علیاکبر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسبها: افزودن القاب ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز ویرایش 31.59.88.33 (بحث) به آخرین تغییری که Elajan انجام داده بود واگردانده شد برچسب: واگردانی |
||
خط ۳۳:
او از نظر ظاهر و خلق و خوی بیشترین شباهت را به پیامبر اسلام [[محمد]] داشتهاست. این شباهت تا حدی بودهاست که [[اهل بیت]] هر وقت مشتاق دیدن محمد میشدند، به او نگاه میکردند.<ref>{{پک|علیمیر|۱۳۸۷|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=علی بن حسین}}</ref><ref>{{پک|مطهری|ک=مجموعه آثار مرتضی مطهری|ج =۱۷}}</ref>
==
از آنجایی که [[یزید]] با علیاکبر نسبت خویشاوندی داشت به او امان داد ولی علیاکبر قبول نکرد و در پاسخ گفت «قرابت با رسول خدا با ارزشتر است».<ref>{{پک|علیمیر|۱۳۸۷|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=علی بن حسین}}</ref> علیاکبر در مقابل چشمان پدرش نزدیک به ده مرتبه به میدان نبرد رفت و هر بار نزدیک به دو یا سه نفر را کشت. او در حالی که خسته و تشنه شده بود نزد پدرش بازگشت و در خواست آب کرد،<ref>{{پک|Calmard|2011|ف=ʿALĪ AKBAR|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در اینجا برخی میگویند حسین بن علی که خود تشنه بود زبانش را در دهان پسرش گذاشت<ref>{{پک|Calmard|2011|ف=ʿALĪ AKBAR|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و برخی دیگر میگویند پدرش به او گفت: «پسرم! ببین دهان من از دهان تو خشکتر است، اندکی پیکار کن که بهزودی از دست جدت [[محمد|رسول خدا]] سیراب خواهی شد»<ref>{{پک|علیمیر|۱۳۸۷|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=علی بن حسین}}</ref><ref>{{پک|مطهری|ک=مجموعه آثار مرتضی مطهری|ج =۱۷}}</ref> سپس او به میدان جنگ بازگشت. زمانی که به میدان برگشت مردی به نام مر بن سعد {{به عربی|مُرَّ بن سَعد}}<ref>{{پک|Calmard|2011|ف=ʿALĪ AKBAR|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> یا مره بن منقذ عبدی {{به عربی|مُرَّة بن مُنْقِذ عَبدى}}<ref>{{پک|علیمیر|۱۳۸۷|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=علی بن حسین}}</ref> از پشت به او ضربهای وارد کرد که باعث شد او از اسب به زمین بیفتد؛ حسین که تا آنهنگام با گریه دیده نمیشد با دیدن سقوط پسرش شروع به گریه کرد. بعد از سقوط او دشمن او را احاطه و بدنش را قطعه قطعه کردند.<ref>{{پک|Calmard|2011|ف=ʿALĪ AKBAR|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> [[مرتضی مطهری]] در اینجا میگوید:
{{گفتاورد|شخصی با نیزه محکمی آنچنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت، چون خودش نمیتوانست تعادل خود را حفظ کند. در اینجا فریاد کشید: پدر جان! الآن دارم جد خودم را به چشم دل میبینم و شربت آب مینوشم. اسب، حضرت علی اکبر (ع) را در میان لشکر دشمن برد و آنها با شمشیر بدنش را تکهتکه کردند. |مرتضی مطهری|<ref>{{پک|مطهری|ک=مجموعه آثار مرتضی مطهری|ج =۱۷}}</ref>}}
|