وحدت کرمانشاهی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: حذف حجم زیادی از مطالب منبعدار |
جز 1 ویرایش خرابکارانهٔ Yazdanpanahaskari (بحث) به آخرین ویرایش Atheist خنثیسازی شد. (توینکل) برچسب: خنثیسازی |
||
خط ۷۹:
{{ب|ساقی به یک کرشمهٔ مستانه در ازل|بربود عقل و دین و دل هوشیارها}}
{{ب|وحدت به تیر غمزه و شمشیر ناز شد|بیجرم، کشته بر سر کوی نگارها}}
{{پایان شعر}}'''[[شیخ جعفر مجتهدی]](۱۳۰۳-۱۳۷۴)، سال 1345 هنگام بازگشت از کربلا با بیتوته چند ساعته در حجرهای غیرقابلسکونت در [[مسجد حاج شهباز خان]] کرمانشاه :'''
آقاجان ! از درو دیوار حجره صفا میبارید، از رایحهی دلانگیز محبت، فضای حجره لبریز بود و از عطر دلنواز معرفت سرشار و مالامال. تردیدی نداشتم که آن حجره اقامتگاه اهل حال و شوریده احوالی بوده است، و از نزدیک شاهد سوز و گداز عاشق دلسوخته و عارف دل افروختهای بوده که پس از سالها هنوز از بوی عشق معطّر است و به نور عشق منوّر! التهابی عجیب بند بند وجودم را میگداخت و تار دلم آهنگ را مینواخت که بارها آن را در خلوت تنهایی خود زمزمه کرده بودم. به یاد دعای عرفه افتادم و مناجات مولایم حسین (ع) در صحرای عرفات. در همان اثنا غزل دلانگیزی از طهماسب قلی خان (وحدت) کرمانشاهی به خاطرم آمد، که شور و جاذبهای عارفانه داشت، به خواندنش سرگرم شدم :
دل بی تو تمنّا نکند کوی منا را – زیرا که صفایی نبود بی تو ، صفا را
ای دوست مرانم ز در خویش خدا را – کز پیش نرانند شهان خیل گدا را
بازآی که تا فرش کنم دیده به راهت – حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را
از دست مده باده که این صیقل ارواح – بزداید از آیینه دل ، رنگ ریا را
زاهد تو و «رب» ارنی؟ این چه تمناست – با دیده خودبین نتوان دید خدا را
هرگز نبری راه بسر منزل اِلا – تا مرحله پیما نشوی وادی لا را
چون دور به عاشق برسد، ساقی دوران – در دور تسلسُل فکند جام بلا را
آتش بجهانی زند ار سوخته جانی – بر دامن معبود زند دست دعا را
طوفان بلا آمد و بگرفت درو دشت – چون نوح برافراشت بهحق دست دعا را
در حضرت جانان سخن از خویش مگویید – قدری نبود در بر خورشید، سُها را
از درد منالید که مردان ره عشق – با درد بسازند و نخواهند دوا را
وحدت ، که بود زنده، خضر وار مگر خورد - از چشمهی حیوان فنا، آب بقا را
به هنگام خداحافظی از پیرمرد سرایدار مدرسه پرسیدم: آیا به خاطر داری که در این حجره کدام سوخته جانی خلوتگزیده بود و کدام رند گمنام بیسروسامانی پای به دامان درکشیده ؟! گفت : هنوز گل خروش شبانه ی او را به یاد دارم که همین غزلی را که میخواندی، بی دلانه میخواند و آتشبهجان حجره نشینان مینشاند! '''وحدت کرمانشاهی''' سالها در همین حجره اقامت داشت.
هنگامیکه این حجره را برگزیدی به فراست دریافتم که از سوخته جانان و شوریده دلانی.<ref>مجاهدی، محمدعلی(پروانه)در محضر لاهوتيان جلد دوم ،زندگينامه شيوه سلوكی و کرامات عارف بصير و سالك خبير حضرت جعفر آقای مجتهدی- تهران : انتشارات لاهوتيان ،1386،صفحه 215 – 218.</ref>
همانگونه که آقای مجتهدی گیرنده شعرِ وحدت کرمانشاهی می شود، در بیان اثر عمیق و خلق صور فکری انسانها بر دیوارها، لاما مینگیار دندوپ به لوبسانگ رامپا میگوید :
شاید تو روزی بتوانی وارد یک کلیسای قدیمی یا معبدی بسیار باستانی شوی که قرنها پیشساخته شده . در آن صورت حس خواهی کرد که از دیوارهای این بناها به علت افکار نیک سگالانهای که از مغزها در آنجا تراوش کرده ، امواج بهجتاثری پخش و پراکنده میشود . اما اگر بتوانی از یک زندان بسیار قدیمی که در آنجا آدمیان بسیاری آزار و اذیت دیده و تحت زجر و شکنجه واقعشدهاند بازدید کنی ، احساس دیگری ، احساسی کاملاً متضاد و مخالف ، به تو دست خواهد داد . از اینجا میتوان چنین استنتاج کرد که ساکنین خانهها و مکانها صوری فکری خلق میکنند که بر دیوارها اثر عمیق میگذارد.<ref>رامپا، لوبسانگ، غار پيشينيان ( درباره عرفان تبتی ) ، ترجمه رضا جعفری – تهران : فردوس 1371 - ص 166 و 167.</ref>
== منابع ==
|