شکست نمی‌خورد زیرا که او مانع حمله نظامی هیتلر به روسیه می‌شد و تا انگلستان از پا در نمی‌آمد اجازه گسترش جبهه را نمی‌داد.<ref>[http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&GD=9&GM=4&I1.x=13&I1.y=7 تاریخ ایران در این روز]</ref>
== واپسین سال‌ها و مرگ ==
لودندورف در سال‌های آخر عمر با زن دومش ماتیلده فن کمیتس به انزوایی نسبی رفت و کتابهای گوناگونی نوشت و تاننبرگبوند را رهبری کرد. او به این نتیجه رسید که مشکلات عالم ناشی از مسیحیان (خصوصیاً یسوعیان و کاتولیسیسم)، یهودیان و فراماسون‌ها است. او به همراه ماتیلده انجمن شناخت خدا را بنیان گذاشت که انجمن کوچکی از خداباوران در رابطه با علوم خفیه بود و تا به امروز پابرجاست.
 
== پانویس ==
{{پاورقی|یک}} به دو یا چند ارتش که تحت فرماندهی یک فیلدمارشال باشند، گروه ارتش گویند.
{{پاورقی|دو}} این واژه به معنای"حرکت به سوی شرق" یا "پیش به سوی شرق" میباشد. این واژه در اواخر قرن 19 برای اشاره به گسترش نژاد آلمانی به سوی سرزمین های اسلاوی اروپای شرقی ابداع شد و شعار جنبش ملی گرایی ژرمنی بود. این خط مشی فکری در کتاب "نبرد من" آدولف هیتلر نیز دیده میشود.
 
{{پاورقی|سه}} این واژه اشاره به سرزمین هایی دارد که حکومت امپراتوری آلمان میخواست در صورت پیروزی اش در جنگ، از لهستان گرفته و به خود منضم سازد. در این طرح اخراج لهستانی ها و یهودیان(به تعداد سه میلیون نفر در مساحتی معادل 30,000 کیلومتر مربع) و جایگزینی آنان با استعمارگران آلمانی پیش بینی شده بود.
== منابع ==
<references />.<ref>{{cite web | url=http://www.ludendorff.info/Wichtigste/englisch.htm | title=The God-cognition by Mathilde Ludendorff (1877–1966) | publisher=Bund für Gotterkenntnis Ludendorff e.V. | accessdate=۲۰۱۳ | archiveurl=https://web.archive.org/web/20111007225053/http://www.ludendorff.info/Wichtigste/englisch.htm | archivedate=۷ اکتبر ۲۰۱۱ | dead-url=yes }}</ref>{{ویکی‌انبار-رده|Erich Ludendorff}}